آب حیوان زند آب در میخانه ما
می گزد خضر لب از حسرت پیمانه ما
از سر شیشه اگر پنبه بگیرد ساقی
گل ابری شود از گریه مستانه ما
در دل ما نبود منزلتی دنیا را
گنج افتاده ز طاق دل ویرانه ما
دانه سوخته خال، پر و بال رساند
بر لب کشت همان خال بود دانه ما
چند از دور کسی دست بر آتش دارد؟
رشته فرسود ادب شد پر پروانه ما
صائب از بس که پریشانی خاطر جمع است
جغد وحشت کند از سایه ویرانه ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی احساسات و آرزوهای انسانی را به تصویر میکشد. شاعر از آب به عنوان نمادی از زندگی و میخانه به عنوان نمادی از عشق و سرخوشی یاد میکند. حسرتی که در دل دارند، خواستهای است که به واسطهی حضور می و عشق به آن دست نیافتهاند. در این میخانه، گریه و شوق مستانه نشاندهندهٔ عواطف عمیق عشق و غم است. شاعر به ویرانی دل و بیارزشی دنیایی اشاره میکند که هیچ منزلتی ندارد، و از وجود خالق در زندگی آنها سخن میگوید. در نهایت، پریشانی خاطر و تنهایی از دست رفتن امید را به تصویر میکشد که حتی موجوداتی مانند جغد نیز از آن میترسند.
هوش مصنوعی: آب حیاتی که به زندگی جانداران میبخشد، در میخانه ما جاری است و زندهتر از همه نوشیدنیهاست. خضر، که نماد زندگی و جاودانگی است، به خاطر داشتن حسرت از پیمانه ما، لبهاش را به نشانه حسرت میخورد.
هوش مصنوعی: اگر ساقی از سر شیشه سرنگونی پنبهای بردارد، این باعث میشود که گل ابری شود، و این به خاطر اشکهایی است که به خاطر شادی و مستی ما ریخته میشود.
هوش مصنوعی: در دل ما جایی برای دنیا وجود ندارد؛ در واقع، ثروت و چیزهای با ارزش در دل ویرانهی ما به حالتی پنهان و متروک افتاده است.
هوش مصنوعی: دانهای که سوخته است، نشانهای از تلاش و کوشش را به همراه دارد. این دانه، در نهایت به محصولی تبدیل میشود که به آن خال اشاره شده است. در واقع، همان خالی که در ابتدا وجود داشته، حالا به دانهای تبدیل شده که به بار نشسته و به زمین کشت رسیده است. این تصویر به مفهوم از بین رفتن برخی چیزها برای به ثمر نشستن و به بار آمدن چیزهای جدید اشاره دارد.
هوش مصنوعی: چند نفر از دور میتوانند با دقت و مهارت به آتش نزدیک شوند؟ این نشان میدهد که ما به خاطر تجربه و شایستگی، در صحنه زندگی، خود را از دیگران متمایز کردهایم.
هوش مصنوعی: صائب به دلیل مشکلات و پریشانیهای ذهنیاش، چنان حالتی دارد که حتی جغد، که معمولاً نشانهی وحشت و تاریکی است، از سایههای خرابه و ویرانی او ترسیده و فرار میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
بی حجابانه درآ از در کاشانه ما
که کسی نیست به جز وردِ تو درخانه ما
گر بیائی به سر تربت ویرانه ما
بینی از خون جگر آب زده خانه ما
فتنه انگیز مشو کاکل مشکین مگشای
[...]
کاش ویران شود از سیل فنا خانه ما
تا کشد گنج جفا رخت به ویرانه ما
چرخ فیروزه که بینی ز شفق گلگونش
درد آلوده سفالی ست ز خمخانه ما
ما و پیمان می ای زاهد پیمانه شکن
[...]
سیل را گنج شمارد دل ویرانه ما
برق را تنگ در آغوش کشد دانه ما
از دل و چشم بود شیشه و پیمانه ما
نه فلک موج حبابی است ز میخانه ما
دو جهان در نظر ما دو صف مژگان است
[...]
تا بود گریه کی آباد شود خانه ما؟
جغد را پای به گل رفته به ویرانه ما
ما از آن سوختگانیم که معمار ازل
طرح آتشکده برداشت ز کاشانه ما
عشق پیوسته به دنبال دلم میگردد
[...]
می کند مشق تپیدن دل دیوانه ما
بال پرواز شود باده به پیمانه ما
حاصل نشو و نما دیده بیدار شود
گشته صحرا صدف پر گهر از دانه ما
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.