هر کجا قصه آن طره و کاکل گذرد
موج آشفتگی از دامن سنبل گذرد
که گذشته ازین باغ، که تا دامن حشر
عرق شرم ورق بر ورق گل گذرد
دامنش در گرو خار ندامت ماند
شوخ چشمی که ز عاشق به تغافل گذرد
دامن حسن غیور تو ازان پاکترست
که تمنای تو در خاطر بلبل گذرد
ننهم پای ارادت به حریمی که در او
حرف طول امل و عرض تجمل گذرد
گریه حسرت ما از سر افلاک گذشت
سیل پرزور چو افتد ز سر پل گذرد
کشتی عقل، خراباتی این گرداب است
زهره کیست دلیر از قدح مل گذرد؟
بس که در هر گذری راهزنی پنهان است
رشته از کوچه گوهر به تأمل گذرد
اگر از عمر گرانمایه بیابد مهلت
صائب آن نیست ز کشمیر و ز کابل گذرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه عجب تیر خدنگ تو گر از دل گذرد؟
راهرو گرم چو گردید ز منزل گذرد
دامن تیغ ز خونم شرر افشان گردید
تا ازین شعله چه بر دامن قاتل گذرد
داغ تا چند نهان در ته مرهم باشد؟
[...]
بس که بیگانگی از خاطر آن گل گذرد
تا خیالش ز دل ما به تغافل گذرد
نتوان داشت به زنجیر در آن انجمنم
که بجز حرف پریشانی کاکل گذرد
غیر کاکل به سر او نشنیده است کسی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.