تا به کی در ته زنگار بود خنجر ما؟
چند باشد چو زره زیر قبا جوهر ما؟
لاله با دامن صحرای قیامت چه کند؟
فارغ از داغ بود سینه غم پرور ما
نیست امروز به جمعیت ما سوخته ای
بال پروانه بود یک ورق از دفتر ما
گریه بر حال کسان بیشتر از خود داریم
بر مراد دگران سیر کند اختر ما
می زند شورش ما هر دو جهان را بر هم
نشود کوه غم یار اگر لنگر ما
جگر سوخته ماست نهانخانه عشق
آتش طور بود در ته خاکستر ما
دشمن از صحبت ما کامروا می خیزد
نیست چون شمع درین انجمن از ما سر ما
آرزو در دل غم دیده ما آه شود
رگ خامی برد از عود برون مجمر ما
از پریخانه چین باج ستاند فانوس
ریخت تا در قدم شمع تو بال و پر ما
گریه شادی ما تلخ نگردد صائب
آسمان شیشه خود گر شکند بر سر ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به تفسیر احساسات عمیق و غمانگیز خود میپردازد. او به ناکامیها و دردهای درونیاش اشاره میکند و از وضعیت دشوار و غمبار خود و جمعیتش سخن میگوید. شاعر به تضاد بین زیباییهای ظاهری و دردهای درونی اشاره دارد و از عدم وجود شادی واقعی در زندگیاش میگوید. او همچنین بیان میکند که در میان غم و آتش عشق، جگر سوختهای دارد و هیچ کس نمیتواند به درستی احساساتش را درک کند. در نهایت، او نسبت به آرزوهای نا امیدی که در دل دارد، ابراز نگرانی میکند و به این نکته تأکید دارد که حتی شادیهایش نیز با تلخی همراه است.
هوش مصنوعی: تا چه زمانی خنجر ما در زنگار و بیاستفاده بماند؟ چه مدت میتواند جوهر ما زیر زره پنهان بماند؟
هوش مصنوعی: لاله در دشت و بیابان قیامت چه کاری میتواند بکند؟ در حالی که سینه ما پر از درد و غم است و او از این موضوع بیخبر است.
هوش مصنوعی: امروز در جمع ما کسی نیست که مانند پروانه به دور آتش بچرخد و از عشق بسوزد؛ فقط یک ورق از داستان زندگیمان باقی مانده است.
هوش مصنوعی: ما بیشتر بر حال دیگران میگرییم تا بر حال خود، ولی ستارهی خوشبختی ما به سمت آرزوهای دیگران حرکت میکند.
هوش مصنوعی: ما با شور و شوقی که داریم، هر دو جهان را به هم میزنیم و اگر غم یار وجود داشته باشد، نمیتواند ما را متوقف کند.
هوش مصنوعی: دلمان پر از درد و سوز است و عشق ما مانند آتش سوزان در زیر خاکستر پنهان مانده.
هوش مصنوعی: دشمن از گفتگوی ما بهرهمند میشود، اما ما مانند شمعی در این جمع، از خود نوری نمیتابانیم.
هوش مصنوعی: آرزوهای ما در دل غم، به آتش تبدیل میشود و رگ نازک ما را از عود خارج میکند و به ما نشاط میبخشد.
هوش مصنوعی: از سرزمین چین، نور و زیبایی به دست آوردند و آن را به قدوم تو تقدیم کردند تا شمع وجود تو، جان و روح ما را روشن کند.
هوش مصنوعی: اگرچه ما در شادی خود اشک میریزیم، اما افسوس که حتی اگر آسمان شیشهای ما را بشکند، تلخی آن را احساس نخواهیم کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
روز هر روزی، خورشید بیاید بر ما
خویشتن برفکند بر تن ما و سر ما
چون شب آید برود خورشید از محضر ما
ماهتاب آید و درخسبد در بستر ما
ما برفتیم و تو دانی و دل غم خور ما
بخت بد تا به کجا می برد آبشخور ما
از نثار مژه چون گوش تو در دُر گیرم
قدم هر که سلامی ز تو آرد برِ ما
به وداع آمده ام هان به دعا دست برآر
[...]
بی غمت شاد مباد این دل غم پرور ما
غمخور ای دل که بجز غم نبود در خور ما
دردمندیم و خبر می دهد از سوز درون
دهن خشک و لب تشنه و چشم تر ما
مفلسانیم که در دولت سودای غمت
[...]
ما برفتیم، تو دانی و دل غمخور ما
بخت بد تا به کجا می برد آبشخور ما
از نثار مژه چون زلف تو در زر گیرم
قاصدی کز تو سلامی برساند بر ما
به دعا آمدهام هم به دعا دست بر آر
[...]
ای سهی قامت گلبوی صنوبر بر ما
سایهٔ سرو قدت دور مباد از سر ما
هیچ نقاش چو رخسار تو صورت ننگاشت
آفرین بر قلم صنعت صورتگر ما
روی تو اختر سعد است و مرا از طالع
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.