نیست تاب درد غربت جان افگار مرا
با قفس آزاد کن مرغ گرفتار مرا
دارد از تار نفس زنار، نفس کافرم
تا دم آخر گسستن نیست زنار مرا
دست می شوید ز کار گل به آب زندگی
چون خضر هر کس کند تعمیر دیوار مرا
درد را بیچارگی بر من گوارا کرده بود
شربت عیسی به جان آورد بیمار مرا
فارغ از سیر گلستانم که فکر دوربین
می کند در زیر بال آماده گلزار مرا
از سر و سامان من بگذر که جوش مغز ساخت
چون کف دریا پریشانگرد دستار مرا
گریه بیرون برد از دستم عنان اختیار
سر به صحرا داد جوش لاله کهسار مرا
جز ملامت از جنون دیوانه ام طرفی نبست
سنگ طفلان بود حاصل نخل پربار مرا
عالمی می آمد از گفتار من صائب به راه
بهره از کردار اگر می بود گفتار مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این غزل از درد و غربت خود سخن میگوید و از این که در قفس غم و تنهایی گرفتار است، ابراز ناخرسندی میکند. او احساس میکند که نفسهایش به او زنجیر زدهاند و هیچ امیدی به رهایی ندارد. به اینکه دیگران نمیتوانند به او کمک کنند اشاره میکند و زندگی برایش به نوعی سخت شده است. او از حال زار و بیچارگی خود مینالد و دیگر هیچ فکری به جز درد و رنج ندارد. در نهایت، شاعر به این نکته اشاره میکند که با وجود تمام مشکلات و دردهایش، اگر کسی به خوبیهای او توجه کند، از این وضع بهتر میشود. در واقع، او در جستجوی درک و توجه از سوی دیگران است.
هوش مصنوعی: درد تنهایی و غم دوری برایم قابل تحمل نیست. لطفاً مرا از این قفس آزاد کن تا بتوانم پرواز کنم.
هوش مصنوعی: از زخم نفس میدانم که رهایی من از وابستگیها تا آخرین لحظه ممکن نیست.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که کسی که میخواهد به زندگی خود استحکام و بهبود بخشد، باید مانند خضر که در داستانها از او به عنوان نماد جاودانگی و حیات بخشی یاد میشود، به کارهایی دست بزند که زندگیاش را زنده و پرتور کند. همچنین مانند کسی که دیواری را تعمیر میکند، باید با دقت و توجه به نکات ریز، تلاش کند تا نقاط ضعف و آسیبها را برطرف کند و به زندگیاش نظم و زیبایی بخشد. با این اقدامات، فرد میتواند از زحمات و تلاشهایش بهرهمند شود و همچنان به زندگی ادامه دهد.
هوش مصنوعی: درد و رنج من را به قدری زمینگیر کرده بود که شربت شفابخش عیسی، جان بیمارم را زنده کرده بود.
هوش مصنوعی: از زیباییهای گلستان بیخبرم و به ذهنم این فکر میآید که دوربین برای ثبت تصویر زیباییها در زیر بالهایم آماده میشود.
هوش مصنوعی: از مشکلات و تضادهای زندگی من بگذر، زیرا که مانند کف دریا، اندیشهها و احساساتم به هم ریخته و پریشان شدهاند و این باعث شده که نتوانم آرامش داشته باشم.
هوش مصنوعی: گریهی من باعث شد که نتوانم خودم را کنترل کنم و از میان غمها به دشت و بیابان بروم. مانند گل لالهای که در کوهها میجوشد و سر به آسمان میزند.
هوش مصنوعی: جز ملامت و سرزنش از جنون دیوانگیام نتیجهای ندارم. حاصل زحمات و تلاشهای من تنها دانههای بیارزش کودکان است، در حالی که درخت من پربار و ثمربخش بوده است.
هوش مصنوعی: شخصی آگاه و دانشمند از سخنان من آگاه میشود، اما اگر او از کردار و عمل من بهرهبرداری کند، ارزش واقعی سخنانم مشخص میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای فلک خوش کن به مرگ من دل یار مرا
دلگران از هستیم مپسند دلدار مرا
ای اجل چون گشتهام بار دل آن نازنین
جان ز من بستان و بردار از دلش بار مرا
ای زمانه این زمان کز من دلش دارد غبار
[...]
بیتپش آرام کی باشد دل زار مرا
ذوق جستن زنده دارد نبض بیمار مرا
من کجا و اینقدر تاب تزلزلهای عشق
عطسة گل میکند اشفته دستار مرا
شکوة نازکدلان از برگ گل نازکترست
[...]
عشق ساغر داده شوق تشنه دیدار مرا
خواب آسایش نبیند چشم بیدار مرا
هر نفس از ساغر اشکم بهاری تر دماغ
خوی او برخود شگون دانسته آزار مرا
بی محبت سازی از مطرب جدا افتاده ام
[...]
شاد کن از وصل یارب جان افگار مرا
صحت کامل عنایت ساز بیمار مرا
چون کمان روزی که پشت من ز پیری خم شود
حلقه گوش جوانان ساز گفتار مرا
چشم زارم را مطیع نفس بی پروا مکن
[...]
بی طلب آورد مستی دوش دلدار مرا
آن گل خودرو چه رنگین کرد گلزار مرا
در بهاران بسکه لبریز طراوت شد چمن
نکهت گل موج سیلاب ست دیوار مرا
گشته هر برگ گلی بر آتش دل دامنی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.