گنجور

 
صائب تبریزی

وصفِ زلفِ یار عاجز می‌کند تقریر را

دوریِ این راه، کوته می‌کند شبگیر را

چشمِ حیران راست دایم حسن در مدِ نظر

عکسِ پا بر‌جا بود آیینهٔ تصویر را

مور چون در خرمن افتد دست و پا گم می‌کند

نیست ممکن سیر‌ْ دیدن حسنِ عالمگیر را

می‌کند وحشت سگِ لیلی همان از سایه‌اش

گر‌چه مجنون کرد رام خود پلنگ و شیر را

کفرِ نعمت می‌کند رزقِ حلالِ خود حرام

طفل از پستان گزیدن می‌کند خون شیر را

در دلِ آهن کند فریادِ مظلومان اثر

ناله از زندانیان افزون بود زنجیر را

از تحمل دشمنِ خونخوار گردد مهربان

گردنِ تسلیم می‌ریزد دمِ شمشیر را

دعویِ حق را کند باطل گناهِ بی‌شعور

عذرِ نامقبول، ثابت می‌کند تقصیر را

از ثباتِ پا توان بر دشمنان فیروز شد

می‌نشاند یک هدف بر خاک، چندین تیر را

سرو صائب از هجومِ قمریان بالَد به خویش

از مریدان بادِ نخوت می‌فزاید پیر را

 
 
 
غزل شمارهٔ ۶۶ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
سعدی

با جوانی سر خوش است این پیر بی تدبیر را

جهل باشد با جوانان پنجه کردن پیر را

من که با مویی به قوّت برنیایم ای عجب

با یکی افتاده‌ام کو بُگسلد زنجیر را

چون کمان در بازو آرد سروقدِ سیم‌تن

[...]

نظیری نیشابوری

دیدمش در دل نهفتم آه بی‌تأثیر را

در کمان از بس که دزدیدم شکستم تیر را

پای رفتن نیست زین بزمم که در بیرون در

بخت دارد در کمین هجر گریبان گیر را

خوشدل از غیرم که در بزم وصال او نیافت

[...]

کلیم

ضعف طالع برده از من قوت تدبیر را

برنتابد از خرابی خانه‌ام تعمیر را

گر چنین شاداب از خون شهیدان می‌شود

آب پیکان سبز خواهد کرد چوبِ تیر را

کی دگر از خانهٔ چشمم قدم بیرون نهی

[...]

صائب تبریزی

سهل مشمر همتِ پیرانِ با تدبیر را

کز کمان بال و پر پرواز باشد تیر را

دشمنِ خونخوار را کوته به احسان ساز، دست

هیچ زنجیری به از سیری نباشد شیر را

حسن را خطِ غبارش بی‌نیاز از زلف کرد

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
سلیم تهرانی

برق عشق آمد که سوزد خرمن تدبیر را

با گریبان کار افتد دست دامنگیر را

نام من در دفتر اهل شهادت داخل است

کرده ام روشن سواد جوهر شمشیر را

پاسبان مستی ما نیست غیر از تیغ عشق

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه