ای آن که دل به ابروی پیوسته بستهای
غافل مشو که در ته طاق شکستهای
ای زلف یار این قدر از ما کناره چیست؟
ما دلشکستهایم و تو هم دلشکستهای
امروز از نگاه تو دل آب میشود
گویا به روی گرم خود از خواب جستهای
روی زمین مقام شکر خواب امن نیست
در راه سیل پای به دامن شکستهای
گرد سفر ز خویش فشاندند همرهان
تو بیخبر هنوز میان را نبستهای
سر میدهی به باد به اندک اشارهای
تا همچو پسته رخنه لب را نبستهای
خواهی قدم به پله قارون نهاد زود
کوه تعلقی که تو بر خویش بستهای
اینک رسید موسم بیبرگی خزان
از باغ روزگار چه گل دسته بستهای
در محفلی که برق تجلی است بیزبان
ماییم چون کلیم و زبان شکستهای
در وادیی که خضر در او با عصا رود
ازدسترفتهتر ز عنان گسستهای
از جبهه غرور، عرق پاک میکنی
گویا طلسم هردو جهان را شکستهای!
در خاکدان دهر، که زیر و زبر شود!
برخاسته است گرد فنا تا نشستهای
صائب هزار دام تماشا ز موج هست
زین بحر چون حباب چرا چشم بستهای؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات و دغدغههای شاعر میپردازد. شاعر به محبوب خود اشاره میکند و او را به خاطر دوریاش مورد خطاب قرار میدهد. او از دلشکستگی خود و محبوبش سخن میگوید و میگوید که هر دو در وضعیت نامساعدی قرار دارند. شاعر از زیبایی و جذابیت محبوب میگوید و اینکه نگاه او میتواند دلها را آب کند.
همچنین به موانع و مشکلات زندگی اشاره میکند و اینکه زندگی همیشه آسان نیست. شاعر احساس میکند که در میانسالی با از دست دادن احساسات و زیباییها رو به رو شده است. او به دنبال درک و آگاهی از این تحولات است و احساس میکند که در دنیای دگرگون و ناامن زندگی میکند.
در نهایت، شاعر به اهمیت آگاهی و بیداری اشاره میکند و از کسی میخواهد که از خواب غفلت بیدار شود و به عمق زندگی و عواطف بپردازد.
هوش مصنوعی: ای کسی که دل خود را به ابروی معشوق گره زدهای، بیخبر نباش که در عمق وجودت احساس شکستی وجود دارد.
هوش مصنوعی: ای زلف یار، چرا این قدر از ما دوری میکنی؟ ما که دلشکستهایم و تو هم همین حال را داری.
هوش مصنوعی: امروز به نظر میرسد که دل من به خاطر نگاه تو ذوب میشود، انگار که تو از خواب بیدار شدهای و گرمای وجودت به آن میتابد.
هوش مصنوعی: در زندگی، حتی در بهترین شرایط نیز نمیتوان به راحتی آرامش داشت، چرا که اتفاقات ناگهانی و غیرمنتظره ممکن است هر لحظه به فرد آسیب بزنند. انسان باید همیشه آماده مواجهه با چالشها باشد و در هنگام آرامش نیز از خطرات و ناپایداریها آگاه باشد.
هوش مصنوعی: دوستان در سفر از خود دور کردند، اما تو هنوز بیخبر از این موضوعی که راه را برای خود نبستهای.
هوش مصنوعی: به خاطر یک اشارهی کوچک، جان خود را به آسانی میدهی تا مانند پسته، دهان خود را نبندی.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به موفقیتهای بزرگ دست یابی، باید ابتدا از وابستگیها و تعلقات خود رها شوی.
هوش مصنوعی: هماکنون فصل بیبرگی خزان فرا رسیده است و از باغ زندگی، چه گلهایی که آرزو کردهایم.
هوش مصنوعی: در مجلسی که نور و روشنایی خاصی وجود دارد، ما مانند کلیم (حضرت موسی) بیزبان و ناتوان هستیم و نمیتوانیم به درستی صحبت کنیم.
هوش مصنوعی: در مسیری که خضر با عصای خود در آن قدم میزند، تو از نعمتها و بهرهها بیشتر از چیزی که در دست داری، دور شدهای.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که با از بین بردن حس غرور و خودبزرگبینی، در واقع به نوعی به موفقیتهای بزرگ دست یافتهای و مرزهای محدودیت را پشت سر گذاشتهای.
هوش مصنوعی: در دنیای پر از تغییر و نابودی، که همه چیز در حال رفت و آمد و دگرگونی است، گرد و غبار زوال و فنا برخواسته و بر تو نشسته است.
هوش مصنوعی: صائب در این بیت به زیباییهای بیشمار زندگی اشاره دارد و میپرسد چرا در مقابل این همه زیباییها و تجربیات، در حالتی از خودبیخبری یا انزوا به سر میبری؟ او به طور ضمنی دعوت میکند که با چشمان باز به دنیای اطراف نگاه کنیم و از زیباییها و فرصتها بهرهبرداری کنیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای یار بیوفا که ز ما برشکستهای
پیوند مهر و عِقد محبت گسستهای
ضایع مکن حقوقِ مودّت به هیچ حال
گر خود همه دمیست که با ما نشستهای
ما از تو خستهایم و شکایت نمیکنیم
[...]
یارب! تو دوش با که به شادی نشستهای؟
کامروز بیغم از در ما باز جستهای
از روی عشوه بند قبا را گشاده باز
وز راه شیوه طرف کله بر شکستهای
سیم از میان ببرده و در کیسه ریخته
[...]
خواهد دگر به دامگهی بال بستهای
مرغ قفس شکستهای از دام جَستهای
صیاد کیست تا نگذارد ز هستیش
غیر از سر بریده و بال شکستهای
صیدی ستاده باز که بندد گلوی جان
[...]
دارم دلی به مهر بتان عهد بستهای
چون رنگ عاشقان به نگاهی شکستهای
از خود طمع بریدهتر از رنگ رفتهای
دندان به خون فشردهتر از زخمِ بستهای
افتادهای ز گریه چو زخم فسردهای
[...]
از گلشن زمانه چه گلدسته بستهای
رام که میشوی ز خیال که جستهای
گل بیتکلفانه به سر میتوان زدن
انگار کن که طرف کلاهی شکستهای
رعناتر از بهاری و رنگینتر از گلی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.