شورش سودا مرا از قید تن آزاده کرد
از سر خم خشت را آواره جوش باده کرد
کم نشد چون غنچه گل برگ عیش از خانه اش
هر که از گلشن قناعت با دل نگشاده کرد
خاکساری سایه را باشد حصار عافیت
چرخ نتواند ستم بر مردم افتاده کرد
بر لبش از مهر تابان مهر خاموشی زدند
صبح از نقش کواکب تا ورق را ساده کرد
دامن افتادگی از کف مده کاین کیمیا
از برای سربلندان خاک را سجاده کرد
پشت بر دیوار دادم تا نظر کردم که بحر
از صدف گهواره در یتیم آماده کرد
می شود صائب به اندک جنبشی پا در رکاب
هر که چون نخل خزان برگ سفر آماده کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان شور و حالت آزادی میپردازد که ناشی از شوری در وجود انسان است. شاعر به تأثیر نوشیدن شراب و فرار از قید و بندهای دنیا اشاره میکند و تأکید میکند که شادی و خوشی مانند غنچههای گل در زندگی وجود دارد. همچنین، شاعر به مفهوم قناعت و آرامش در زندگی میپردازد و میگوید که انسان باید از زحمت و رنج دیگران در برابر چرخ تقدیر بگذرد. در نهایت، با اشاره به سودمند بودن در زندگی و اهمیت آمادگی برای سفرها، شاعر به مفهوم بالندگی و رشد میپردازد.
هوش مصنوعی: به خاطر شور و شوقی که در دل دارم، روح من از قید و بند جسم آزاد شده است و از شدت نشئگی، سر خم را ترک کرده و به سمت جریان شراب رفتهام.
هوش مصنوعی: هر که اهل قناعت باشد و به دل خود رضایت دهد، هرگز شادی و خوشی در زندگیاش کم نمیشود، مانند غنچه گلی که در خانهاش به زندگی ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: سایهی خاکساری مانند دیواری است که انسان را از آسیبهای دنیا حفاظت میکند، و گردونهی زندگی نمیتواند بر افرادی که در این حالت هستند ظلم کند.
هوش مصنوعی: لب او را با عشق، همچون صبحی آرام، زینت دادهاند و از درخشش ستارهها، ورق زندگیاش را ساده و بیپیرایه کردهاند.
هوش مصنوعی: پوشاندن و افتادگی را از دست نده، زیرا این چیز ارزشمندی است که برای بزرگمنشان زمین را سجاده و محل عبادت کرده است.
هوش مصنوعی: به دیوار تکیه زدهام تا نگاهی بیندازم که دریا چه چیزهایی را از صدفش به ما هدیه داده و چه ثروتهایی در دل خود نهان دارد.
هوش مصنوعی: با کمی تلاش و حرکت، میتوان به راحتی آماده سفر شد، مانند درخت نخل که در فصل خزان، برگهایش را برای سفر آماده میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر که چون آب روان آیینه خود ساده کرد
سرو را چون بندگان در پیش خود استاده کرد
کی به گرد من رسد مجنون، که کوه و دشت را
دور باش وحشت من از غزالان ساده کرد
نغمه رنگین نبرد از جای خود زهاد را
[...]
چشمت از هر گردشی بزم دگر آماده کرد
عکس رویت شیشه آیینه را پر باده کرد
نسخه بیناییای میخواست بهر روزگار
مصلحت بینی که لوح خاطرم را ساده کرد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.