در این بخش شعرهایی را فهرست کردهایم که در آنها صائب تبریزی مصرع یا بیتی از نظیری نیشابوری را عیناً نقل قول کرده است:
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۴۳ :: نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۶
صائب تبریزی (بیت ۱۱): صائب این آن غزل خواجه نظیری است که گفت - هر که برهان طلبد قول تو برهان تو بس
نظیری نیشابوری (بیت ۹): بر تو حسن سخن امروز «نظیری » ختم است - هرکه برهان طلبد قول تو برهان تو بس
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۸۶ :: نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۴
صائب تبریزی (بیت ۹): این غزل آن غزل خواجه نظیری است که گفت - سینه بر برق گشاییم و جگر تازه کنیم
نظیری نیشابوری (بیت ۲): سوی این بادیه هرگز نوزیدست نسیم - سینه بر برق گشاییم و جگر تازه کنیم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۹۲ :: نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۰
صائب تبریزی (بیت ۷): این غزل آن غزل خواجه نظیری است که گفت - تا سر شیشه می وا نشود وانشویم
نظیری نیشابوری (بیت ۳): مهر بر لب چو سر کیسه ممسک زده ایم - تا سر شیشه می وانشود، وانشویم
در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروههای مجزا فهرست کردهایم:
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۱:ز ابر دست ساقی جسم خشکم لاله زاری شد - که در دل هر چه دارد خاک، از باران شود پیدا
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶:ز حرمانم غمی در خاطر یاران شود پیدا - چو بیماری که مرگش بر پرستاران شود پیدا
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۳:من آن وحشی غزالم دامن صحرای امکان را - که میلرزم ز هر جانب غباری میشود پیدا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۸۶:مکرر بود وضع روز و شب، آن ساقی جانها - ز زلف و عارض خود، صبح و شام آورد مستان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۲۳۸:حیاتِ جاودان، بیدوستان، مرگیست پابَرجا - بهتنهایی مَخور، چون خضر، آبِ زندگانی را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۵۳۶:کمند زلف در گردن گذشتی روزی از صحرا - هنوز از دور گردن میکشد آهوی صحرایی
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۵۳۸:صنوبر با تهیدستی به دست آورد صد دل را - تو بیپروا برون از عهدهٔ یک دل نمیآیی
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱:اذا ماشئت ان تحیی حیوة حلوة المحیا - به رسوایی برآور سر ز مستوری برون نِهْ پا
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۵:درین زمان که عقیم است جمله صحبتها - کنارهگیر و غنیمت شمار عزلت را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۵۱۶:ز دست راست ندانستمی اگر چپ را - چه گنجها به یمین و یسار داشتمی
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۹:زهی رخ تو نموداری از بهشت خدا - نهال قد تو برهان عالم بالا
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰:چه منت از مدد روزگار بر سر ما - که حسن فطرت اصلی نمود جوهر ما
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۶۰:فرو خوردم ز غیرت گریهٔ مستانهٔ خود را - فشاندم در غبار خاطر خود، دانهٔ خود را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۲:فرو خوردم ز غیرت گریه مستانه خود را - فشاندم در غبار خاطر خود دانه خود را
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰:ازین ویرانه تر می خواستم ویرانه خود را - ازین ویرانه بیرون می برم دیوانه خود را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۹:در گردش آورید می لعلفام را - زین بیش خشک لب مپسندید جام را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۷:در گردش آورید می لعل فام را - زین بیش خشک لب مپسندید جام را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۹:شد استخوان ز دورِ فلک توتیا مرا - باری دگر نماند درین آسیا مرا
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰:در خور اگر نییم می لعل فام را - ای کاش تر کنند به بویی مشام را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۲۲۹:از خرابی، چون نگه دارم دلِ دیوانه را؟ - سیل، یک مهمانِ ناخواندهست، این ویرانه را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱:نیست در طالع قدوم میهمان این خانه را - سیل بردارد مگر از خاک، این ویرانه را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۲:می کند عشق گران تمکین، سبک جانانه را - شمع می گردد در اینجا گرد سر پروانه را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳:سنگ طفلان مومیایی شد دل دیوانه را - شد شکستن باعث آبادی این ویرانه را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴:از خرابی چون نگه دارم دل دیوانه را؟ - سیل یک مهمان ناخوانده است این ویرانه را؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵:کرد سودا آسمان سیر این دل دیوانه را - سوختن شد باعث نشو و نما این دانه را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶:بیش شد از چوب گل سودا من دیوانه را - شعله ور سازد خس و خاشاک، آتشخانه را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۷:از سر و سامان چه می پرسی من دیوانه را؟ - جوش می برداشت از جا سقف این میخانه را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۴:زلف طرار تو می بندد زبان شانه را - در سخن می آورد لعل لبت پیمانه را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۵:بی سرانجامی صفا بخشد دل دیوانه را - ترک رفت و رو بود جاروب این ویرانه را
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸:از پی آشوب ما، در زلف دارد شانه را - شورش زنجیر در شور آورد دیوانه را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۱۷:سنبل زلف از رخش تا برکنار افتاده است - گل چو تقویم کهن از اعتبار افتاده است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۱۸:سیل در بنیاد تقوی از بهار افتاده است - توبه را آتش به جان از لاله زار افتاده است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۲۳:سنبل زلف از رخش تا برکنار افتاده است - گل چو تقویم کهن از اعتبار افتاده است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۲۴:سیل در بنیاد تقوی از بهار افتاده است - توبه را آتش به جان از لاله زار افتاده است
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۵:لخت دل بر جیب و جیبم بر کنار افتاده است - دست و دل گم گشته ، تا بازم چه کار افتاده است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۳۴:از باده خشک لب شدن و مردنم یکی است - تا شیشهام تهی شده، پیمانه پر شده است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۲۳:از عمر رفته حاصل من آه حسرت است - جز زنگ از شمردن این زر به دست نیست
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴:اخترشناس در روش بخت من گم است - مشکل فتاده کار نه در دست انجم است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۸۰:ز سادگی است به فرزند هر که خرسندست - که مادر و پدر غم، وجود فرزندست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶۹:ز سادگی است به فرزند هر که خرسندست - که مادر و پدر غم، وجود فرزندست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷۰:نهال شمع ز سبزی ازان برومندست - که دایم از پر پروانه برگ پیوندست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷۱:بنای صبر که همسنگ کوه الوندست - به یک اشاره موی میان او بندست
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳:به حرف اهل غرض قرب و بعد ما بندست - دل شکسته ما را هزار پیوندست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۱۶:داغ عمر رفته افسردن نمیداند که چیست - آتش این کاروان، مردن نمیداند که چیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴۰:حسن بی پروا ز شور عندلیبان فارغ است - غنچه این باغ، دل خوردن نمی داند که چیست
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲:داغ دل در عشق افسردن نمیداند که چیست - لاله این باغ پژمردن نمیداند که چیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۲۸:امید دلگشاییم از ماه عید نیست - این قفل بسته، گوش به زنگ کلید نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۴۱:از فکر زلف یار رهایی امید نیست - سودای او شبی است که صبحش پدید نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۴۲:امید دلگشاییم از ماه عید نیست - این قفل بست گوش به زنگ کلید نیست
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹:عشق مرا زبان حکایت بریدنیست - مکتوب سر به مهر دلم ناشنیدنیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۶۶۰:آسایش تن غافلم از یاد خدا کرد - همواری این راه مرا سر به هوا کرد
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۲:دوران می حسرت همه در ساغر ما کرد - بر هرچه نهادیم دل از دیده جدا کرد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۶۶۵:بر جبههاش غبار خجالت نشسته باد! - سیلی که بر خرابه من ترکتاز کرد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۶۶۷:شیرازهٔ بهار تماشا گسسته بود - تا مرغ پر شکستهٔ ما فکر بال کرد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۷۳۰:با زاهدان خشک مگو حرف حق بلند - منصور را ببین که چه از دار میکشد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۷۹۸:یک دل، حواس جمع مرا تار و مار کرد - زلف شکسته تو به صد دل چه میکند؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۳۵:محراب صبح گوشهٔ ابرو بلند کرد - ساقی مهل نماز صراحی قضا شود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۳۹:میخوردن مدام مرا بیدماغ کرد - عادت به هر دوا که کنی بیاثر شود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۶۳:دور نشاط زود به انجام میرسد - می چون دو سال عمر کند، پیر میشود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۶۹:نتوان به آه لشکر غم را شکست داد - این ابر از نسیم پریشان نمیشود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۹۰۷:احوال من مپرس، که با صد هزار درد - میبایدم به درد دل دیگران رسید
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۲۰:از نغمه پرده مطرب دستانسرا کشید - دام پری شکار به روی هوا کشد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۹۵:اول به ظالمان اثر ظلم می رسد - پیش از هدف همیشه کمان ناله می کند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۲۹:گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد - دیهیم نخوت از سر قیصر گرفته اند
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۵ - این ترکیب بند دوازده بنده است، هر بند در منقبت یکی از ائمه اثناعشر و بیان این که ولایت از ولاست و ولا به معنی حب ذاتی:وقتی که شکل دایره کن فکان نبود - جز نقطه حقیقت حق در میان نبود
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۲۰:یاد آن جلوهٔ مستانه کی از دل برود؟ - این نه موجی است که از خاطر ساحل برود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۷۵:یاد آن جلوه مستانه کی از دل برود؟ - این نه موجی است که از خاطر ساحل برود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۷۶:هرکه پوشد نظر از کام به منزل برود - دایم آواره بود هرکه پی دل برود
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۶:کس چو من نیست که پیش نظر از دل برود - غایب از دیده نگردد ز مقابل برود
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۹۵۲:صبح است ساقیا می چون آفتاب گیر - عیش رمیده را به کمند شراب گیر
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۳۷:صبح است ساقیا می چون آفتاب گیر - عیش رمیده را به کمند شراب گیر
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۶:امروز کار و بار جهان را خراب گیر - فردا که شنبه است شگون از شراب گیر
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۹۷۱:ز گاهواره تسلیم کن سفینهٔ خویش - میان بحر بلا در کنار مادر باش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۲۳:رود چگونه به این ضعف کار من از پیش ؟ - که من به پای نسیم سحر روم ازخویش
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۳:به اختیار تو در باختم ارادت خویش - کنون به لطف تو مستغنیم من درویش
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۱۱۶:فیض در بیخبری بود چو هشیار شدم - صرفه در خواب گران بود چو بیدار شدم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۲۲:فیض در بیخبری بود چو هشیار شدم - صرفه در خواب گران بود چو بیدار شدم
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۸:هرکجا ساخت غمی دایره مسمار شدم - هر کجا نقطه شد انده خط پرگار شدم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۲۱۳:ما توبه را به طاعت پیمانه بردهایم - محراب را به سجده بتخانه بردهایم
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۷:ما برق جای نور به کاشانه بردهایم - آتش به پاسبانی پروانه بردهایم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۳۳۰:فریب شهرت کاذب مخور چو بیدردان - به جای تربت مجنون مرا زیارت کن!
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۱۲:زهی ز صافی چشم تو چشم جان روشن - نسیم پیش خرام تو بوی پیراهن
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱ - آغاز:سپهر قدرا بر درگهت «نظیری » را - گمان نبود که بیند به کام دل دشمن
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴:سهل مشمر همتِ پیرانِ با تدبیر را - کز کمان بال و پر پرواز باشد تیر را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵:سر به گردون میدهم این آهِ پُر تأثیر را - میزنم آتش به سقف این خانهٔ دلگیر را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶:وصفِ زلفِ یار عاجز میکند تقریر را - دوریِ این راه، کوته میکند شبگیر را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷:مُهرِ خاموشی کند کوتهزبان تقریر را - این سپر دندانه میسازد دمِ شمشیر را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸:خوب دارد زاهدِ شیاد، داروگیر را - دامِ دردانه است پنهان سبحهٔ تزویر را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲:چرخ میداند عیار آه پرتأثیر را - میتوان در زخم دیدن جوهر شمشیر را
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱:دیدمش در دل نهفتم آه بیتأثیر را - در کمان از بس که دزدیدم شکستم تیر را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹:از نظر یک لحظه دوری نیست محبوب مرا - پیرهن از پردهٔ چشم است یعقوب مرا
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱:شرم میآید ز قاصد طفل محبوب مرا - بر سر راهش بیندازید مکتوب مرا
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷:می کند پامال، تن آخر دل آسوده را - می شود دامن کفن این پای خواب آلوده را
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶:تا به کی بر خرقه بندم جسم غم فرسوده را - سر به طوفان می دهم این مشت خاک سوده را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۶:در گذر ای آسمان از وادی آزار ما - شیشه خود را مزن بر سنگ بی زنهار ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۷:از ته دل نیست در میخانه استغفار ما - خوابها در پرده دارد دیده بیدار ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۸:از ملامتگر نیندیشد دل افگار ما - شور محشر خنده کبکی است در کهسار ما
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶:طاعت ما نیست غیر از ورزش پندار ما - هست استغفار ما محتاج استغفار ما
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷:بر فلک تابد مسیحا رشته زنار ما - بر زمین منصور افرازد ستون دار ما
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۷:عتاب و لطف می گردد ز ابروی بتان پیدا - که باشد قوت بازوی هر کس از کمان پیدا
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷:ز عاشق می شود معشوق را نام و نشان پیدا - ثمر نیکو نیاید تا نگردد باغبان پیدا
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۰:سپند از مردم چشم است حسن عالم آرا را - که نیل چشم زخم از عنبر ساراست دریا را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۱:ز سرسبزی حیات جاودان بخشد تماشا را - به آب زندگی پرورده اند آن سرو بالا را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۲:به هر نوعی که می خواهد دلت بشکن دل ما را - که از مستان نمی گیرند خون جام و مینا را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۳:چه می آری به گردش هر نفس آن چشم شهلا را؟ - محرک نیست حاجت، گرد سر گردیدن ما را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۴:نمی گردد کف بی مغز مانع سیر دریا را - سفیدی جامه احرام باشد دیده ما را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۵:به خاموشی محیط معرفت کن جان گویا را - به جان بی نفس چون ماهیان کن سیر دریا را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۵۴:به احسان همتم میکرد قارون اهل دنیا را - اگر میبود ممکن خرج کردن دخل بیجا را!
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶:برای خشت خم خوبیم گو آن پیر ترسا را - کزین بازیچه طفلان خرد مشت گل ما را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۱:ندارد بحر و کان سرمایه دست و دل ما را - گهر چون ابر می ریزد ز دامن سایل ما را
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸:فراق دوستان بسیار پیش آمد دل ما را - غم بیرون گرفت از ما هوای منزل ما را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۹:چه خوش باشد در آغوش آورم سرو روانش را - کنم شیرازه اوراق دل، موی میانش را
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶:غبار از دل به مژگان روبم و بینم نشانش را - به آب دیده شویم خاک و جویم آستانش را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۹:ز اسرار حقیقت بهره ور کن عشقبازی را - به طفلان واگذار این ابجد عشق مجازی را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۸:به خودسازی بدل کن ای سیه دل خانه سازی را - که جز گرد کدورت نیست حاصل خاکبازی را
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷:به غیر از رنگ و بویی نیست این عشق مجازی را - عطا کن لذت طعم حقیقت عشقبازی را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۲:به عصیان مگذران زنهار ایام جوانی را - مکن صرف زمین شور، آب زندگانی را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۳:مده از دست در پیری شراب ارغوانی را - شراب کهنه از دل می برد یاد جوانی را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۴:به آهی می توان از خود برآوردن جهانی را - که یک رهبر به منزل می رساند کاروانی را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۷۲:به خاموشی سرآور روزگار زندگانی را - اگر دربسته می خواهی بهشت جاودانی را
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸:کجا بودی که امشب سوختی آزرده جانی را - به قدر روز محشر طول دادی هر زمانی را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۱:مدار از دامن شب دست وقت عرض مطلبها - که باشد بادبان کشتی دل دامن شبها
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۷۳:نمیآیی به بیداری چو در آغوش من شبها - رها کن تا بدزدم بوسهای در خواب از آن لبها
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۷۴:به چشم مردم آگاه، این فرسودهقالبها - سوارانند در راه عدم افکنده مرکبها
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸:ز شهر دوست میآیم پیام عشق بر لبها - به تلقینی کنم آزاد طفلان را ز مکتبها
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳:تا چه گل ریشه دوانیده در اندیشه ما؟ - که رگ ابر بهارست رگ و ریشه ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۴:هست چون تاک پر از باده رگ و ریشه ما - پیش خم گردن خود کج نکند شیشه ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۶:رخنه در سنگ کند ناخن اندیشه ما - پنجه در پنجه الماس کند تیشه ما
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲:به بریدن نرود ذوق تو ز اندیشه ما - سال ها پنجه به هم داده رگ و ریشه ما
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۷:روشن است از دل بی کینه ما سینه ما - گوهر ماست چراغ دل گنجینه ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۸:گرد اندوه پذیرد ز طرب سینه ما - سبزی بخت شود زنگ بر آیینه ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۹:مشرق مهر بود سینه بی کینه ما - صاف چون صبح به آفاق بود سینه ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۷:صیقلی می شود از زخم زبان سینه ما - دم شمشیر بود صیقل آیینه ما
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴:آن که بر ما رقم کین زده از کینه ما - نقش خود دیده در آیننه ز آیینه ما
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۳:چه می کنند حریفان عشق صهبا را؟ - که آتش از دل خویش است جوش دریا را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۴:فکنده ایم به امروز کار فردا را - ازین حیات چه آسودگی بود ما را؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۵:چه نسبت است به گردنکشی مدارا را؟ - قدح خراج به گردن نهاد مینا را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۰:(مده ز دست درین فصل جام صهبا را - که موج لاله به می شست روی صحرا را)
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴:زبان پیام هوس داشت شستم انشا را - درون سینه بریدم سر تمنا را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۲:ز خود برآمده ام، با سفر چه کار مرا؟ - بریده ام ز جهان، با ثمر چه کار مرا؟
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸:نشسته در ظلمم با قمر چه کار مرا - چراغ تیره شبم با سحر چه کار مرا
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۲:رسیده است به معراج اوج پستی ما - هزار پایه کم از نیستی است هستی ما
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹:ادب گرفته عنان خمار و مستی ما - برابر است بلندی ما و پستی ما
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰۶:دانسته ام غرور خریدار خویش را - خود همچو زلف می شکنم کار خویش را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰۷:از کینه پاک کن دل افگار خویش را - صبح امید ساز شب تار خویش را
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵:کردم ز شکوه منع دل زار خویش را - انداختم به روز جزا کار خویش را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۵:در کوی عشق ره نبود جبرئیل را - پی کرده است تیزی این ره دلیل را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۶:عارف متابعت نکند قال و قیل را - بانگ درا به کار نیاید دلیل را
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹:ای از کرم نریخته خون سبیل را - وز لطف عید کرده عزای خلیل را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۸:پیچیده است دست تو دست کلیم را - در حقه کرده لعل تو در یتیم را
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳:ساقی بشو دورنگی امید و بیم را - بنما به ما حقیقت رنگ قدیم را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۳:از باده چون کند عرق آلود ماه را - در چشم آفتاب بسوزد نگاه را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۴:رویت ز هاله حلقه کند نام ماه را - دلسرد از آفتاب کند صبحگاه را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۵:طاعت کند سرشک ندامت گناه را - ریزش سفید می کند ابر سیاه را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۶:رفتم ز راه دل خس و خار گناه را - کردم به آه همچو کف دست راه را
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳:هرگه رقم کنم به تو عذر گناه را - ریزم چو خامه از مژه خون سیاه را
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴:از چاه غبغبش به درآورده ماه را - بر ماه، عقرب سیهش بسته راه را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۳:هرگز تهی ز خون جگر نیست جام ما - داغ است آفتاب ز ماه تمام ما
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱:مستی ربوده از کف هستی زمام ما - مطرب نمی دهد خبری از مقام ما
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸۴:رنگین تر از حناست بهار و خزان ما - بر دست خویش بوسه دهد باغبان ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸۵:لرزید بس که دل به تن ناتوان ما - خالی ز مغز شد قلم استخوان ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸۶:روشن چسان شود به تو سوز نهان ما؟ - چون شمع کشته است زبان در دهان ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۷:زد غوطه بس که در تن خاکی روان ما - گردید رفته رفته زمین آسمان ما
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵:پروانه ایم و شعله بود آشیان ما - آب از شرار اشک خورد گلستان ما
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸۹:رحمت گرفته روی ز گرد گناه ما - آیینه تیره روز ز روی سیاه ما
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲:امشب خوش آشناست به رویش نگاه ما - گویا حجاب سوخته از برق آه ما
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۶:از زخم زبان نیست گزیر اهل رقم را - بی چاک که دیده است گریبان قلم را؟
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - یک قصیده:چندی به غلط بتکده کردیم حرم را - وقتست که از کعبه برآریم صنم را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۷:تا سوخت به داغ تو محبت جگرم را - گلهای چمن آینه کردند پرم را
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲:تمکین خرد برد ز سر شور و شرم را - پیری برهاند از شب غفلت سحرم را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۸:از خلق خبر نیست ز خود بی خبران را - با قافله کاری نبود فرد روان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۹:استاد چه حاجت بود آن سرو روان را؟ - خط حاشیه دان می کند آن غنچه دهان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۸:بلبل به ثنای تو گشوده است زبان را - گل غنچه به پابوس تو کرده است دهان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۹:بگذار شود زیر و زبر جسم گران را - تا چند عمارت کنی این گور روان را؟
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲ - این قصیده در مدح ابوالمنصور جهانگیر پادشاه در حین ملازمت ایشان در تعریف شکار گفته شده است:ترتیب کهن تازه شد آیین زمان را - نو داد نسق شاه جهانگیر جهان را
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - مطلع دوم:ای خاک درت صندل سرگشته سران را - بادا مژه جاروب رهت تاجوران را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۲:دلگیر کند غنچه من صبح وطن را - در خاک کند کلفت من سرو چمن را
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸:گل خلعت نو داد دگر شاخ کهن را - بر سلطنت حسن سجل ساخت چمن را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۴:نه کفر شناسد دل حیران و نه دین را - از نقش چپ و راست خبر نیست نگین را
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹:جز نام صنم نقش مکن لوح جبین را - تا چپ نکنی راست نخوانند نگین را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲۸:آن کس که داد پیوند با کاه کهربا را - خواهد به هم رسانید جانهای آشنا را
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳:در پرده ره ندادند وقت سخن صبا را - من نیک میشناسم پیغام آشنا را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵۱:ای ز تو شور در جگر کلک شکر نوای را - رشته آه در گره فکر گرهگشای را
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵:گر به سخن درآورم عشق سخن سرای را - بر بر و دوش سردهی گریه های و های را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵۴:غم آتشین عذاران نه چنان برشت ما را - که ز خاک بردماند نفس بهشت ما را
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵:تو اگر ز کعبه راندی، و گر از بهشت ما را - غم بنده پرور تو به دری نهشت ما را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵۹:باده روشن کز او شد دیده ساغر پر آب - می شود نور علی نور از فروغ ماهتاب
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶۰:از لطافت بس که دارد چهره او آب و تاب - آفتابی می شود رنگش ز سیر ماهتاب
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶۱:از تهیدستی است در مغز چنار این پیچ و تاب - چشم ظاهربین ز بی دردی کند جوهر حساب
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶۲:حسن آن لبهای میگون بیش گردد در عتاب - می دواند ریشه در دل از رگ تلخی شراب
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶۳:صبح روشن شد، بده ساقی می چون آفتاب - تا به روی دولت بیدار برخیزم ز خواب
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶۴:می نماید چشم شوخ از پرده شرم و حجاب - برق عالمسوز را مانع نمی گردد سحاب
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶۵:بس که افکنده است پیری در وجودم انقلاب - خواب من بیداری و بیداریم گشته است خواب
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات ترکی » غزل شمارهٔ ۲:عاشقین گوز یاشینه رحم ایله مز اول آفتاب - آغلاماق ایلن آپارماز اود الیندن جان کباب
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - در صفت گرما و مدح شاه عباس دوم:بس که شد تفسیده عالم از فروغ آفتاب - چون پر پروانه می سوزد کتان در ماهتاب
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۷ - در مدح نواب ظفرخان:این چنین هجران اگر دارد مرا در پیچ و تاب - زود خواهد خیمه عمرم شدن کوته طناب
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۵:گریه مستانه بیمِیْ میکند ما را خراب - سیل بیکارست چون از خود برآرد خانه آب
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۶:از ترحم حسن جولان مینماید در نقاب - ساقی از بیظرفی ما میکند در باده آب
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۷:میشود در دور خط عاشق ز جانان کامیاب - بیشتر گردد دعا در دامن شب مستجاب
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵ - این قصیده در روز فرخ مولود صاحب زاده برخوردار میرزا ایرج بن عبدالرحیم خان و در مدح والده مخدره گفته شده:بر زمین آورده رحمت را دعای مستجاب - زاده مه بر دامن صبح سعادت آفتاب
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹۹:رو نگهداشتن از صاف ضمیران مطلب - عیب پوشیدن از آیینه عریان مطلب
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶:سبزه عیش ز بوم و بر هجران مطلب - نیشکر حاصل مصر است ز کنعان مطلب
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲۰:آیینه شو وصال پری طلعتان طلب - اول بروب خانه دگر میهمان طلب
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷:می باش و از مزاج حریفان نشان طلب - با طبع هر که راست نیابی کران طلب
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۰۸:جان روشن را جهان در چشم بینا آتش است - شبنم بی تاب را گل در ته پا آتش است
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲:گر شرر گر شعله هرجا گشت پیدا آتش است - چاره دل کن که با آتش مدارا آتش است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱۹:در دل هر کس بود درد طلب در منزل است - آب در گوهر ز بی تابی به دریا واصل است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲۰:این ز همت خالی و آن از طبع پر می شود - دست عالی زین سبب بهتر ز دست سافل است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲۱:صفحه رخسار تا ساده است فرد باطل است - خال تا خط برنیارد دانه بی حاصل است
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰:گه تجلی مانع است و گاه هجران حایل است - حیرت اندر حیرتست و مشکل اندر مشکل است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸۴:عالم مکار با ارباب عقبی دشمن است - این چه خس پوش با دلهای بینا دشمن است
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۱:آن دهد در گریه پند ما که با ما دشمن است - هرکه می گیرد شناور را به دریا دشمن است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵۸:(عشق عالمسوز را با حسن و ایمان کار نیست - گردن ما در کمند سبحه و زنار نیست)
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵۹:توبه همصحبتان بر خاطر ما بار نیست - راه امن بیخودی را کاروان در کار نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶۰:پاره های دل گران بر دیده خونبار نیست - جای در چشم است آن کس را که بر دل بار نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶۱:عشقبازی کار هر حلاج دعوی دار نیست - هر کمانی در خور طاق بلنددار نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶۲:افسر زرین سر آزاده را در کار نیست - نقش عیب کاسه چینی است چون مودار نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶۳:گر نمی جوشیم با می از سر انکار نیست - غفلت سرشار ما را باعثی در کار نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶۴:رحمت ایزد نصیب مردم هشیار نیست - پیش ارباب کرم جرمی چو استغفار نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۱۹:جز حریم دل کز آب و گل در او آثار نیست - رو به هر جانب که می آری به جز دیوار نیست
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۷:هر که را معنی نمی خیزد ز دل گفتار نیست - نیست یک عارف که هم ساقی و هم خمار نیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷۲:کوری خود گر نبینند اهل دنیا دور نیست - هیچ کوری در مقام و مسکن خود کور نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷۳:هر که از دل دور باشد در نظر منظور نیست - هست دایم در نظر آن کس که از دل دور نیست
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۶:هیچ راز از دیده صاحب تمیزان دور نیست - تا به صدر از لب خبر دارم ولی دستور نیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰۷:هیچ لب زیر فلک بی ناله جانکاه نیست - تار و پود عالم امکان به غیر از آه نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰۸:دلبر از دل نیست غافل، دل اگر آگاه نیست - شاه با تخت است دایم، تخت اگر با شاه نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰۹:روی هفتاد و دو ملت جز در آن درگاه نیست - عالمی سرگشته اند و هیچ کس گمراه نیست
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸:داند اخلاص مرا وز حال من آگاه نیست - در دلش ره دارم و بر آستانم راه نیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۳۴:آن لب نو خط غباری از دل ما برنداشت - آب خضر از دل سیاهی فکر اسکندر نداشت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۳۵:پاس یک بیدار دل گردون بد گوهر نداشت - نور بینش با هزاران دیده اختر نداشت
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱:جز محبت، هرچه بردم سود در محشر نداشت - دین و دانش عرض کردم کس به چیزی برنداشت
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۴۷:در بهار نوجوانی هر که از صهبا گذشت - بی توقف می تواند از سر دنیا گذشت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۴۸:همت مردانه ما از می حمرا گذشت - کشتی ما با دهان خشک ازین دریا گذشت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۴۹:می توان با همت سرشار از دنیا گذشت - موج با این شهپر توفیق از دریا گذشت
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷:بی تو دوشم در درازی از شب یلدا گذشت - آفتاب امروز چون برق از سرای ما گذشت
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳۴:عشرت روی زمین در دل ویرانه ماست - خلوت سینه پر آه، پریخانه ماست
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰:شهر ویران شده گریه مستانه ماست - هرکجا هست غمی دربهدر خانه ماست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵۴:از شکر چاشنی ناله نی بیشترست - اینقدر حسن گلوسوز کجا با شکرست؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵۵:خط شبرنگ کز او حسن بتان را خطرست - چشم عیار ترا پرده گلیم دگرست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵۶:در ره عشق که در هر قدمش صد خطرست - دیده آبله را هر مژه از نیشترست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵۷:لاله رویی که ازو خار مرا در جگرست - برگریزان دل و باغ و بهار نظرست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵۸:سنگ در دیده ارباب بصیرت گهرست - خاک در پله میزان قناعت شکرست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵۹:راز من نقل مجالس ز صفای گهرست - همچو آیینه مرا هر چه بود در نظرست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۲۸:پیر را قامت خم سوی عدم راهبرست - این کمانی است که از تیر سبکسیرترست
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - این قصیده در وقت عزیمت مکه در احمدآباد گجرات در ایام فتح قلعه جونه در مدح نواب محمد عزیز اعظم خان کوکه وارد گردیده است:مژده در مژده فتح است و ظفر در ظفرست - هر طرف مژده رساننده فتحی دگرست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸۳:خلوت آینه را طوطی غمازی هست - هر کجا روی نهادیم سخنسازی هست
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸:غیر من در پس این پرده سخن سازی هست - راز در دل نتوان داشت که غمازی هست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۹۵:آه من مد رسایی است که پایانش نیست - بخت من ابر سیاهی است که بارانش نیست
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۹:قرعه بر وصل زند دیده و سامانش نیست - کاین خیال دید از آن چشم که حیرانش نیست
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰:هرکه نوشید می شوق تو نسیانش نیست - وان که محو تو شد اندیشه حرمانش نیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۹۸:در قناعت لب خشک و مژه پر نم نیست - عالمی هست درین گوشه که در عالم نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۴۰:گرچه رخسار ترا آب طراوت کم نیست - اثر گریه ما هیچ کم از شبنم نیست
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶:فرحی نیست که در پهلوی آن صد غم نیست - روز مولود جهان کم ز شب ماتم نیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۰۵:تلخی می به گوارایی دشنام تو نیست - دزدی بوسه به شیرینی پیغام تو نیست
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳:عشق را کام به عهد دل خود کام تو نیست - صبح امید و شب وصل در ایام تو نیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱۴:در پریشان نظری غیر پریشانی نیست - عالمی امن تر از عالم حیرانی نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۴۱:عشق را چشم به سامان تن آسانی نیست - راحتی نیست که در جامه عریانی نیست
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴:دل که جمعست غم بی سر و سامانی نیست - فکر جمعیت اگر نیست پریشانی نیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱۸:جوش می خشتی اگر از خم صهبا برداشت - سقف این میکده را جوش من از جا برداشت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱۹:از دلم عشق به جامی غمی دنیا برداشت - نتوان پنبه چنین از سر مینا برداشت
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸:عشق تو بند علایق ز ره ما برداشت - هرکه مجنون تو شد سلسله از پا برداشت
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴۶:بنفشه پیش خطت قفل بر زبان انداخت - گهر ز شرم لبت سنگ در دهان انداخت
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - ایضا در مدح خان خانان بن بیرام خان واقعست:چو شمع سوز دلم عشق بر زبان انداخت - دگر نخواستی آتش مرا به جان انداخت
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵۲:ز عقل و هوش به تنگ آمدم ایاغ کجاست؟ - در آتشم ز پر و بال خود، چراغ کجاست؟
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱:خمار می به لبم قفل زد ایاغ کجاست؟ - کلید میکده گم کرده ام چراغ کجاست؟
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵۳:اگر ز عالم تسلیم گوشه ای داری - بهشت و طوبی و حوران خوش لقا اینجاست
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۶:حریف دردی و صافی نیی خطا اینجاست - تمیز ناخوش و خوش می کنی بلا اینجاست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵۴:چو خط ز عارض آن فتنه جهان برخاست - ز سبزه موی بر اندام گلستان برخاست
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - این قصیده ایضا در استدعای صحت و بیان مدحت ابوالفتح بهادر عبدالرحیم خان خانان بن بیرام خان گفته شده:مگر که صبح ز بالین آسمان برخاست - که او چو خاست غبار از دل جهان برخاست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۰۳:حضور سوخته عشق در دل تنگ است - که آرمیده بود تا شرار در سنگ است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۰۴:گرهگشای دل تنگ نغمه چنگ است - سهیل سیب زنخدان شراب گلرنگ است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۱۹:شکسته رنگی من با طبیب در جنگ است - علاج دردسرم حسن صندلی رنگ است
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶:چنان ز خانه برون رفتنم به دل ننگ است - که آستانه بیابان و گام فرسنگ است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳۵:کجا ز دایره عشق، حسن بیرون است؟ - سیاه خیمه لیلی ز آه مجنون است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳۶:حذر کنید ز چشمی که آسمان گون است - که همچو سبزه شمشیر تشنه خون است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۲۴:سخن بلند چو گردد به وحی مقرون است - اتاقه سر مصحف کلام موزون است
