چون گوشه کلاه به پروانه نشکنم؟
داغ از میان سوختگان دست من گرفت
از چاک پیرهن چه قدر وا شود دلش؟
دستی که فال عیش ز چاک کفن گرفت
در نار باغ سینه حلاوت نمانده است
امروز دست ازوست که سیب ذقن گرفت
در سنگلاخ دهر چه پاسخت کرده ای؟
آیینه روشنی ز جلای وطن گرفت
صائب همین بس است که در سلک شاعران
طالب نمی کند به سخن های من گرفت
کلکم به یک صریر سواد سخن گرفت
بلبل به زور ناله سراسر چمن گرفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و دردهای ناشی از سوختن و از دست دادن میپردازد. شاعر از طریق تصاویری مانند پروانه و کلاه، سوختگیها و چاکهای دل را به تصویر میکشد. او به ناامیدی و فقدان حلاوت در زندگی اشاره میکند و به ارتباطاتی که در دنیای سخت بیرونی وجود دارد، میپردازد. در نهایت، نسبت به تلاشش در دنیای شاعری و تلاش برای ابراز احساسات تأکید دارد، حتی اگر صدایش در میان دیگران گم شود. شاعر به فقدان و درد در جامعه و طبیعت خود اشاره میکند و استقامت خود را در خلق شعر نشان میدهد.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم گوشه کلاهم را به پروانه نشکنم؟ که از میان سوختگان، داغی به دست من رسید.
هوش مصنوعی: آیا دلی که از طریق چاک پیرهن شاد میشود، میتواند خیلی تحت تاثیر قرار بگیرد؟ دستانی که خوشی را از چاک کفن میگیرند.
هوش مصنوعی: امروز در دل من هیچ شیرینی و لذتی باقی نمانده است. باید از خودم فاصله بگیرم، چرا که درگیر مشکلات و سختیها شدهام.
هوش مصنوعی: در دنیای پر فراز و نشیب چه جوابی به مشکلاتت دادهای؟ آیا تابش نور از وطن خود را در آینه زندگیات مشاهده کردهای؟
هوش مصنوعی: صائب میگوید که تنها این نکته برای او کافی است که در جمع شاعران، نیازی به درخواست برای شنیدن اشعارش ندارد.
هوش مصنوعی: همه شما به یک صدا و با حرف زدن خاصی مشغولید، ولی بلبل به سختی به ناله خودش پرداخته و تمام چمن را پر کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از پیچ و تاب فکر تنم صد شکن گرفت
آسان نمی توان سر زلف سخن گرفت
بر تشنگان عقیق لبت را حلال کرد
خطت که آمد و سر چاه ذقن گرفت
بر عارض تو چهره شدن حد شمع نیست
[...]
شرم رخت به دیده نقاب سمن گرفت
شوق لبت ز غنچه گلاب سخن گرفت
بر ناتوانیم نگر و حال دل مپرس
بیچاره چون فتاد ز پا دست من گرفت
یاد تو شمع بزم تماشاییان مباد
[...]
هر دم بگوشه ای ز خیالت وطن گرفت
عشق تو اختیار دل از دست من گرفت
گفتم ز سیر باغ گشاید مگر دلم
گل بی تو خوش نبود دلم در چمن گرفت
در بزم روزگار بسان سبوی می
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.