گنجور

 
اسیر شهرستانی

اگر از خنده گر از چین جبین ساخته ای

مزد چنگت که ندیدیم چنین ساخته ای

گر سلیمان دو عالم بشوی می رسدت

از شکست دل ما نقش نگین ساخته ای

ای که در زمزمه عربده دستی داری

صوت دل بردن ما در چه زمین ساخته ای

تا به کی پرسی و من گویم و باور نکنی

هیچ عیب دگرت نیست همین ساخته ای

ترک امید به عشق تو حلال است اسیر

با چنین شور به مفلس نمکین ساخته ای

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode