گنجور

 
صائب تبریزی

آهوان را در کمند آورد چشم پاک ما

شد چو مجنون دیده ما حلقه فتراک ما

همت آه رسای ما بلند افتاده است

از زبردستی به ساق عرش پیچد تاک ما

چون صدف از سینه صافی قطره را گوهر کنیم

وقت تخمی خوش که افتد در زمین پاک ما

بر زمین هر چند نقش از خاکساری بسته ایم

باکمال سرکشی گردون بود در خاک ما

ناتوانان را زبان شکوه می باشد خموش

برنمی خیزد به آتش دود از خاشاک ما

چشم بی یوسف گشودن، از نظربازان خطاست

ورنه بوی پیرهن باشد گریبان چاک ما

در ضمیر نقطه ما صد سواد اعظم است

چشم کوته بین مردم چون کند ادراک ما؟

شمع می لرزد چو برگ بید با آن سرکشی

چون به محفل رو نهد پروانه بی باک ما

خاک دامنگیر، بند دست و پای رهروست

نیست ممکن غم برآید از دل غمناک ما

شبنم ما گرچه صائب در نمی‌آید به چشم

تازه دارد گلستان را دیده نمناک ما

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۲۵۷ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
حسین خوارزمی

ای صفات کبریایت برتر از ادراک ما

قاصر از کنه کمالت فکرت و ادراک ما

ما چو خاشاکیم در دریای هستی روی پوش

موج وحدت کی بساحل افکند خاشاک ما

ما به جولانگاه وحدت غیر شه را ننگریم

[...]

اهلی شیرازی

پیش از آن کین گرد هستی سر زند از خاک ما

با رخ خوبت نظر می‌باخت چشم پاک ما

دیگران از داغت ای گل همچو سرو آزاده‌اند

برق رخسارت نسوزد جز خس و خاشاک ما

آتش سوزنده‌ای ای شمع و ما پروانه‌ایم

[...]

فضولی

نم نماند از تاب خورشید رخت در خاک ما

چون نگرید چون بگرید دیده نمناک ما

تا ز سوز سینه ما گشت پیکان تو آب

شست گرد غیر را از صفحه ادراک ما

عاشقی باید چو بت از سنگ و بی باک از جفا

[...]

فیض کاشانی

غم زخوی خویش داردخاطر غمناک ما

نم زجوی خویش دارد دیده نمناک ما

ناله اش از جور خویشست ایندل پر آرزو

زخمش از دستخودست این سینهٔ صد چاک ما

بر روان ما زخاک ما بسی بیداد رفت

[...]

اسیر شهرستانی

دور چشم بد زسوز سینه غمناک ما

بعد مردن گل کند یا رب سپند از خاک ما

بوی گل را در طلسم گلستان پیچیده ایم

راز او را در قفس دارد دل صد چاک ما

بارها از یاد جولان سمندی سوختیم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه