لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
صائب تبریزی

آب حیوان زند آب در میخانه ما

می گزد خضر لب از حسرت پیمانه ما

از سر شیشه اگر پنبه بگیرد ساقی

گل ابری شود از گریه مستانه ما

در دل ما نبود منزلتی دنیا را

گنج افتاده ز طاق دل ویرانه ما

دانه سوخته خال، پر و بال رساند

بر لب کشت همان خال بود دانه ما

چند از دور کسی دست بر آتش دارد؟

رشته فرسود ادب شد پر پروانه ما

صائب از بس که پریشانی خاطر جمع است

جغد وحشت کند از سایه ویرانه ما

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۵۶۵ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
عبدالقادر گیلانی

بی حجابانه درآ از در کاشانه ما

که کسی نیست به جز وردِ تو درخانه ما

گر بیائی به سر تربت ویرانه ما

بینی از خون جگر آب زده خانه ما

فتنه انگیز مشو کاکل مشکین مگشای

[...]

جامی

کاش ویران شود از سیل فنا خانه ما

تا کشد گنج جفا رخت به ویرانه ما

چرخ فیروزه که بینی ز شفق گلگونش

درد آلوده سفالی ست ز خمخانه ما

ما و پیمان می ای زاهد پیمانه شکن

[...]

صائب تبریزی

سیل را گنج شمارد دل ویرانه ما

برق را تنگ در آغوش کشد دانه ما

از دل و چشم بود شیشه و پیمانه ما

نه فلک موج حبابی است ز میخانه ما

دو جهان در نظر ما دو صف مژگان است

[...]

قدسی مشهدی

تا بود گریه کی آباد شود خانه ما؟

جغد را پای به گل رفته به ویرانه ما

ما از آن سوختگانیم که معمار ازل

طرح آتشکده برداشت ز کاشانه ما

عشق پیوسته به دنبال دلم می‌گردد

[...]

اسیر شهرستانی

می کند مشق تپیدن دل دیوانه ما

بال پرواز شود باده به پیمانه ما

حاصل نشو و نما دیده بیدار شود

گشته صحرا صدف پر گهر از دانه ما

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از اسیر شهرستانی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه