شمع سر خاک شهدا لاله داغ است
صد پیرهن این سوخته دل به ز چراغ است
در دامن صحرای دل سوخته من
تا چشم کند کار، سیه خانه داغ است
هر کس من دلسوخته را دید، شود داغ
خاکستر پروانه من پای چراغ است
در دیده ما جوهریان خط یاقوت
جز مشق جنون هر چه بود پای کلاغ است
بلبل به نفس باز کند غنچه گل را
غافل که شکرخنده گل، رخنه باغ است
هر چند که باریک شود لفظ چو معنی
در خلوت اندیشه من موی دماغ است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عواطف و احساسات عمیق شاعر درباره فراق و یاد شهدا اشاره دارد. شمع سر خاک شهدا نماد عشق و یاد آنهاست که همچون لالهای داغ در دل شاعر میسوزد. سوختن دل شاعر و داغ دل را با تصاویر زیبای طبیعت و مرگ پروانهها نسبت میدهد. شاعر ابراز میکند که عشق و غم او باعث میشود دیگران نیز به این احساسات دچار شوند. در نهایت، عمق معانی و تفکراتش را به گونهای بیان میکند که حتی اگر واژهها محدود شوند، اندیشهها همچنان پرمغز و غنی هستند.
هوش مصنوعی: شمعی که بر سر مزار شهدا روشن است، نمادی از اندوه و غم عمیق است. این شمع نشاندهنده وضعیت دلهای سوختهای است که هنوز هم نور را جستجو میکنند، اما در عوض، داغی از یاد و خاطره شهدا بر دل دارند.
هوش مصنوعی: در میان دشت دل شکستهام، تا وقتی که چشم به کار بیفتد، خانه سیاه داغی وجود دارد.
هوش مصنوعی: هر کسی که مرا با این دل سوخته ببیند، میفهمد که داغ و سوختگی من مانند خاکستر پروانهای است که در کنار چراغ افتاده.
هوش مصنوعی: در نظر ما، هر چیزی که به زیبایی و ارزش شبیه باشد، مانند خط یاقوت، جز یادداشتهای جنونآمیز هیچ چیز دیگری نیست و تمامی آنها در واقع پرواز یک کلاغ است.
هوش مصنوعی: بلبل با صدای خود غنچه گل را باز میکند، اما غافل است که لبخند شیرینی که گل به دشمنی در باغ دارد، میتواند به باغ آسیب برساند.
هوش مصنوعی: هرچند که کلمات ممکن است کمرمق و نازک شوند، اما در ذهن من، مفهوم آنها همیشه مهم و قابل توجه است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کی بزم اسیران ترا شمع و چراغ است
اینجا پر پروانه سیه چون پر زاغ است
دارم هوس نکهتی از سنبل زلفش
افسوس که بخت سیهم موی دماغ است
از محفل حسن تو رسد فیض به خوبان
[...]
آخر شدن حسن بتان، اول داغ است
پیدا شدن شام، دم صبح چراغ است
تا عارض نسرین تو رشک گل باغ است
بس بلبل دلسوخته کز دست تو داغ است
جان نیست دریغ از تو اگر بر سر لطفی
سربازی پروانه ز گرمی چراغ است
دور از تو درونم همه باغ از گل داغ است
یاد تو نسیمی که سراسر رو باغ است
رفتی و گل از هجر تو افسرده چراغ است
هر لالهٔ خونین جگر از درد تو داغ است
جز در ره رفتن زخودش پی نتوان برد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.