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳:هوا بدیهه رسانست و باغ موزون است - به هر ترنم مرغی هزار مضمون است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۴:ز خط غبار بر آن لعل آتشین ننشست - ز برق حسن، سیاهی بر این نگین ننشست
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴:محبت تو به هر دل نشست کین ننشست - دمی به هر که نشستی دگر غمین ننشست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۵:کدام زهره جبین گوشه نقاب شکست؟ - که رعشه ساغر زرین آفتاب شکست
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۳:نشاط عید گدا عجب پادشا بشکست - شد از معانقه چین بر رخ قبا بشکست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۴:ز زلف او دل عشاق را محابا نیست - کبوتران حرم را ز دام پروا نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۵:به دلنشینی صحرای عشق صحرا نیست - سیاه خیمه این دشت جز سویدا نیست
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵:گریزد از صف ما هر که مرد غوغا نیست - کسی که کشته نشد از قبیله ما نیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۰۸:اگر نمی تپدم دل، ز آرمیدن نیست - که تنگنای جهان جای دل تپیدن نیست
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱:زبان طعنه ما کوته از بریدن نیست - علاج شکوه عاشق به جز شنیدن نیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴۸:ز نوبهار جهان زینت تمام گرفت - شکوفه روی زمین را به سیم خام گرفت
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲:نشست پهلوی من وز رقیب جام گرفت - گل تلافی من رنگ انتقام گرفت
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۶۳:فتح و ظفر ز خودشکنی زیر دست ماست - چون زلف و خط، درستی ما در شکست ماست
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸:امروز آنچه تاج سر ماست دست ماست - سرمایه درستی ما در شکست ماست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۸۰:دستی که ریزشی نکند شاخ بی برست - نخلی که میوه ای ندهد خشک بهترست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۸۱:در بحر شعر، خامشی از لاف بهترست - دست بلند، حجت عجز شناورست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۸۲:خال لب تو داغ دل آب کوثرست - پنهان تبسمت نمک شور محشرست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۸۳:پرواز من به بال و پر تیغ و خنجرست - هر زخم، مرغ روح مرا بال دیگرست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۸۴:آن را که در وطن لب نانی میسرست - سی شب ز ماه عید سرایش منورست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۸۵:سرچشمه نشاط دل پاک گوهرست - تا دل شکفته است، سخن تازه و ترست
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶ - در صفت خانه ممدوح:این خانه گوشواره عرش مطهرست - کو را سعادت از نظر سعد اکبرست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲۸:این آهوی رمیده ز مردم، نگاه کیست؟ - این فتنه پیشخدمت چشم سیاه کیست؟
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹:این پیش خیل کج کلهان از سپاه کیست؟ - وین قبله یی که کج شده طرف کلاه کیست؟
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳۵:مجروح عشق را سر و برگ علاج نیست - این خون گرفته را به طبیب احتیاج نیست
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۰:در شهر ما به دولت عشق احتیاج نیست - در هیچ گوشه نیست که صد تخت و تاج نیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵۰:چشم تو چون ز مستی غفلت فراز نیست - تهمت چه می نهی که در فیض باز نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵۱:حسن ترا که ناز به اهل نیاز نیست - این ناز دیگرست که پروای ناز نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۴۰:عمر عزیز قابل سوز و گداز نیست - این رشته را مسوز که چندان دراز نیست
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۷:هرکس شهید آن مژه های درازنیست - در شرع بر جنازه آن کس نماز نیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵۴:تا زنده ایم قسمت ما غیر داغ نیست - پروانه نجات به نام چراغ نیست
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲:بی عشق عقل را هنری در دماغ نیست - بد سوزد آن فتیله که از شعله داغ نیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶۴:تخمی است دوستی که در آب و گل تو نیست - شمعی است روی گرم که در محفل تو نیست
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹:در خون دیده گشته تنم بسمل تو نیست - زین مرحمت ملاف که کار دل تو نیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۵۰:مرغی که رمیدن ز جهان بال و پر اوست - از عرش گذشتن سفر مختصر اوست
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۲:عشق است که علم دو جهان مختصر اوست - مجموعه احوال دو عالم خبر اوست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴۵:از نظر هرگز خیالش دور نیست - یک نفس دریای ما بی شور نیست
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴:دل به قرب و بعد ازو مهجور نیست - از نظر دورست وز دل دور نیست
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۵:عشق عصیانست اگر مستور نیست - کشته جرم زبان مغفور نیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶۳:آیینه را سیاه کند با غبار بحث - گو آسمان مکن به من خاکسار بحث
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۲:بر طبع ساده زود شود خوشگوار بحث - دارد برای طفل شکر در کنار بحث
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۸۵:نکشیدیم شرابی به رخ تازه صبح - سینه ای چاک نکردیم به اندازه صبح
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۶:دهل و نای دریدیم به آوازه صبح - بانگ فتحی نشنیدیم ز دروازه صبح
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰۶:مکن دراز به طعن فلک زبان گستاخ - ترنج دست قضا را مکن نشان گستاخ
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۸:چگونه نام تو آریم بر زبان گستاخ - که یاد تو نتوان کرد در نهان گستاخ
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۸۴:می شود دل مضطرب چون گریه ام زور آورد - ناخدا را شور دریا بر سر شور آورد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۸۵:عجز بر سر پنجه اقبال چون زور آورد - از شکرخند سلیمان روزی مور آورد
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۳:پایمالم فتنهای را هر که در شور آورد - بر سر راهم بلا از هر طرف زور آورد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۳۹:عشق دلهای به خاک افتاده را در بر کشد - زال را سیمرغ می باید به زیر پر کشد
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۲:روز از آن آید که با صد خواریم بر در کشد - پرده ناموس شب از روی کارم برکشد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۸۱:گوشهگیرانی که رو در خلوت دل کردهاند - رشته جان را خلاص از مهره گِل کردهاند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۱۲:وقت جمعی خوش که تخمی در ته گل کردهاند - خاطر خود جمع از امید حاصل کردهاند
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۹:این که دل نامند چون حرزم حمایل کردهاند - هیکلی از اضطراب جسم بسمل کردهاند
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۱۷:زلف مشکینت دهان شانه پر عنبر کند - سرمه خاموش را چشمت زبان آور کند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۱۸:عشق خوش سودا کف بی مغز را عنبر کند - آه را ریحان، سرشک تلخ را گوهر کند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۱۹:رخنه سیل اشک من در سد اسکندر کند - خون گرمم ریشه در فولاد چون جوهر کند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۲۰:چون به یاد آشیان مرغم صفیری سر کند - دانه را سازد سپند و دام را مجمر کند
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۷:باز نرگس را گلستان صاحب افسر کند - شاخ گل منبر نهد بلبل خطابت سر کند
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۲۴:شب که دامان سر زلف توام در چنگ بود - دامن صحرای محشر بر جنونم تنگ بود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۲۵:تا عنان اختیار ناقصم در چنگ بود - تا به زانو پایم از خواب گران در سنگ بود
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۳:بی تو بر بال و پر مرغان گلستان تنگ بود - صوت بلبل در حریم باغ بی آهنگ بود
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۴۱:صورت شیرین اگر از لوح خارا میرود - از دل سنگین ما نقش تمنا میرود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۴۲:کی ز سیل گرمرو بر روی صحرا میرود؟ - آنچه از مژگان تر بر چهرهٔ ما میرود
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۳:میروم جایی که غم آنجا ز دلها میرود - ناله از هرجا که میخیزد به آنجا میرود
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۵۵:در سخن گفتن خطای جاهلان پیدا شود - تیر کج چون از کمان بیرون رود رسوا شود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۵۶:در دل هرکس که ذوق جستجو پیدا شود - قطره اش در عین گوهر واصل دریا شود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۵۷:هر که پیوندد به اهل دل، به جان بینا شود - هر چه رزق طوطی از شکر شود گویا شود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۵۸:دل ز قید جسم چون آزاد گردد وا شود - چون حباب از خود کند قالب تهی دریا شود
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۱:بر قفا چشمت نمی افتد چو این در واشود - آن زمان درگاه بشناسی که صدرت جا شود
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۷۵:حرف زن تا بر لب عیسی نفس سوزن شود - روی بنما تا سواد طوطیان روشن شود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۷۶:خاک نتواند حجاب دیده روشن شود - دیده روشن چراغی نیست بی روغن شود
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۵:ناوک غم جان شکافد سینه گر جوشن شود - عشق مغناطیس گردد دل اگر آهن شود
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸۱:تا نگردد محو انجم مهر تابان کی شود؟ - تا نریزد اشک گردون صبح خندان کی شود؟
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۵:خونم ار بر خاک ریزی نقض پیمان کی شود - خاکم ار زین در برون ریزی پریشان کی شود
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۹۹:شود خون عاقبت هر دل که زلفش را به چنگ افتد - خلاصی نیست هر کس را که در قید فرنگ افتد
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۲:پس از نه مه جهان را دامن عیشی به چنگ افتد - مرقع تا کدامین خار و خارا را به رنگ افتد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۰۱:نمی خواهم نقاب از صورت احوال من افتد - که در جمعیت دلها خلل از حال من افتد
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۵:من آن صیدم که هرکس را نظر بر حال من افتد - ز بس زخم دلم کاریست در دنبال من افتد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۳۵:مبین گستاخ در رویش چو مشک اندود میگردد - که خال او ز خط زنبور خاکآلود میگردد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۳۶:به خدمت بنده از آزادمردان زود میگردد - ایاز از حسن خدمت عاقبت محمود میگردد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۳۷:از آن از سیر صحرا خاطرم خشنود میگردد - که داغم از سواد شهر مُشکاندود میگردد
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۶:هوس پروانه است اما به گرد دود میگردد - نظر خوبست اما دل غبارآلود میگردد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۹۵:سر منصور بار آن تیغ بیزنهار میآرد - نهالی را که خون آبش بود سربار میآرد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۹۶:تماشای بتان از چشم خون بسیار میآرد - نگاه گرم آخر آه آتشبار میآرد
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۰:کمال عاشقی حیرانی دیدار میآرد - چو آتش دیر میماند سمندر بار میآرد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۳۵:سر شوریده من هر نفس صد آرزو دارد - زهی ساقی که چندین رنگ می در یک کدو دارد
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۷:تو می رانی و خاطر با تو ذوق گفتگو دارد - گدا هنگام مردن پادشاهی آرزو دارد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۳۷:زچشم بد خدا آن پاک دامن را نگه دارد - که این پروانه گستاخ در فانوس ره دارد
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۳:عنان دل ز خودرایی به فریادم نگه دارد - بنالم کاندر آن دل ناله مظلوم ره دارد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶۹:زدیدار تو از یوسف زلیخا مهر برگیرد - چراغ دیده یعقوب از روی تو درگیرد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۷۰:به حسن نقش از ان نقاش هر کس چشم برگیرد - چو خار رهگذر هر لحظه دامان دگر گیرد
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۱:محبت با دل غم دیده الفت بیشتر گیرد - چراغی را که دودی هست در سر زود درگیرد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۷۴:زدلسوزان که را دارم که جا در انجمن گیرد؟ - مگر جا در حریم او سپند از بهر من گیرد
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۲:نه هر مغزی که بوید نکهت از مصر و یمن گیرد - مشام تیز باید تا نصیب از پیرهن گیرد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۹۰:دل آزاده را هرگز غم عالم نمیگیرد - مسیحا را کمند رشتهٔ مریم نمیگیرد
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۶:کمند و دام ما غیر از شکار غم نمیگیرد - مگس بر خوان عیش ما به جز ماتم نمیگیرد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۱۳:فرنگیطلعتی کز دین مرا بیگانه میسازد - اگر در کعبه رو میآورد بتخانه میسازد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۱۴:به داغی عشق کار مردم دیوانه میسازد - خوش آن ساقی که کار بحر از پیمانه میسازد
