گنجور

 
صائب تبریزی

خصم غالب را زبون صبر و تحمل می‌کند

از تواضع سیل را مغلوب خود پل می‌کند

از ترحم حسن جولان می‌نماید در نقاب

ساقی از بی‌ظرفی ما آب در مل می‌کند

با خودآرایان به سر بردن جنون می‌آورد

طرّه دستار اینجا ناز کاکل می‌کند

نیست حسن و عشق اگر یکرنگ با هم، از چه رو

خنده گل رخنه در منقار بلبل می‌کند؟

رتبه افتادگی از کیمیا بالاترست

قطره ناچیز را گوهر تنزل می‌کند

خرده‌ای چون غنچه هرکس را که باشد در گره

زیر چندین پرده از رخسار او گل می‌کند

می‌خورد رزق حلال، آن کس که در ملک وجود

کسب خود را پرده روی توکل می‌کند

از دل پرخون بود گفتار دردآلود من

در بساط شیشه تا می هست قل‌قل می‌کند

قامت خم بیش می‌سازد شتاب عمر را

سیل را پا در رکاب سرعت این پل می‌کند

حسن صائب رام می‌گردد ز استغنای عشق

چاره این صید وحشی را تغافل می‌کند

 
 
 
امامی هروی

تاج دین و دولت ای صدری که گرد موکبت

دیده افلاک و انجم را مکحل می‌کند

کلک دولت‌پرورت روح‌الامینی دیگر است

لاجرم هردم هزاران وحی منزل می‌کند

لفظ معنی پرورت گر آسمان داد نیست

[...]

خواجوی کرمانی

ماه من مشک سیه در دامن گل می کند

سایبان آفتاب از شاخ سنبل می کند

گرچه از روی خرد دور تسلسل باطلست

خطّ سبزش حکم بر دور تسلسل می کند

هرگز از جام می لعلش نمی باشد خمار

[...]

جلال عضد

باز پیک عاشقان فرّاشی گل می کند

بلبل از سودای گل فریاد و غلغل می کند

اهلی شیرازی

چشم صاحبدل نظر چون بر رخ گل می‌کند

از جمال گل قیاس حال بلبل می‌کند

هر کرا چون کوهکن بار غم از شیرین‌لبی است

لاجرم گر کوه غم باشد تحمل می‌کند

پاکبازان از صفا آیینه‌اند و مدعی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از اهلی شیرازی
بابافغانی

در دل من گر دمی آن ماه منزل می‌کند

تا رود بیرون هزاران رخنه در دل می‌کند

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه