رزق ملایک است نوای رسای ما
چون می شود بلند نگردد نوای ما؟
با آن که عمرهاست ازان بزم رفته ایم
بتوان سپند سوخت ز گرمی به جای ما
بر دل هزار نشتر الماس می خوریم
خاری اگر شکسته شود زیر پای ما
لرزد چنان که بر گهر خویش جوهری
بر آبروی فقر و قناعت گدای ما
صد پیرهن ز گرد کسادی گرانترست
در چشم این سیاه دلان توتیای ما
شبنم برد به دامن ما همچو گل نماز
بلبل کند ز غنچه گل متکای ما
جنگ گریز می کند از کاه، کهربا
در عهد بی نیازی طبع رسای ما
ویرانتریم ازان که کسی قصد ما کند
آهسته سیل پای کشد از قفای ما
هر چند عاجزیم، در آزار ما مکوش
آتش شکسته دل شود از بوریای ما
خورشید را به هاله آغوش می کشیم
کوتاه نیست همت دست دعای ما
صائب کسی است اهل بصیرت که نگذرد
بیگانه وار از سخن آشنای ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
در ما به ناز مینگرد دلربای ما
بیگانهوار میگذرد آشنای ما
بیجرم دوست پای ز ما درکشیده باز
تا خود چه گفت دشمن ما در قفای ما
با هیچکس شکایت جورش نمیکنم
[...]
ای غافل از بلای دل مبتلای ما
جز مبتلا کسی نرسد در بلای ما
ممکن نباشد از سر کوی تو رفتنم
آری مقیّدست به زلف تو پای ما
حجاج اگر به کعبه بیت الحرم روند
[...]
مرحبا ای عشق خوش سودای ما
ای طبیب جمله علت های ما
صبح جهان بود نفس غم زدای ما
جان تازه می شود زدم جانفزای ما
بیدار شد ز خواب گرانجان بی غمی
هر کس شنید ناله دردآشنای ما
ته جرعه ای بود که به خاکش فشانده اند
[...]
گرد فتادگی شده بال همای ما
منت نمی کشد ز کسی مدعای ما
با چاکهای سینه به محشر نمی رویم
تا رنگ و بوی گل نشود خونبهای ما
حیرت ندیدگی گل گلزار وحشت است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.