از رشک بلبلم دل حسرت نصیب نیست
از صد هزار غنچه یکی خنده زیب نیست
از هر گلی چراغ به رنگی کشد گلاب
پروانه خام مشغله چون عندلیب نیست
بیگانه خویش می شود از مشرب رسا
الفت به هر کجا که نشیند غریب نیست
تأثیر ناله از دل آسوده می برند
درکشوری که درد نباشد طبیب نیست
جایی که رشک بر جگر پاره می برند
گر می گریزم از تپش دل عجیب نیست
مجنون ز عجز رخت به صحرا کشیده است
دیوانه مرد گرد نبرد شکیب نیست
ای گل به نیتی که برازنده تر شوی
هر پا برهنه راست بگو جامه زیب نیست
گفتم اسیر شوخی تاراج می شویم
خندید وگفت مال تو بردن نصیب نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان حسرت و نارضایتی شاعر از زندگی میپردازد. شاعر به مضامین عشق، زیبایی و دردهای عاطفی اشاره میکند. او از کمبود زیباییها و خوشیها در زندگی میگوید و تأکید میکند که شادی و عشق واقعی نادرند. همچنین نشان میدهد که در جهانی که درد و رنج وجود ندارد، درمانگری وجود نخواهد داشت. این شعر به احساسات عمیق و ناامیدی نسبت به وضعیت زندگی و عشق میپردازد و خواهان زیبایی و توجه بیشتری است. شاعر همچنین از روابط انسانی و اوضاع اجتماعی انتقاد میکند و تأکید میکند که حتی در میان دیگران نیز احساس تنهایی میکند.
هوش مصنوعی: از حسرت و حسد بلبلم هیچ چیز نصیب نمیشود، چون از میان صد هزار غنچه، تنها یکی لبخند زیبایی دارد.
هوش مصنوعی: از هر گلی، عطر و بوی خاصی به هوا میرود، اما پروانه که به زیبایی گلها توجه میکند، گرفتار کار و مشغلهی خود نیست؛ چون مانند بلبل تنها در زیبایی و عشق غرق شده و از دغدغههای زندگی بیخبر است.
هوش مصنوعی: انسان به راحتی با هر محیطی که در آن قرار میگیرد ارتباط برقرار میکند و احساس تعلق به آنجا را پیدا میکند، حتی اگر در ابتدا غریبه باشد.
هوش مصنوعی: ناله و شکایتی که از دل آرام و بدون اضطراب برمیخیزد، در جایی که درد و رنجی وجود نداشته باشد، معنایی ندارد و به نوعی حکایت از بیفائدگی درمانگران میکند. در واقع، در چنین جایی که کسی دردی نداشته باشد، طبیب و پزشک هم بیمعنا خواهند بود.
هوش مصنوعی: در جایی که کسی از حسادت به قلب مجروح دیگران آسیب میزند، اگر من از تپش عجیب دل فرار کنم، چیز عجیبی نیست.
هوش مصنوعی: مجنون از اینکه نمیتواند به تو دست یابد، خود را به بیابان برده است. او دیگر طاقت مبارزه را ندارد و دیوانه شده است.
هوش مصنوعی: ای گل، برای این که زیباتر به نظر بیایی، هر بار که قدم برمیداری، راست بگو که لباس زیبایی بر تن نداری.
هوش مصنوعی: گفتم که به خاطر شوخی و بازی ممکن است دچار آسیب و ضرر شویم. او خندید و گفت که تو اصلاً چیزی برای از دست دادن نداری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دردیست درد عشق که هیچش طبیب نیست
گر دردمند عشق بنالد غریب نیست
دانند عاقلان که مجانین عشق را
پروای قول ناصح و پند ادیب نیست
هر کو شراب عشق نخوردهست و دُردِ دَرد
[...]
بیرون میا ز پرده که ما را شکیب نیست
اینک بلند گفتمت، از کس حجیب نیست
تا پای در رکاب لطافت نهاده ای
اشکم کدام روز که پا در رکیب نیست
پیش رخت که بر ورق لاله خط کشید
[...]
در عشق هیچ درد چو درد حبیب نیست
درمان درد عشق بدست طبیب نیست
ای زلف پر ز چین تو شام دل غریب
دانی که هیچ شام چو شام غریب نیست
دریاب کز فراق تو یک لحظه نگذرد
[...]
بر درد عشق دوست مرا گر طبیب نیست
هیچم دوای درد چو وصل حبیب نیست
بستان و گلستان و گل اندر جهان بسیست
بر روی چون گل تو چو من عندلیب نیست
لیکن ز گلستان گل وصلت ای صنم
[...]
در هر دلی که مهر جمال حبیب نیست
گر جان عالم است که با ما قریب نیست
گوئی رقیب بر سر کویش مجاور است
لطف حبیب هست غمی از رقیب نیست
دُردی درد نوشم و با درد دل خوشم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.