گنجور

 
صائب تبریزی

شد بی صفا ز خاک سیه کاسه آب ما

آخر به رنگ ظرف برآمد شراب ما

از اشک تلخ ما کف خاکی نگشت سبز

نگرفت دست هیچ سبویی شراب ما

ما با خیال روی تو در خواب رفته ایم

یوسف نقاب بسته درآید به خواب ما

در قلزمی که موج بود تیغ آبدار

از سرگذشت خویش چه گوید حباب ما؟

تا چند زیر خرقه قدح را نهان کنیم؟

در پشت کوه چند بود آفتاب ما؟

ما را اگر چه دست تصرف نداده اند

گیراتر از کمند بود پیچ و تاب ما

ما گل به جای صید به فتراک بسته ایم

بلبل نفس گسسته رود در رکاب ما

جز خط یار بر قلم ما نمی رود

داروی بیهشی است غبار کتاب ما

زنهار خنده بر دل مجروح ما مکن

خونابه می کند نمکت را کباب ما

در کام شعله، دم به شمار اوفتاده است

پر می زند هنوز ز خامی کباب ما

ای شور حشر، از جگر ما بدار دست

خونابه می کند نمکت را کباب ما

ای خم ز پرده پوشی ما در گذر که تاک

زنجیر پاره کرد ز زور شراب ما

صائب اگر چه بال و پر ما شکسته است

سیمرغ را به چشم نیارد عقاب ما

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۷۵۲ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
صائب تبریزی

چون شعله سر مکش ز دل سینه تاب ما

کز سوز عشق، اشک ندارد کباب ما

از آفتاب تجربه گشتیم خامتر

نارس برآمد از سفر خم شراب ما

هیچ است هر چه هست به جز همت بلند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
سلیم تهرانی

تا کی بود ز راه خطا، پیچ و تاب ما

یارب کجاست هادی راه صواب ما

آتش زدیم و چون پر پروانه سوختیم

حرف خطا، به آب نرفت از کتاب ما

عالم ز کفر همچو دل شب سیاه شد

[...]

اسیر شهرستانی

فهمیده چشم شوخ تو حال خراب ما

غوغای ناز تا چه کند با حجاب ما

از عشق خاکسار به جایی رسیده ایم

ماییم آسمان و دل است آفتاب ما

افسانه هرزه دردسر خویش می دهد

[...]

سیدای نسفی

ای محو رنگ و روی تو جان خراب ما

پروانه چراغ تو مرغ کباب ما

از سنگ سرمه زیر سر ماست بالشی

ای شوخ چشم آمده یی تا به خواب ما

موی سفید پخته کند حرص خام را

[...]

بیدل دهلوی

پرکرده جرو لایتجزاکتاب ما

در انتظار نقطه کم است انتخاب ما

هردم زدن به وهم دگر غوطه می‌زنیم

توفا‌ن ندارد افت موج سراب ما

گردی دگر بلند نمی‌گردد از نفس

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه