به داغ عشق نباشد مرا جگر محتاج
به آفتاب ز خامی بود ثمر محتاج
ببر به جای دگر روی گرم خود خورشید!
که نیست سوخته ما به این شرر محتاج
بس است چهره زرین، خزانه عاشق
که آفتاب نباشد به سیم و زر محتاج
هزار شکر که این غنچه خود به خود وا شد
نشد چو گل به هواداری سحر محتاج
ازان زمان هک به دولتسرای فقر رسید
دگر نگشت دل ما به هیچ در محتاج
مجوی بیش ز قسمت که تا قناعت کرد
برای آب به دریا نشد گهر محتاج
شکسته می شود از احتیاج، شاخ غرور
ازان شدند خلایق به یکدگر محتاج
بهشت را دل ما در نظر نمی آورد
نمود عشق تو ما را به یک نظر محتاج
در آن مقام که ماییم، شوق تا حدی است
که هیچ نامه نگردد به نامه بر محتاج
اگر میان دو دل هست دوستی به قرار
نمی شوند به آمد شد خبر محتاج
کجا ز سوزش پروانه بو تواند برد؟
سمندری که نگردد به بال و پر محتاج
کجا ز سوزش پروانه بود تواند برد؟
سمندری که نگردد به بال و پر محتاج
همان به آبله خویشتن قناعت کرد
اگر به آب شد این آتشین جگر محتاج
میان گشوده سرانجام خواب می گیری
در آن طریق که نی شد به صد کمر محتاج
به راه کعبه مقصد، تپیدن دل ماست
سبکروی که نگردد به راهبر محتاج
طمع دلیل فرومایگی است کاهل را
وگرنه نیست به تحسین کس هنر محتاج
دل شکسته ما تا چه کفر نعمت کرد؟
که شد به مرهم این ناکسان دگر محتاج
ازان همیشه در فیض باز می باشد
که روی خویش نیارد به هیچ در محتاج
خوشیم با سفر دور بیخودی صائب
که نیستیم به همراه و همسفر محتاج
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان احساسات عاشقانه و نیازهای انسانی میپردازد. او بیان میکند که عشق و زیبایی نیازی به چیزهای مادی مانند پول و ثروت ندارند و احساسات واقعی نمیتوانند به این موارد وابسته باشند. شاعر بر این باور است که دل کاو به عشق بپردازد، نیازی به دیگران و یا عواطف مصنوعی ندارد و میتواند به سادگی از زیباییهای عشق لذت ببرد. همچنین او تأکید میکند که قناعت و رضایت در وجود فردی است و انسان باید از درون خود خوشنود باشد. در انتها، شاعر به استقلال روحی و رضایت از سفر زندگی اشاره میکند و به این نکته میپردازد که در این سفر به همراهی و کمک دیگران نیازی نیست.
هوش مصنوعی: عشق برای من مثل داغی است که هیچ نیازی به تسکین ندارد. مانند میوهای که به خاطر نارس بودنش به نور خورشید احتیاج دارد.
هوش مصنوعی: اگر در جایی دیگر بر روی گرم خود خورشید را بگذاری، ما به این آتش سوزان نیاز نداریم!
هوش مصنوعی: زیبایی و دلربایی فردی کافی است؛ زیرا عشق و پرتوِ محبت نیازی به مال و ثروت ندارد و مانند آفتاب، خود به خود روشنی بخش است.
هوش مصنوعی: هزاران سپاس که این غنچه به طور طبیعی شکوفا شد و برای باز شدن نیازی به حمایت و کمک صبحگاه نداشت.
هوش مصنوعی: از زمانی که به زندگی فقر دست یافتم، دیگر دلباختگی و وابستگیام به هیچ چیز دیگر وجود نداشت.
هوش مصنوعی: زیادهخواهی را کنار بگذار و تنها به آنچه قسمت توست رضایت بده، چرا که هیچ گوهری برای طلب آب به دریا نمیرود.
هوش مصنوعی: غرور انسانها به خاطر نیاز و احتیاج به یکدیگر شکسته میشود. در واقع، وقتی افراد متوجه میشوند که به همدیگر وابستهاند، دیگر نمیتوانند با غرور و خودخواهی رفتار کنند.
هوش مصنوعی: دل ما بهشت را نمیبیند، زیرا تنها عشق توست که ما را به یک نگاه نیازمند میکند.
هوش مصنوعی: در جایی که ما قرار داریم، اشتیاق و علاقهای وجود دارد که حتی نامهای هم به فرستنده نیاز ندارد.
هوش مصنوعی: اگر در دلهای دو نفر دوستی وجود داشته باشد، نمیتوانند به وضوح و بهطور رسمی توافق کنند؛ بلکه برای ارتباط برقرار کردن به نشانهای نیاز دارند.
هوش مصنوعی: کجا میتواند پروانه به سوز خود فخر کند؟ وقتی که آن سمندر بزرگ نیازی به بال و پر نداشته باشد.
هوش مصنوعی: پروانه با سوز و گداز خود، کجا میتواند پرواز کند؟ مانند سمندری که به بال و پر نیازی ندارد و میتواند به راحتی حرکت کند.
هوش مصنوعی: او به همان آبله خود قناعت کرد و اگر این دل آتشین او به آب نیاز داشت، چنین نمیکرد.
هوش مصنوعی: در نهایت، زمانی که در دل خواب فرو میروی، آنچه که نی و نیازهایش را با صد خم و کمر تجربه کرده است، در مسیر تو نمایان میشود.
هوش مصنوعی: دل ما تنها به سوی کعبه میتپد و هدفش آنجاست؛ کسی که سبکبار و بینیاز از راهنما باشد، هرگز در مسیر خود به دیگران احتیاج نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: طمع نشانهای از پستی و ناتوانی است، چون اگر فردی دارای هنر و توانایی باشد، نیازی به تحسین دیگران ندارد.
هوش مصنوعی: دل شکسته ما تا چه اندازه نسبت به نعمتها کافر شد؟ که دیگر به کمک این افراد بیارزش نیازمند شدیم.
هوش مصنوعی: هرگز از فیض و برکت او کاسته نمیشود، چرا که کسی که به روی خود به هیچکس وابسته نباشد، همیشه در حال بهرهمندی است.
هوش مصنوعی: ما از سفر به دور خوشحالیم و دغدغهای برای همراه و همسفر نداریم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نگشته مست تو هرگز به هیچ در محتاج
مباد چشم و دل ما به یکدگر محتاج
غبار اگر شده دیوانه خاطرش جمع است
چرا ز خشکی دریا شود گهر محتاج
صفای سینه عاشق گل همیشه بهار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.