گنجور

 
اسیر شهرستانی

بیگانگی ز شکوه شام و سحر گذشت

تا چند می توان ز دل بیخبر گذشت

از آه و ناله معذرت آسمان مخواه

پرواز ما ز حوصله بال و پر گذشت

غیرت روا نداشت که تنها گذارمش

عمر عزیز در قدم نامه بر گذشت

سر کرد راه کعبه و منزل به یاد رفت

مستی که بیخودانه ز اهل نظر گذشت

آتش پرست عشقم و اختر شناس داغ

کی شعله از قلمرو من بی خطر گذشت

پیش از خمار ساغر تکلیف داد و رفت

ذکرش به خیر توبه که بی درد سر گذشت

کشتی شکسته ای است به بحر گناه اسیر

بخشایشی که موجه طوفان ز سر گذشت

 
 
 
سید حسن غزنوی

جانا مپرس حال که کار از خبر گذشت

چون پای شد ز جای چه خیزد ز سر گذشت

آتش ز آب میرد و شد زنده تر بسی

تا آتش غم تو بر آب جگر گذشت

چندانکه برفراق تو شد آشنا دلم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سید حسن غزنوی
عطار

درد دل من از حد و اندازه درگذشت

از بس که اشک ریختم آبم ز سر گذشت

پایم ز دست واقعه در قیر غم گرفت

کارم ز جور حادثه از دست درگذشت

بر روی من چو بر جگر من نماند آب

[...]

جهان ملک خاتون

دوشم چه بود بی رخت ای دوست سرگذشت

آب دو چشم در غم رویت ز سر گذشت

گفتی بگوی شرح غم حال خویشتن

ترسم ملول گردی از این باب سرگذشت

کان سرو جان شبی نخرامید سوی ما

[...]

قاسم انوار

دردم ز اشتیاق تو ز اندازه در گذشت

از پا در اوفتادم و آبم ز سر گذشت

هر دل، که با وفای تو رفت از جهان برون

جان بخش و مشکبو چو نسیم سحر گذشت

بر طور عشق روی تو هر کس که بار یافت

[...]

صوفی محمد هروی

دردم ز اشتیاق تو ز اندازه در گذشت

از پا در اوفتادم و آبم ز سرگذشت

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صوفی محمد هروی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه