نمی گنجد به محشر فوج عصیانی که من دارم
اجل شرمندگیها دارد از جانی که من دارم
نگهدارد خدا از چشم بد از چشم خوبش هم
کماندار آفتی برگشته مژگانی که من دارم
مرا درد تو می سازد به آیینی که می باید
بسوزد روزگار از درد پنهانی که من دارم
نمی پرسی، نمی خواهی، نمی جویی، نمی آیی
کجا دانسته ای حال پریشانی که من دارم
نمی دانم چه خواهد داد در محشر جواب من
ستمگر اول و آخر پشیمانی که من دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساس عمیق پریشانی، اضطراب و تنهایی شاعر میپردازد. او از بار عصیان و شرمندگیهایش سخن میگوید و نگران چشمزخمها و بلایا است. شاعر درد عشق را که او را میسوزاند، توصیف میکند و به این نکته اشاره میکند که هیچکس حال او را نمیپرسد. او در نهایت با شک و تردید درباره آینده و عواقب اعمالش در "محشر" سخن میگوید و به حس پشیمانی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: به اندازه گناهانی که من دارم، در روز قیامت جایی برای آنها وجود ندارد و مرگ از وضعیت من خجالت میکشد.
هوش مصنوعی: خداوند از چشم بد مراقبت کند و حتی از نگاه زیبا و خوب هم، که مانند تیرانداز به من آسیب میزند، حفاظت کند. مژگانی که من دارم ممکن است خطرناک شود.
هوش مصنوعی: درد تو باعث میشود که دلیلی برای سوختن داشته باشم، در حالی که روزگار به خاطر رنج پنهانی که در درونم احساس میکنم، باید بسوزد.
هوش مصنوعی: نمی پرسی، نمی خواهی، نمی جویی، نمی آیی؛ تو از کجا میدانی که من چقدر در حال پریشانی و بیقراری هستم؟
هوش مصنوعی: در روز حساب نمیدانم پاسخ من چه خواهد بود. آوای خاطر پشیمانی من از ظلمی که به خودم کردهام، همیشه با من است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از آن تر شد به خون دیده دامانی که من دارم
که با تردامنان یار است جانانی که من دارم
اگر با من چنین ماند پریشان اختلاط من
ازین بدتر شود حال پریشانی که من دارم
ز مردم گرچه میپوشم خراش سینهٔ خود را
[...]
ز اکسیر قناعت میشمارم نعمت الوان
اگر رنگین به خون گردد لب نانی که من دارم
مپرسید از معاش خنده عنوانی که من دارم
از آبی ناشتاتر میشود نانی که من دارم
دو روزم باید از ابرام هستی آب گردیدن
بجز ننگ فضولی نیست مهمانی که من دارم
دل آواره با هیچ الفتی راضی نمیگردد
[...]
نثار راه جانان کی سزد جانی که من دارم
ندارد قدر جان در راه جانانی که من دارم
دلم پردرد و جانم پرغم و چشمم بود پرخون
ندارد هیچ کس در عشق سامانی که من دارم
ببین ای پاکدامن گل که از خون جگر تا کی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.