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۹:هوای کوی او آوارهام از خانه میسازد - فسون او پدر را از پسر بیگانه میسازد
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۰:چو عریان شد چمن مرغ از ضرورت خانه میسازد - چو قطح گل بود بلبل به آب و دانه میسازد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۱۶:سرشک گرم با مژگان و چشم تر نمیسازد - شراب تند ما با شیشه و ساغر نمیسازد
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۳:کسی که تشنهٔ وصل است با کوثر نمیسازد - به آب خضر اگر عاشق رسد لب تر نمیسازد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۴۵:مرا اسباب عشرت از دل دیوانه میخیزد - شراب و مطرب و معشوق من از خانه میخیزد
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۸:ز گردشهای چشمش مستی پیمانه میخیزد - گره از ابروان میخیزدش، مستانه میخیزد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۸۵:بهشت و دوزخ ما هجر و وصل آن پسر باشد - صراط مردم باریک بین موی کمر باشد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۸۶:غرور نوخطان افزون زخوبان دگر باشد - رم آهوی مشکین از غزالان بیشتر باشد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۸۷:به مقدار تمنا داغ در دل جلوه گر باشد - به قدر خار و خس در آتش سوزان شرر باشد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۹۰:ز حیرت بهره عاشق ز خوبان بیشتر باشد - ازین گلشن گل آن چیند که دستش زیر سر باشد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۹۱:جهان را تار و پود هستی از موج خطر باشد - کف این بحر خون آشام از مغز گهر باشد
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۲:دلم از ناله خوش گردید امید اثر باشد - بسی آسود شستم این خدنگم کارگر باشد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۸۲:کسی تا کی خورد چون شمع رزق از استخوان خود؟ - به دندان گیرد از افسوس هر ساعت زبان خود
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۷:منم مرغ اسیری مضطرب از بیم جان خود - نه ذوق دانه دارم نی امید آشیان خود
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۶۴:در واکرده، در بسته ز دربان گردد - دولت از خانه در بسته گریزان گردد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۶۵:خواب هرکس ز خیال تو پریشان گردد - زلف شب در نظرش سنبل و ریحان گردد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۶۶:دل ما کی تهی از درد به افغان گردد؟ - این نه ابری است که از باد پریشان گردد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۶۷:چشم شوخ تو چو بر همزن مژگان گردد - دو جهان فتنه به هم دست و گریبان گردد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۶۸:نخل قد تو به باغی که خرامان گردد - سرو در زیر پر فاخته پنهان گردد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۶۹:سر شوریده ز تسلیم به سامان گردد - دل پریشان نشود دیده چو حیران گردد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۷۰:نفس سرکش چه خیال است به فرمان گردد؟ - سگ دیوانه محال است نگهبان گردد
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - ایضا در مدح صاحبی ابوالفتح بهادر عبدالرحیم خان بن بیرام خان واقعست:نوح را دیده من زورق طوفان گردد - خضر بر چشم ترم چشمه حیوان گردد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۰۰:سالک از منزل نزدیک شکایت دارد - شوق را سست کند ره چو نهایت دارد
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۱:ناله را نیست اثر کز تو شکایت دارد - ورنه ما گرم دعاییم و سرایت دارد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۲۲:ذرهام چشم به خورشید لقایی دارد - استخوانم سر پیوند همایی دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۲۳:جام می چهره اندیشه نمایی دارد - سینه درد کشان طرفه صفایی دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۲۴:دل آگاه ز تن فکر رهایی دارد - از رفیقی که گران است جدایی دارد
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۱:هر سر شاخ درین باغ هوایی دارد - هر گلی رنگی و هر مرغ نوایی دارد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۸۲:عشق اول به دل سوخته آدم زد - مایه ور شد ز دل آدم و بر عالم زد
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۸:شادی عشق تو هنگامه غم برهم زد - شور حسنت نمکی بر جگر آدم زد
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۰:حسن جنبید ز خواب و مژه را برهم زد - فتنه برپا شد و نیشی به رگ عالم زد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۱۹:دل به مطلب اگر از راه تپیدن نرسد - گو مکن سعی که هرگز به دویدن نرسد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۲۰:چشم عاشق پی جانان به پریدن نرسد - دل صیاد به آهو به تپیدن نرسد
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۰:دیده ام نیم نگاهی که به دیدن نرسد - صف آهوش به دنباله کشیدن نرسد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۴۴:گر صفای حرم کعبه ز زمزم باشد - زمزم کعبه دل دیده پر نم باشد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۴۵:نقد روشن گهران در گره غم باشد - سور این طایفه در حلقه ماتم باشد
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۱:سازم آن می نمکآلود که بیغم باشد - افگنم مشک در آن حقه که مرهم باشد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۹۴:کیستند اهل جهان، بی سر و سامانی چند - در ره سیل حوادث، ده ویرانی چند
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۹:پرده برداشته ام از غم پنهانی چند - به زیان می رود امروز گریبانی چند
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۹۹:داروی بیهشی از جام صفاتم دادند - سرمه خامشی از نقطه ذاتم دادند
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۳:دوش بر سوز دل و سینه براتم دادند - سر چو شمعم ببریدند و حیاتم دادند
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۴۶:چه بهشتی است که آن بند قبا بگشایند - در فردوس به روی دل ما بگشایند
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۴:هر سحر سلسله از پای سحر بگشایند - از گشادش گرهی از دل ما بگشایند
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۲۶:از لب خلق دم باد خزان میآید - بوی کافور ازین مردهدلان میآید
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۳:نه ز جهدم به کف بخت عنان میآید - نه به زورم زه دولت به کمان میآید
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۵۸:خوشا کسی که دل خود به چشم مست تو داد - ز سر گذشت و به دنبال این بلا افتاد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۵۹:بر آن سرم که بشویم ز دیده نقش سواد - چه فتنه ها که مرا زین شب سیاه نزاد!
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - این قصیده نیز بعد از معاودت مکه به احمدآباد گجرات در مدح شاهزاده همایون نژاد شاهزاده مراد گفته شده:پس از ادای طواف حج و رسوم عباد - به سیر عرصه گجراتم اتفاق افتاد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۰۷:ز شکوه گر لبم آن گلعذار میبندد - که ره به گریهٔ بیاختیار میبندد؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۰۸:زبان شِکوهٔ ما لعل یار میبندد - لب پیاله دهان خمار میبندد
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۵:جهان جوان شد و عقد بهار میبندد - بهار پای جهان در نگار میبندد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۴۷:خوش آن که از دو جهان گوشه غمی دارد - همیشه سر به گریبان ماتمی دارد
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۷:نه فوت صحبت این دوستان غمی دارد - نه مرگ مردم این عهد ماتمی دارد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۲۱:به گریه کی ز دل من غبار می خیزد؟ - به آب چشم چه گل از مزار می خیزد؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۲۲:ز جوش نشأه ز مغزم بهار می خیزد - ز فیض اشک گلم از کنار می خیزد
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۴:ز نکهت سحری شوق یار میخیزد - جنون ز سایه ابر بهار میخیزد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۴۲:زچهره ات عرق شرم چشم حیران شد - خط از لب تو سیه مست آب حیوان شد
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷ - ایضا در مدح ابوالفتح بهادر عبدالرحیم خان خانان واقعست:چنان ز دقتم اندیشه تنگ میدان شد - که لفظ و معنیم از طبع روی گردان شد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۴۳:زگریه آینه هر دلی که روشن شد - چو اشک، مردمک حلقه های شیون شد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۴۴:ز برق حسن تو هر خار نخل ایمن شد - ز عارض تو چراغ بهار روشن شد
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۳:به خاطرم گلهای گشت و دوست دشمن شد - دو دل چو شیر شکر بود سنگ و آهن شد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۰۳:فسردگان که طلسم وجود نشکستند - ازین چه سود که چون کف به بحر پیوستند
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۲:به هوش سیر چمن کن که شاهدان مستند - قرابه بر سر ابر بهار بشکستند
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۰۴:خوش آن کسان که دردل برآرزو بستند - به اشک تلخ ره لقمه بر گلو بستند
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۱:دریغ نقش امل ها بر آب جو بستند - به حسن لاله و گل رنگ آرزو بستند
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۵۳:به هر فسرده لب خشک وچشم تر ندهند - قبول داغ محبت به هر جگر ندهند
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۹:هنوز راه نگاهم به بام و در ندهند - کبوتری که بیاموختند سر ندهند
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۶۶:به گریه نقطه خال تو از نظر نرود - که داغ لاله به خونابه جگر نرود
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۴:بیا که بی تو غم از خاطرم به در نرود - وداعم از دل و هجرانم از نظر نرود
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۲۸:خط عذارتو خورشید رابه دام کشید - ز هاله حلقه به گوش مه تمام کشید
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۲۹:توان به صبر سر سرکشان به دام کشید - که نرم نرم خط از حسن انتقام کشید
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۰:نمی توان به گزند از من انتقام کشید - که دایه زهر به طفلی مرا به کام کشید
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۵۹:پیش نسیم صبح گل آغوش باز کرد - از پاکدامنان نتوان احتراز کرد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۶۰:تیغ ستم ببین چه به زلف ایاز کرد - پا از گلیم خویش نبایددراز کرد
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۵:آمد دگر به صلح و در فتنه باز کرد - صلحی به مصلحت پی جنگ دراز کرد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۷۹:عیسی دمی کجاست به درد سخن رسد - گردد تمام گوش وبه فریاد من رسد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۸۰:عیسی دمی کجاست به درد سخن رسد - پیش از دم هلاک به بالین من رسد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۸۱:نالان مباد هر که به فریاد من رسد - دردش مباد هر که به درد سخن رسد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۸۲:فیضی که سهیل به خاک یمن رسد - از دیدن عقیق لب او به من رسد
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۷:رشکی به من گهی ز ادای سخن رسد - صد جایگه مقام کند، تا به من رسد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۹۵:از خط صفای روی تو پادر رکاب شد - حسن ترا مقدمه پیچ و تاب شد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۹۶:تا دیده محو روی تو شد کامیاب شد - شبنم به آفتاب رسید آفتاب شد
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۸:آن بخت فتنه جو که تو دیدی به خواب شد - وان دل که بود سخت تر از خاره آب شد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۱۶:خط ترا که دید که زیر و زبر نشد - این رشته راکه یافت که بی پاوسرنشد
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۸:ذوقی ز می نزاد که صد شور و شر نشد - بی باکی از مذاق خم می بدر نشد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۲۹:در کوی عشق بر رخ کس در نبستهاند - این در به روی مومن و کافر نبستهاند
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۶:صبحی بنال راه فلک برنبستهاند - هرچند دیر آمدهای در نبستهاند
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۳۹:جمعی که بار درد تو بر دل نهادهاند - چون راه سر به دامن منزل نهادهاند
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۷:این کعبه را بنا نه به باطل نهادهاند - بس معنی و جمال درین گِل نهادهاند
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۴۰:جمعی که ره به چشم و دل سیر بردهاند - بیچشمزخم راه به اکسیر بردهاند
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۹:پیران که دقع قبض طباشیر بردهاند - آب رخ جوان به دم پیر بردهاند
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۲۱:مردان به آب تیغ شهادت وضو کنند - تا بی غبار سجده بر آن خاک کو کنند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۲۲:روزی که زخم کاهکشان را رفوکنند - بر روی چاک سینه ما در فروکنند
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۵:زان خم که زاهدان به قدم آب جو کنند - شوریدگان صومعه می در سبو کنند
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۶:آمد سحر که دیر و حرم رفت و رو کنند - تا بازم از نصیب چه خون در سبو کنند
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۴۳:بیرون ز خود کسی که پی مدعا رود - بر پشت بام کعبه به کسب هوا رود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۴۴:هر کس که در نماز به روی و ریا رود - بر پشت بام کعبه به کسب هوا رود
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۰:بیگانه چون رود به در آشنا رود - آن کس که آشنای تو باشد کجا رود
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۵۴:حکم خرد به مردم مجنون نمیرود - دیوانه است هرکه به هامون نمیرود
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۰:هرگز به سیر گل دل محزون نمیرود - یار از خیال غمزده بیرون نمیرود
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۱۴:از ناله عندلیب به برگ ونوارسید - رهرو به کاروان ز صدای درا رسید
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۶:در آشیان ما پر و بال هما رسید - هرجا رسید سایه دولت ز ما رسید
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۳۷:از گردش افلاک کجا دل گله دارد - این خانه ویران چه غم زلزله دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۳۸:از گرمروان خار مغیلان گله دارد - اینجاست که نشتر خطر از آبله دارد
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۴:قاصد دلی آزرده تر از آبله دارد - می آید از آن کوی و ز رفتن گله دارد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۵۸:پروای خط آن عارض گلفام ندارد - از سادگی این صبح غم شام ندارد
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۸:عشقست طلسمی که در و بام ندارد - آن کس که ازو یافت نشان نام ندارد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۷۷:از طوطی من روی سخن رنگ برآورد - این آینه را حرف من از زنگ برآورد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۷۸:گر غیر مرا از تو به نیرنگ برآورد - نتوان در دل را به گل وسنگ برآورد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۷۹:جان در بدن خاکی ما زنگ برآورد - این گوهر صاف از صدف این رنگ برآورد
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۴:گل آمد و لعلم ز دل سنگ برآورد - اشک ز تماشای چمن رنگ برآورد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۸۵:روزی که مرا موج نفس دام سخن شد - شدطوطی چرخ آینه وواله من شد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۸۶:از حسن غریب تو جهان صبح وطن شد - این شوره زمین از گل روی تو چمن شد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۳۷:در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد - خط ابجد بی رحمی آن غنچه دهن شد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۳۳:از موی چو کافور دلم بیت حزن شد - سررشته خوشحالی من تار کفن شد
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۸:گلزار به شهر آمد و بازار چمن شد - گوش همه کس محو غزل خوانی من شد
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۹:چون ابر بهاری به سرم سایه فکن شد - بر هر بر بومم که نظر کرد چمن شد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۹۶:با کعبه پرستار ترا کار نباشد - آیینه ما روی به دیوار نباشد
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۱:آن را که قبول تو خریدار نباشد - در بیع گه هیچ دلش بار نباشد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۷۲:گر بی طلب رسد رزق ما را عجب نباشد - مهمان نخوانده آیدهرجاطلب نباشد
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۹:گر تشنه بر سر خم میرم عجب نباشد - رحمی نمی نمایند تا جان به لب نباشد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۷۲:جام در دور به اندازه مخمور بیار - پیش آشفته دماغان سرپرشور بیار
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۳:بزم خاص است در او نکته به دستور بیار - معنی دور طلب کن سخن دور بیار
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۷۳:این نه هاله است نمایان شده از دور قمر - پیش رخسار منیر تو مه افکنده سپر
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰ - ایضا در مدح ابوالفتح بهادر عبدالرحیم خان در عید فطر گفته شده:صبح عیدست که بر میکده بگشاید در - سجده شکر کند نزد صبوحش ساغر
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۸۴:چو شمع، جان ز نسیم سحر دریغ مدار - ز دوستان سبکروح سر دریغ مدار
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۱:طلوع باده ز شام و سحر دریغ مدار - ز خاک جرعه خود چون قمر دریغ مدار
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۰۵:از انقلاب دهر نیفتم ز اعتبار - گرد یتیمی گهرم، چون شوم غبار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۰۶:درویش را ز خرقه صد پاره نیست عار - محضر به قدر مهر بود صاحب اعتبار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲ - در تعمیر تربت پاک امیرالمؤمنین علی (ع) و آوردن نهری از فرات به نجف به فرمان شاه صفی:منت خدای را که به توفیق کردگار - از ناف کعبه چشمه زمزم شد آشکار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - در فتح قندهار و مدح شاه عباس دوم:صبح ظفر ز مطلع دولت شد آشکار - طی شد بساط ظلمت ازین نیلگون حصار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲ - درتهنیت ورود شاه عباس دوم از مازندران به اصفهان:منت خدای را که سلیمان روزگار - آمد به تخت سلطنت از سیر و از شکار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در مدح نواب خواجه ابوالحسن تربتی پدر ظفرخان:اقبالمند آن که به تأیید کردگار - در زیر پا نظر کند از اوج اعتبار
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - در مدح اکبرشاه:نوروز شد کلید درعیش نوبهار - دولت شکوفه کرد که فتح آورد به بار
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۱۸:داغ است برگ عیش گلستان روزگار - دود دل است سنبل و ریحان روزگار
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۶:افلاک فتنه زاده به دامان روزگار - برکرده سر بلا ز گریبان روزگار
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۲۹:ای زلف سرکش تو ز بالا کشیدهتر - مژگان و چشم شوخ تو از هم رمیدهتر
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۰:دارم دلی ز طایر وحشی رمیده تر - هرچند دورتر ز کسان آرمیده تر
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۵۲:کام دل ازان چهره افروخته برگیر - درهرنگهی دیده خودرا به گهر گیر
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۲:ای مطرب جان سوخت دلم پرده دگر گیر - یا پرده ازین راز به یک مرتبه برگیر
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۵۸:از شراب ارغوانی چهره را گلرنگ ساز - بر نسیم از جوش گل جای نفس راتنگ ساز
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۷:سر برآور بر کله داران قباها تنگ ساز - روی بنما عاقل و دیوانه را یک رنگ ساز
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۷۱:خاک من بربادرفت ودردی آشامم هنوز - توتیا شد جام ومی باقی است درجامم هنوز
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۸:ذوق وجدان و نظر خالص شد و خامم هنوز - صاف شد می ها ولی من دردی آشامم هنوز
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۸۱:عشق گرد دل فرزانه نگردد هرگز - خانه دیو، پریخانه نگردد هرگز
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۳:مرد بی حوصله مردانه نگردد هرگز - خوف گرد دل دیوانه نگردد هرگز
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۹۵:نبسته ای گره عهد برقبا هرگز - نرفته ای به سروعده وفا هرگز
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۷:تو درنیافتهای لذت وفا هرگز - دلت به مهر نگردیده آشنا هرگز
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۰۲:نکرد در دل من کار، عشق شورانگیز - زهیزم تر من شد فسرده آتش تیز
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۹:ببند دست و می از شیشه در گلویم ریز - که من به قول دف و چنگ نشکنم پرهیز
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۱:غمم به عیش درآمیخت عشق رنگ آمیز - کنون نه هست غمم کند و نی نشاطم تیز
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۰۳:سبک ز سینه ما ای غبار غم برخیز - ز همنشینی ما می کشی الم برخیز
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۹:پی تدارک تقصیر صبحدم برخیز - به بام میکده خورشید زد علم برخیز
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۰۴:به اختیار ز نزهت سرای جان برخیز - گران نگشته ازین خاک آستان برخیز
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۰:فتاده ام به میان غم از کران برخیز - به تیر غمزه ابروی چون کمان برخیز
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۱:نشست اختر پروین ز پرنیان برخیز - غبار کاهکشان رفت میکشان برخیز
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۱۵:از خود برون نیامده دیوانه ام هنوز - مشغول خاکبازی طفلانه ام هنوز
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۲:از طور صلح و عربده بیگانه ام هنوز - بر آتشی نتاخته پروانه ام هنوز
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۲۲:ای چشم تو پرده دار اعجاز - مژگان تو سایه پرور ناز
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۶:آن را که برد به مسند راز - اول در زاریش کند باز
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۲۳:خضر راه حقیقت است مجاز - مکن این در به روی خویش فراز
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۵:هر که از درگه تو گردد باز - همه درها برو کنند فراز
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۲۵:درد پیری را جوانی می کند درمان و بس - آه کاین درمان نباشد در دکان هیچ کس
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۲۶:می کنم سیرگل از چاک گریبان قفس - نبض گلشن را به دست آورده ام ازخاروخس
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۵:سوی صحرای حقیقت برد عشقم از هوس - مست می گشتم به قصد صید و می راندم فرس
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۶:ناله اصحاب مسجد نیست بی فریادرس - تا مؤذن می شود بیدار می خوابد عسس
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۳۵:هیچ کار از ما نمی آید ز کار ما مپرس - رفته ایم از خویش بیرون از دیار ما مپرس
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۴:ما به دل شادیم از باغ و بهار ما مپرس - در جهان عشق زادیم از دیار ما مپرس
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۴۳:حجت شور قیامت لب خندان تو بس - هم نبرد صف محشر صف مژگان تو بس
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۶:خسته را فاتحهای از لب خندان تو بس - تشنه را مژدهای از چشمه حیوان تو بس
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۴۷:دردی که سازگار تو گردد دواشناس - زهری که خوشگوار شد آب بقاشناس
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۹:اکسیر حسن در نظر پارسا شناس - اقبال اهل دل ز قبول خدا شناس
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۵۱:صد گل به باد رفت و گلابی ندید کس - صد تاک خشک گشت و شرابی ندید کس
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۱:فصلی چنین گذشت و سحابی ندید کس - بر کشت تشنه یی نم آبی ندید کس
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۶۵:روشناسِ اهلِ مشرب چون درِ میخانه باش - آشناتر با می از خطِ لبِ پیمانه باش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۶۶:در گلستان بلبل و در انجمن پروانه باش - هرکجا دامِ تماشایی که بینی دانه باش
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۱:طاعت پیر مغان کن وز همه بیگانه باش - اول از میخانه بودی آخر از بتخانه باش
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۸۲:خال بر رخسار جانان گرنباشد گو مباش - مور در ملک سلیمان گرنباشد گو مباش
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۵:بزم میسازیم سامان گر نباشد گو مباش - نوش میگوییم مهمان گر نباشد گو مباش
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۱۸:برنمی آیم به تسکین دل خودکام خویش - چون فلک در بیقراری دیده ام آرام خویش
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۰:شرمسارم از دل بی صبر و بی آرام خویش - خود به یار از بی قراری می برم پیغام خویش
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۲۷:نشد روشن چراغم از عذار آتش اندودش - مگر چشمی دهم درموسم خط آب ازدودش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۲۸:نمی تابد ز آتش روی، خط عنبر آلودش - چه شمع است این که چون پروانه گردد گرد سردودش
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۱:حیاتی در گذر دارم چه پرسی بود و نابودش - متاع روی در نقصان چه سامان آید از سودش
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۷۴:شد گلو سوزتر از خط لب همچون شکرش - قیمتی گشت ازین گردیتیمی گهرش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۷۵:غوطه در زنگ زد آیینه روشن گهرش - پسته ای شد ز خط سبز لب چون شکرش
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۵:گر جهان کشته بیداد شود برگذرش - از تکبر به سوی خلق نیفتد نظرش
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۷۹:خط دمیده است ز لعل لب شکرشکنش ؟ - یا به خون چشم سیه کرده عقیق یمنش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۸۰:دلپذیرست چنان پسته شکرشکنش - که رسد پیشتر از گوش به دلها سخنش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۷۹:موجه ای کو که ز دریا نبود ما و منش؟ - یا حبابی که نه از بحر بود پیرهنش
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۵:یارب آن سرو که پرورده ای از اشک منش - آفت صرصر بیگانه ببر از چمنش
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۱۹:گرفت ازسرخم خشت پیر باده فروش - چراغ عیش برون آمد از ته سرپوش
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۶:به بوی می دو سه ژولیده مرقع پوش - میان دیر خرابات آمدیم به هوش
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۳۱:نمی روم به بهشت برین زخانه خویش - به گل فرو شده پایم درآستانه خویش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۳۲:به هر سیاه درون مشنوان ترانه خویش - زمین پاک طلب کن برای دانه خویش
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۰:رمید طایر جانم ز آشیانه خویش - که در هوای تو خوش یافت آب و دانه خویش
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۴۶:غافل ز حال طوطی شیرین زبان مباش - با سبز کرده های سخن سرگران مباش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۴۷:هرجا نمی خرند متاعت گران مباش - پرواز گیر و خار و خس آشیان مباش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۴۸:در محفل که راه بیابی گران مباش - از حرف سخت بار دل دوستان مباش
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۳:یا در درون قبه این آسمان مباش - یا از حوادثی که رسد دل گران مباش
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۵۷:شوخی که جلوه گاه بود دیده منش - چون طفل اشک، روی توان دید درتنش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۲۶:در بسته حجاب بود گرچه گلشنش - تکلیف بوسه است دهن غنچه کردنش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۲۷:بر گردن است خون دو صد کشته چون منش - خون خوردن است بوسه گرفتن ز گردنش
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۶:از نقل و باده گوشه دل گشته روشنش - کو جام جم که آینه سازم ز آهنش
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۷۵:رستم کسی بود که برآید به خوی خویش - در وقت احتیاج بگیرد گلوی خویش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۷۶:سیرآب در محیط شدم ز آبروی خویش - در پای خم ز دست ندادم سبوی خویش
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۳:افغان که بعد صد طلب و جستوجوی خویش - پر خون برم ز چشمه حیوان سبوی خویش
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۷۹:چون غنچه نشکفته درین باغ غمین باش - شیرازه اوراق دل از چین جبین باش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۸۲:از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش - با بخت سیه همچو سیاهی و نگین باش
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۸:بر غمزده ای خنده زدم گفت حزین باش - گر با تو هم اندیشه ما هست چنین باش
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۱۰:محبت تو ز دل داد پیچ و تاب عوض - گرفت خاک سیه،داد مشک ناب عوض
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۳:دهم دو ملک به یک نغمه رباب عوض - کنم به سایه ابری صد آفتاب عوض
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۱۸:ز گنجهای گرانمایه بی نثار چه حظ؟ - اگر ز خود نفشانی ز برگ و بار چه حظ؟
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۴:اگر تو نشنوی از نالههای زار چه حظ - وگر تو ننگری از چشم اشکبار چه حظ
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۳۴:منم به گوشه چشمی ز آشنا قانع - به خاک پای قناعت ز توتیا قانع
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۶:به فالی از لب تو تا ابد هما قانع - به یک نگاه ز چشم تو پادشا قانع
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۷۰:می نماید صد گره را یک گره زنار عشق - سبحه داران چون برون آیند ازبازار عشق؟
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۱:صبح اول کرده عشقت عشوهای در کار عشق - مشتری آورده با خود جنسی از بازار عشق
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۰۸:نه شبنم است چمن را به روی آتشناک - عرق زروی تو کرده است گل به دامن پاک
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۳۵:برات رزق ترا از زراعت ایزد پاک - به خط سبز نوشته است بر صحیفه خاک
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۴:نگشت دامن گردی درین بیابان چاک - درون نتاخت سواری درین جهان چالاک
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۲۸:جهان فروز چنان گشت باده گلرنگ - که از شمار شرر می دهد خبر دل سنگ
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲ - ایضا در مدح صاحبی ابوالفتح بهادر عبدالرحیم خان خانان در نوروز فرسی گفته شده است:ز سال و ماه نوم بیش رنجه شد دل تنگ - که تنگدست به نوروز و عید دارد جنگ
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۴۵:شکوه حسن فزون گردد از لباس جلال - شود دو آتشه رنگ بتان ز جامه آل
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹ - در مدح شاه عباس دوم:هزار شکر که گوهر فروز جاه و جلال - به خانه شرف آمد به دولت و اقبال
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - این قصیده درمدح ابوالمظفر جلال الدین اکبرپادشاه درحین سورفرزند همایون اونورالدین محمدشاه سلیم گفته شده:زمانه را پی تزیین سور شاه امسال - بهار پیش ز نوروز کرد استقبال
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۵۸:جدا ز دولت وصلش به گریه ام مشغول - به سبحه است سر و کار عامل معزول
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۵:نخست عشق به میخانه کرد نزول - به گرد مدرسه گردیدنست نامعقول
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۶:کتاب خوانده شد و، شبههای نشد مغفول - به هیچ مسئله خاطر نمیشود مشغول
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۶۳:تا چند گرد کعبه بگردم به بوی دل - تا کی به سینه زنم ز آرزوی دل
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۴:زان شب که یار کرد نگاهی به سوی دل - دیگر به سوی خویش ندیدیم روی دل
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۷۵:گر تشنه اسراری پیش آر شراب اول - گر گنج همی خواهی می گرد خراب اول
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۰:گر کشف حجب خواهی بستان می ناب اول - ور علم ازل جویی بگذر ز کتاب اول
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۲۵:گفتگوی عشق را من در میان انداختم - طرح جوهر من به شمشیر زبان انداختم
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۹:شکوه نقصان داشت فصلی از میان انداختم - نرخ ارزان بود کالا در دکان انداختم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۲۸:از هوای تر بر افروزد چراغ عشرتم - رشته باران بود شیرازه جمعیتم
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۷:باز از جرم شکایت ناامید از رحمتم - گفته ام کفری و اکنون بدترین امتم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۳۳:شهری عشقم چو مجنون در بیابان نیستم - اخگر دل زنده ام محتاج دامان نیستم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۳۴:تا ز اهل حیرتم خاطر پریشان نیستم - شمع بی فانوسم آن روزی که حیران نیستم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۹۶:چند زور آرد جنون بر من، گریبان نیستم - چند بی تابی کنم، آه غریبان نیستم
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۷:مشنو استغفار من کز اهل ایمان نیستم - خرقه از مصحف اگر سازم مسلمان نیستم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۳۹:یاد ایامی که شور عشق بلبل داشتم - از دل صد پاره دامانی پر از گل داشتم
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۹:شب نه تشویش صبا نی شور بلبل داشتم - خلوتی تا صبحدم با سنبل و گل داشتم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۶۰:غوطه در آتش زدم از آب حیوان سر زدم - سنگ بر آیینه اقبال اسکندر زدم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۶۱:ترک سر کردم زجیب آسمان سر برزدم - بی گره چون رشته گشتم غوطه در گوهر زدم
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۲:شب در بتخانه ای را با دو چشم تر زدم - کعبه در لبیک آمد حلقه تا بر در زدم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۱۹:پرتو مه را قیاس از نور انجم میکنم - در محیط قطره سیر بحر قلزم میکنم
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۲:خاک دیگر بر سر مژگان بیغم میکنم - دست دل میگیرم و دریوزهٔ غم میکنم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۵۶:عشق را در بند جسم از پیچ و تاب افکندهایم - خضر را در دام از موج سراب افکندهایم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۵۷:روزگاری در رگ جان پیچ و تاب افکندهایم - تا ز روی شاهد معنی نقاب افکندهایم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۵۸:ما ز روی آتشین او نقاب افکندهایم - بار اول ما بر این آتش کباب افکندهایم
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۵:ما قلم در آتش و دفتر در آب افکندهایم - هرچه با آن خواهشی هست از حساب افکندهایم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۸۶:ز شور عشق اگر گل بر سر دستار می بستم - سر شوریده منصور را بر دار می بستم
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۹:همیشه تار و پود کار ناهموار میبستم - دل و دستم نبود و خویش را بر کار میبستم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۸۷:نه آن جنسم که در قحط خریدار از بها افتم - همان خورشید تابانم اگر در زیر پا افتم
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۱:گهی بر فرش سنبل، گاه بر روی گیا افتم - نسیم ناتوانم تا کجا خیزم کجا افتم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۳۱:امید چرب نرمی از خسیسان جهان دارم - چه مجنونم که چشم روغن از ریگ روان دارم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۳۲:شبستان جهان را روش از صدق بیان دارم - که من از راستی چون شمع آتش در دهان دارم
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۸:هنر در شست و ناوک در کف و زه بر کمان دارم - ولی بر دست و بازو از وفا بندی گران دارم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۵۶:ز جام بیخودی چون لاله مست از خاک بر خیزم - ز مهد غنچه چون گل با دل صد چاک بر خیزم
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۸:ز جا نتوانم از کم نشئگی چالاک برخیزم - به هر سو چنگ محکم سازم و چون تاک برخیزم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۱۹:مدتی صبر چو زنجیر به زندان کردم - تا نظر باز به روی مه کنعان کردم
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۶:سخن دوست گران بود فراوان کردم - جان به بیعانه بیارید که ارزان کردم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۴۶:هردم از شوق عدم ناله و فریاد زنم - نه حبابم که گره بیهده بر باد زنم
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۸:تا به کی خیمه چو گل بر گذر باد زنم - عهد خوبی گذران بینم و فریاد زنم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۸۶:عشق کو تا (به) نم اشک نظر تازه کنیم - نمک شور قیامت به جگر تازه کنیم
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۴:نه مقامی که در آن زاد سفر تازه کنیم - نه غباری که از آن سرمه نظر تازه کنیم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۹۲:چه خیال است که دیوانه و شیدا نشویم؟ - بوی مشکیم، محال است که رسوا نشویم
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۰:ما به برهان و خبر پیرو ترسا نشویم - تا رخ بت نپرستیم شکیبا نشویم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۲۱:چو خامه معنی نازک در آستین دارم - چرا ز سرزنش تیغ دل غمین دارم
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۴:همیشه گریه تلخی در آستین دارم - به نرخ زهر فروشم گر انگبین دارم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۳۹:این سطرهای آه که هرجا نوشتهایم - از روی آن دو زلف چلیپا نوشتهایم
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۹:ما حال خویش بیسر و بیپا نوشتهایم - روز فراق را شب یلدا نوشتهایم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۰۸:تا چند به روزن نرسد نور چراغم؟ - رنگین نشود پنبه ز خونابه داغم
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۷:بی روی تو پروانه ای امشب به چراغم - خود را به چنان بی خودیی سوخت که داغم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۶۱:چه عجب اگر نسوزد دل کس به آه سردم - نرسیده ام به دردی که کسی رسد به دردم
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۱:ز خراش دم به رقت، ز گداز دل به دردم - دم آتشین بیانان بفسرد و گفت سردم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۹۲:چیست جان تا زیر تیغ یار نتوان باختن؟ - سهل باشد پیش آب زندگی جان باختن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۹۳:فاش خواهد شد ز آهم عشق پنهان باختن - ز اضطراب شمع من گل می کند جان باختن
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۸:با مسلمان زادگان تا کی دل و جان باختن - بعد ازین خواهم به ترسازاده ایمان باختن
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۱۰:اندکی کوتاه کن زلف بلند خویشتن - تا مبادا ناگه افتی در کمند خویشتن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۸۱:می کند آتش زبان دفع گزند خویشتن - مصرع برجسته خود باشد سپند خویشتن
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۸:نوش میریزد حدیثت در گزند خویشتن - تلخ از آن گویی که داری پاس قند خویشتن
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۶۵:چون سکندر خانه عمر از اثر آباد کن - این بنای سست پی را آهنین بنیاد کن
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۵:پیش بنشین ساغری بستان و طبع آزاد کن - وین پرستاران معنی را، به گفتی شاد کن
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۱۳:بس که دارد گرد کلفت چهره احوال من - روی می مالد به خاک آیینه را تمثال من
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۸۰:بس که از دوران به سختی بگذرد احوال من - می زند بر سینه سنگ آیینه از تمثال من
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۵:می دود حاجت به راه خواهش از دنبال من - همت استغنا همی آرد به استقبال من
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۱۵:سر نمی پیچد ز اشک لاله گون مژگان من - پنجه با دریای آتش می زند مرجان من
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۱۶:نیست جز لخت جگر چیزی دگر بر خوان من - از پشیمانی دل خود می خورد مهمان من
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۸۱:دارد از سبقت ز چشم بد خطرها جان من - هر که پیش افتد ز من، باشد بلاگردان من
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۳ - این قصیده در مرثیه صبیه و برادر دلبند این کمینه گفته شده:خون دشت کربلا می جوشد از مژگان من - داغ زهرا تازه شد در کلبه احزان من
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۳۴:ز بی عشقی بهار زندگی دامن کشید از من - وگرنه همچو نخل طور آتش می چکید از من
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۹:بسی الطاف و احسان کرد حیرانم چه دید از من - گلم را خود سرشت و عشق خود را آفرید از من
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۱۷:خوش است مشق قناعت ز بوریا کردن - به خواب، مخمل بی درد را رها کردن
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۲ - این قصیده در مدح عمدة الشعرای خلاق المعانی نادره دوران خواجه عالمیان خواجه حسین ثنایی گفته شده:گهر فروش شناسد ز در بها کردن - که مزد من نتواند کسی ادا کردن
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۴۱:به رنگ سرو درین باغ زندگانی کن - بریز بار ز خود، ترک شادمانی کن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۹۵:بهار می گذرد، سیر گلستانی کن - به آشیان چه فرو رفته ای، فغانی کن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۶۶:بهار می گذرد، سیر گلستانی کن - به آشیان چه فرو رفته ای، فغانی کن
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۵:سبو بیار و پر از آب زندگانی کن - ز جام می طلب عمر جاودانی کن
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۷۵:چون آفتاب و ماه نظر را بلند کن - راهی که مشکل است ز همت سمند کن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۹۹:اول علاج ما به نگاه کشند کن - آنگاه غیر را هدف نوشخند کن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۷۰:اول علاج ما به نگاه کشند کن - آنگاه غیر را هدف نوشخند کن
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۷:درمان ضعف دل به لب نوشخند کن - حرفی بگوی و مشک و گلابی به قند کن
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۳۳:یک چند خواب راحت بر خود حرام گردان - در ملک بی نشانی خود را به نام گردان
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۶:ساقی صلای عام است کاری به کام گردان - دامان غم فراخ است دوری تمام گردان
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۵۰:آتشین رویی که شد آیینه دل آب ازو - مرکز پرگار حیرت می شود سیماب ازو
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۶:عیش تنگم کز دل افشردن چکد خوناب ازو - چشم سوزن دان که تار آید به پیچ و تاب ازو
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۱۵:عنان به طول امل داده ای دریغ از تو - به کوچه غلط افتاده ای دریغ از تو
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۴:به دست طبع عنان داده ای دریغ از تو - به چنگ صد هوس افتاده ای دریغ از تو
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۴۵:ای دل گشاد کار خود از آن و این مجو - این قفل را کلید ز هر آستین مجو
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۶۷:در مجلس شراب رخ شرمگین مجو - از جویبار شعله گل کاغذین مجو
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۳۸:در مجلس شراب رخ شرمگین مجو - از جویبار شعله گل کاغذین مجو
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۳:از صبح روزگار گشاد جبین مجو - روی شکفته از دل اندوهگین مجو
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۶۹:نوبهارست این به احیای گلستان آمده؟ - یا قیامت بر سر خاک شهیدان آمده
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۲:کیست این از روی رعنایی به جولان آمده - کرده بر هرکس نظر بر خویش نازان آمده
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۹۴:یارب آشفتگی زلف به دستارش ده - چشم بیمار بگیر و دل بیمارش ده
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۵:شاهدی بر سر این کوچه پدیدار شده - هر که زین راه گذشتست گرفتار شده
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۹۷:به جان رسید دل روشنم ز بخت سیاه - کند درازی شب عمر شمع را کوتاه
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۰ - این قصیده در راه مکه معظمه بعد از غارت سارقان مذیل به مدح نواب محمد عزیز اعظم خان منظوم شده:کس به مشهد پروانه ام نماید راه - که خون بمسل من نیست زیب این درگاه
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۰۲:ز رفتن تو ز جسم ضعیف جان رفته - همای از سر این مشت استخوان رفته
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۳:دلم گداخته غم وز تنم توان رفته - ز گرمی جگرم مغز استخوان رفته
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۲۴:کی بخت خفته وا کند از کار ما گره؟ - از رشته هیچ کس نگشاید به پا گره
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۷:کاریست بر ملا گذران در خفا گره - فکری چو تار سبحه ز سر تا به پا گره
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۳۵:از ناله نسیمیش به بستان نرسیده - از گریه غباریش به دامان نرسیده
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۰:در عهد تو یک سر به گریبان نرسیده - کش چاک دل از سینه به دامان نرسیده
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۶۲:هر که دارد با پریزادان معنی خلوتی - همچو مارش می گزد هر حلقه جمعیتی
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۷:نیست با مشاطه گلبن طرازم حاجتی - عشق اگر خواهد بروید بر سفالی جنتی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۶۶:سرو من گر بر سر خاک شهیدان آمدی - دعوی خون هم درین عالم به پایان آمدی
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۳:گر برون از برقع آن زلف پریشان آمدی - کارهای بی سر و سامان به سامان آمدی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۱۱:شب که مغزم را به جوش آورد شور بلبلی - بود دامان دگر بر آتش من هر گلی
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۱۲:قطره ای از قلزم توحید باشد هر دلی - دست رد بر هیچ مخلوقی منه گر واصلی
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۱:گه به عشق کاکلت بر سینه سازم سنبلی - گاه سوزم در هوای عارضت بر سر گلی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۴۱:مرا از عشق داغی بر دل افگار بایستی - چراغی بر سر بالین این بیمار بایستی
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۵:دریغا در چنین فصلی حریفم یار بایستی - میان بلبلانم جای در گلزار بایستی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۵۷:ز زهرچشم او رگ در تنم مارست پنداری - سر هر موی بر تن نیش خونخوارست پنداری
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۳:به مویی بسته صبرم نغمه تارست پنداری - دلم از هیچ می رنجد دل یارست پنداری
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۴:چمن قربانگه دنیای خونخوارست پنداری - دریغا گل که شاخ گلبنش دارست پنداری
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۷۱:چون طفلان کس به هر افسانه تا کی واکند گوشی؟ - کند پرپنبه غفلت اگر پیدا کند گوشی
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۱:ازین مجلس نمی خیزد دمی کاحیا کند گوشی - پیاله چشم بگشاید صراحی واکند گوشی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۸۷:نمی باید ترا مشاطه ای بهر خودآرایی - به صحرا می روی، از خانه آیینه می آیی
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۸۸:ز خوبان قامت جانان علم باشد به یکتایی - الف را هیچ حرفی برنمی آرد ز رعنایی
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۸۹:شنیدم بلبل خود را ستایش کرده ای جایی - میان عندلیبان دگر افتاده غوغایی
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۹۰:مرا افکنده رخسار عرقناکش به دریایی - که دارد هر حبابش در گره طوفان خودرایی
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۰:درین میدان پر نیرنگ حیرانست دانایی - که یک هنگامه آرایست و صد کشور تماشایی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۹۱:که غیر از سنگ طفلان می کند دیوانه آرایی؟ - که غیر از گنج گوهر می کند ویرانه آرایی؟
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۳:به تسبیح و مصلا کردهای میخانهآرایی - کنون از اشک رنگین میکنم پیمانهآرایی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۹۵:تا ز رخسار چو مه پرده برانداختهای - سوز خورشید به جان قمر انداختهای
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۱:سوی هرکس به عنایت نظر انداختهای - تا قیامت ز خودش بیخبر انداختهای
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۱۷:نیست پروای بهارم، من و کنج قفسی - که برآرم به فراغت ز ته دل نفسی
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۷:خلوتی خواهم و سودای سر زلف کسی - دم گرمی که چراغی بفروزد ز خسی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۳۳:دل چون شیشه خود گر تهی از باده کنی - کوری دیو هوا، پر ز پریزاده کنی
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۱:درک هر راز کجا زان عجمی زاده کنی - گرنه آیینه چو آیینه او ساده کنی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۵۴:غم دو دیده پر خون ما کجا داری؟ - به سرمه چشمی و چشمی به توتیا داری
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۹:دگر خدا بود ای دل سر کجا داری - که یک دو روز شد آتش به زیر پا داری
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۵۷:هزار حیف که از رهگذار بی بصری - نیافتم خبری از جهان بی خبری
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۱:چو لعبتان خیال اند آدمی و پری - به اختیار مشعبد کنند جلوه گری
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۸۵:فکنده شور محبت مرا به صحرایی - که موج می زند از هر کنار دریایی
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۸۶:گرفته است مرا در میان تماشایی - که در خیال نیاورده هیچ بینایی
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۸۷:ز حسن شوخ تو نظاره تماشایی - سفینه ای است که گردیده است دریایی
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۷ - ایضا این قصیده در مدح ابوالفتح بهادر عبدالرحیم خان خانان بن بیرام خان واقع است:به کوه و دشت ندارم ز شوق گنجایی - چو سیل تیز روم سر به سر ز شیدایی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۹۵:از مردمان اگر چه کناری گرفته ای - این گوشه را برای شکاری گرفته ای
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۷:گر پای سرو و دامن یاری گرفته ای - از محنت زمانه کناری گرفته ای
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۰۵:چون آب در لباس گل و خار بوده ای - ای یار ساده رو تو چه پرکار بوده ای
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۲:از ما نهان ز کثرت اغیار بوده ای - چون گل به زیر پرده صد خار بوده ای
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۳۶:زین گریه دروغ که ای پیر می کنی - آبی به شیراز سر تزویر می کنی
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۳:بس در وفا تأمل و تأخیر می کنی - تا می کنی به وعده وفا پیر می کنی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۵۶:ای آه جگرسوز ز شست تو خدنگی - کوه الم از دامن صحرای تو سنگی
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۲۲:هر لحظه خرابم کند آن چشم به رنگی - با فتنه شهری چند کند خانه تنگی؟
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۰:در هیچ مقامم نگذارد به درنگی - از بوی به بویی برد از رنگ به رنگی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۷۲:گر بگذری ز هستی آرام جان بیابی - گر خط کشی به عالم خط امان بیابی
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۲:کی سر غنچه او از هر بیان بیابی - گر محو ذوق گردی خود سر آن بیابی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - در مدح شاه عباس دوم:زهی عذار تو آیینه دار حیرانی - عرق به روی تو واله چو چشم قربانی
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۴ - یک قصیده:زنند باغ و بهارم صلای ویرانی - گلم ز شاخ فرو ریزد از پریشانی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۷:از نغمه عشاق چه ذوق اهل هوس را؟ - از ناله بلبل چه خبر چوب قفس را؟
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴:با شهپر عنقا چه نوا بال مگس را - همه نغمه داوود که دیدست جرس را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۳:گر ز روی خود براندازی نقاب - پشت بر دیوار ماند آفتاب
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۰:خانه در کوی مغان کردم خراب - عاقبت هم طبع گشتم با شراب
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۰۲:شوربختم، دل به آن کنج دهانم میکشد - موشکافم، دل به آن موی میانم میکشد
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۴:دل نمیدانم کجا، زین آستانم میکشد - مرگ میبینم که با هجرام عنانم میکشد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۸۸:کشد در خاک و خونم گر غباری در من آویزد - ز پا افتم اگر خاری مرا در دامن آویزد
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۱:خوشا کز بس هجوم گریه ام در دامن آویزد - سر دست نگارینم نگار از گردن آویزد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۵۶:نه هر دل جای سودای تو باشد - دلی کز جا رود جای تو باشد
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۰:فلک مزدور ایمای تو باشد - نوازد هر که را رای تو باشد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۰۴:در دل است آن کس که از نادیدنش دیوانهایم - آن که ما را دربهدر دارد به او همخانهایم
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۸:یک گلیم، اما به رتبت چون خُم و پیمانهایم - مختلف در رنگ و بوییم ارچه از یک دانهایم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۰۳:ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن - که به جامه های صورت نتوان نماز کردن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۷۴:ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن - که به جامه های صورت نتوان نماز کردن
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۴:چه خوشست از دو یکدل سر حرف باز کردن - سخن گذشته گفتن گله را دراز کردن
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۷۰:گریبان چاک در گلشن چو آن طناز می آید - ز شاخ گل تذرو رنگ در پرواز می آید
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۴:به گوشم از پریدنهای چشم آواز میآید - که از غربت درین زودی عزیزی باز میآید