جهان حیات کسی را ضمان نمیگردد
که مصدر اثری در جهان نمیگردد
ز کلفت تو چه پرواست سیل حادثه را؟
غبار سد ره کاروان نمیگردد
قدم ز جاده راستی برون مگذار
که تیر راست خجل از نشان نمیگردد
نسیم غنچه تصویر را به حرف آورد
هنوز یار من به من همزبان نمیگردد
ز صبح صادق اگر پیرهن کنم در بر
صداقتم به تو خاطر نشان نمیگردد
شکایت من از افلاک اختیاری نیست
ستمرسیده حریف زبان نمیگردد
چه حاجت است نگهبان سیاهچشمان را؟
به گرد کله آهو شبان نمیگردد
تو بینیاز و به جز حرف گرد سرگشتن
مرا به هیچ حدیثی زبان نمیگردد
محبت است و همین شیوه جوانمردی
گمان مبر که زلیخا جوان نمیگردد
ز سنگ تفرقه خالی شده است دامانش
به گرد خاک، عبث آسمان نمیگردد
هزار بار مرا کرد امتحان صائب
هنوز عشق به من مهربان نمیگردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر نشاندهنده احساسات عمیق و فلسفی شاعر است. شاعر به بررسی مفهوم زندگی و عدم ضمانت آن برای کسی میپردازد که تاثیری در جهان ندارد. او بر اهمیت پیروی از راستی و درستکاری تأکید میکند و بیان میکند که عشق و محبت در زندگی فراتر از کلمات است. در واقع، او با اشاراتی به عشق ناامید و قدرت عشق بر شفای زخمهای روحی، به این نتیجه میرسد که تلاشها و امتحانات عشق همیشه به نتیجه نمیرسند. شعر، در نهایت، به تنهایی و حسرت عشق ناکام اشاره دارد.
هوش مصنوعی: دنیا بر کسی ضمانت نمیکند و زندگی او را تضمین نمیکند که در آن تأثیری از خود باقی نگذارد و فعالیتی نداشته باشد.
هوش مصنوعی: نگران حوادث و مشکلات نباش، زیرا گرد و غباری که بر سر راه کاروان مینشسته، مانع حرکت آن نمیشود.
هوش مصنوعی: هرگز از مسیر درست و راست پا نکش، زیرا تیر راست هرگز از نشانهاش منحرف نمیشود.
هوش مصنوعی: نسیم ملایمی تصویر غنچه را به گفتگو درآورد، اما هنوز معشوق من با من همکلام نمیشود.
هوش مصنوعی: اگر از صبح زود پیراهنی بپوشم که بر صداقت من نشان دهد، هیچ چیز تو را متوجه صداقت من نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: شکایت من از سرنوشت، به اختیار من نیست؛ کسی که تحت ستم قرار گرفته، نمیتواند به راحتی زبان به گلایه باز کند.
هوش مصنوعی: چه نیازی به نگهبانی از چشمان سیاهچشمان است؟ چرا که همچون گرداندن شبانی گرد کله آهو، بیمورد و بیهوده است.
هوش مصنوعی: تو بینیازی و من به جز دور گشتن و حرف زدن، هیچ حرف دیگری برای گفتن ندارم.
هوش مصنوعی: محبت و جوانمردی واقعی به معنای واقعی، از بیوفایی و خیانت دور است، بنابراین نپندار که زلیخا، به رغم سنش، نمیتواند به جوانی و شادابی دست یابد.
هوش مصنوعی: دامان او از اختلافات پر نشده و در گرد و غبار است، بیفایده است که آسمان همچنان بچرخد.
هوش مصنوعی: صائب هزار بار مرا آزمایش کرده است، اما هنوز عشق با من مهربان نمیشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یقین ما به خیال و گمان نمیگردد
گمان آن مکنیدش که آن نمیگردد
به غیر نقش توام در نظر نمیآید
به غیر نام توام بر زبان نمیگردد
ز کفر و دین چه زنم دم که از تجلی دوست
[...]
نمرده، عمر کسی جاودان نمی گردد
خراب تا نشود این دکان نمی گردد
چنان ز قید تعلق سبک بر آمده ام
که از خمار سر من گران نمی گردد
مرا بس است همین آبرو که سجده من
[...]
چه کرده ام که دگر بدگمان نمی گردد
ز پا درآمدم و سرگران نمی گردد
به یاد چشم که می می کشم چه می گویم
چه گفتگوست که دام زبان نمی گردد
حریف منت عمر دوباره نیست کسی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.