گنجور

 
 
 
صائب تبریزی

نگاه گرم را سرده به جانم تا دلی دارم

مرا دریاب ای برق بلا تا حاصلی دارم

تمنای رهایی چون به گرد خاطرم گردد

تو غافل گیر و من مرغ نگاه غافلی دارم

به ناخن جوی شیر از سنگ می باید برآوردن

[...]

فرخی یزدی

به کوی ناامیدی شمع‌آسا محفلی دارم

ز اشک و آه خود در آب و آتش منزلی دارم

بلا و محنت و رنج و پریشانی و درد و غم

هزاران خرمن از کشت محبت حاصلی دارم

شد از دارالشفای مرگ، درمان درد مهجوری

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه