اقبالمند آن که به تأیید کردگار
در زیر پا نظر کند از اوج اعتبار
تعمیر آب و گل نکند چون فروتنان
بر گرد خود ز لشکر دلها کشد حصار
آب را به حرف خواهش اگر آشنا کند
غیر از رضای خلق نخواهد ز کردگار
شهباز دلربای سخاوت به روی دست
در پهن دشت سینه مردم کند شکار
کارش بود ضعیف نوازی چو کهربا
بر خرمن کسی نشود ابر شعله بار
سعیش همیشه صرف شود در رضای خلق
جز کار حق شتاب نورزد به هیچ کار
بال همای معدلتش سایه افکند
نگذارد آفتاب کند رنگ گل افگار
در بزم چون نسیم سبکروح سر کند
در رزم همچو کوه بود پایش استوار
نگذارد اقویا به ضعیفان ستم کنند
بندد زبان شعله گستاخ را به خار
چون نخل پرشکوفه خورد سنگ اگر به فرق
با جبهه گشاده چو گل زر کند نثار
هر روز از غریب نوازی روان کند
چندین غریب کامروا را به هر دیار
کشتی شکسته ای اگر افتد به بخت او
چندین سفینه گوهر رحمت کند نثار
چون گل دهد به خنده رنگین جواب، اگر
بر دل چو غنچه نیش خورد از زبان خار
قفل گرفتگی نبود بر جبین او
چون صبح خنده روی برآید به روز بار
از باده غرور نگردد سیاه مست
تا شیشه نشکند به سرش خشکی مار
صد لعل آتشین اگر افتد به دست او
در یک نفس به باد دهد چون زر شرار
غافل ز یاد حق نشود از هجوم خلق
باشد میان بحر و زند سیر بر کنار
سرچشمه خضر بود از خلق ترزبان
سد سکندری بود از عهد استوار
دنیا نیایدش به نظر باشکوه دین
سجاده مسندش بود و سبحه دستیار
یکسان به خاص و عام بتابد چو آفتاب
بر خاره سنگ لاله فشاند چو نوبهار
صائب بگو صریح که این گل ز باغ کیست
پیچیده چند حرف توان گفت غنچه وار؟
در گلشنی که این همه گل جوش کرده است
مصداق این صفات که باشد به روزگار؟
نواب خواجه بوالحسن آن بحر بی کنار
آن رحمت مجسم و آن معنی وقار
با نیک و بد چو آینه صاف است باطنش
ننشسته است بر دل موری ازو غبار
در طبعش انقلاب نباشد به هیچ باب
چون آب گوهرست ستاده به یک قرار
باشد نظام ملک به رای متین او
بی او نظام پا ننهد در میان کار
در چشم همتش نبود قدر سیم را
آید به چشم شعله کجا خرده شرار؟
حیران طاق ابروی محراب طاعت است
روی توجهش نبود سوی هیچ کار
یک نقطه دروغ نرانده است بر ورق
در دودمان خامه او نیست خال عار
بی باد پا نماند کس از باد دستیش
شد تا گل پیاده به طرف چمن سوار
دلهای مضطرب شده را اوست چاره جوی
سیماب را به دست نوازش دهد قرار
روی دلش بود به خدا هر کجا که هست
معمار رو به قبله بنا کرده این دیار
قدر سخن شناس خدیو از روی لطف
گوشی به داستان من دلشکسته دار
شش سال بیش رفت که از اصفهان به هند
افتاده است توسن عزم مرا گذار
در سایه حمایت سرو ریاض تو
آسوده بوده ام ز ستم های روزگار
محسود روزگار، ظفرخان که همچو او
دریادلی نشان ندهد چشم روزگار
گویا دعای خیر پدر در پی تو بود
کایزد ترا چنین پسری داد کامگار
هفتاد ساله والد پیری است بنده را
کز تربیت بود به منش حق بی شمار
آورده است جذبه گستاخ شوق من
از اصفهان به اگره ولاهورش اشکبار
زان پیشتر کز اگره به معموره دکن
آید عنان گسسته تر از سیل نوبهار
این راه دور را ز سر شوق طی کند
با قامت خمیده و با پیکر نزار
دارم امید رخصتی از آستان تو
ای آستانت کعبه امید روزگار
مقصود چون ز آمدنش بردن من است
لب را به حرف رخصت من کن گهر نثار
با جبهه ای گشاده تر از آفتاب صبح
دست دعا به بدرقه راه من برآر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به ستایش و توصیف شخصیتی والا و نیکو میپردازد که خداوند او را گرانقدر کرده است. شاعر به ویژگیهای برجسته این شخص، مانند بخشندگی، فروتنی و توانایی در برقراری عدالت اشاره میکند. او به عنوان پشتیبان ضعیفان و مدافع حقوق مردم شناخته میشود و در هر حالتی به دنبال رضایت خدا و خدمت به خلق الله است.
شاعر با استفاده از تمثیلها و تصاویری زیبا، نشان میدهد که شخصیت مورد نظر همواره در تلاش است تا دلهای مضطرب را آرام کند و در تمام کارهایش عدالت و دوستی را رعایت میکند. همچنین به نقش والدین و تربیت آن شخصیت اشاره میشود و بر این نکته تأکید کرده که دعاهای نیکو و تربیت خوب باعث شدهاند او به این مقام برسد.
در پایان، شاعر به امید دریافت رخصت از این شخصیت بزرگواری میپردازد که همواره در زندگیاش تقدس و امید را به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: کسی که به لطف خداوند در موقعیت بالایی قرار دارد، باید توجه کند که زیر پایش چه هستند و به اطرافش نگاهی بیندازد.
هوش مصنوعی: آب و خاک را فقط افراد فروتن میتوانند اصلاح کنند، زیرا آنها با چهرهای مهربان و با دلسوزی بر گرد خود، از دلهای مردم محافظت میکنند.
هوش مصنوعی: اگر آب در برابر خواهشها و درخواستها قرار گیرد و به آنها پاسخ دهد، تنها با رضایت مردم خواهد بود و نه به خواست خداوند.
هوش مصنوعی: پرندهای زیبا و بخشنده در دشت وسیع، قلب مردم را مورد هدف قرار میدهد و عشق و محبت را به سوی آنها میکشد.
هوش مصنوعی: کار او به مانند کهربا است که در عطری و زیبایی خاص خود دارد، اما بر دیگران تأثیری نمیگذارد و نمیتواند آتش خشم یا شور و شوق را ایجاد کند.
هوش مصنوعی: تلاش او همیشه در جهت خوشنودی مردم میباشد و در هیچ کاری جز رضای خدا عجله نمیکند.
هوش مصنوعی: پرندهای به نام همای که نماد بالندگی و برتری است، سایهاش را بر سر انسان میافکند و به او کمک میکند تا تحت تأثیر مشکلات و سختیها قرار نگیرد و رنگ و زیباییاش را از دست ندهد.
هوش مصنوعی: در مهمانی، مانند نسیمی ملایم و آرام حرکت میکند، اما در میدان جنگ همچون کوهی استوار و مقاوم است.
هوش مصنوعی: افراد قدرتمند اجازه نمیدهند که ضعیفان مورد ظلم قرار بگیرند و همچنان که خار، زبان شعله را خاموش میکند، آنها هم مانع گزند به ضعفا میشوند.
هوش مصنوعی: اگر درخت خرما که پر از شکوفه است، سنگی بر سرش بیفتد، از آنجا که جبههاش همچون گلی زرد باز است، او هم نثار خواهد کرد.
هوش مصنوعی: هر روز عدهای از مسافران دلنواز و خوشبخت را به مناطق مختلف میفرستد تا از مهربانیهایش بهرهمند شوند.
هوش مصنوعی: اگر کشتی شکستهای بر روی امواج بیفتد، به او این اجازه داده میشود که چندین کشتی پر از گوهر و رحمت را به او هدیه بدهند.
هوش مصنوعی: وقتی گل به زیبایی و با لبخند پاسخ میدهد، دل که مانند غنچهای دردناک است، ممکن است از زبان خار رنجیده شود.
هوش مصنوعی: چهره او مانند صبحی است که با خنده و شادی همراه است، هیچ نشانهای از غم و قفل گرفتگی بر پیشانی او وجود ندارد.
هوش مصنوعی: اگر فردی به خاطر غرور و خودبینی خود شراب بنوشد، مست نمیشود و حالت مستی او از بین میرود، مگر اینکه شرایط سخت و خطرناکی بر او کود دهد.
هوش مصنوعی: اگر صد گوهر آتشین نیز در دست او باشد، در یک لحظه همه را به باد میدهد مانند زر مذاب.
هوش مصنوعی: کسی که از یاد خدا غافل نمیشود، در حالی که جمعیت به او هجوم میآورند، میتواند در میان مشکلات و چالشها مانند شنا کردن در دریا، به آرامش برسد و زندگیاش را مدیریت کند.
هوش مصنوعی: منبع زلال و زندگیبخش خضر از میان مردم است، و ابزار قوی و نیرومند آن، سد سکندر، نتیجه عهد و پیمانی محکم و استوار است.
هوش مصنوعی: دنیا با تمام زیباییهایش برای او قابل توجه نیست؛ زیرا سجادهاش را به عنوان نشیمن خود انتخاب کرده و تسبیحش هم یاریگر اوست.
هوش مصنوعی: خورشید به همه مهر میورزد، فرقی نمیکند که چه کسی باشد. مانند اینکه گل لاله در بهار از دل سنگ میروید و زیباییاش را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: صائب، به وضوح بگو که این گل از کدام باغ است. چرا که نمیتوان به اندازهای که غنچه در دل دارد، سخن گفت.
هوش مصنوعی: در باغی که اینقدر گل و زیبایی شکوفا شده، چه کسی میتواند مصداق این خوبیها و صفات در زمان ما باشد؟
هوش مصنوعی: نواب خواجه بوالحسن، همچون دریایی بیپایان و به عنوان نمایانگر رحمت، به معنای آرامش و وقار شناخته میشود.
هوش مصنوعی: در دل انسان، مانند آینهای شفاف و پاک است که به هیچ چیز آلوده نشده و از هیچ چیز غبار نمیگیرد؛ چه خوب و چه بد.
هوش مصنوعی: او طبعی دارد که در هیچ موضوعی دچار تغییر و تزلزل نمیشود، مانند آب زلالی که به آرامی در یک نقطه قرار گرفته و بیهیچ تکانی ایستاده است.
هوش مصنوعی: نظام کشور بستگی به تصمیم درست او دارد و بدون او هیچ کار نظاممندی پیش نمیرود.
هوش مصنوعی: در نگاه او، ارزش نقره اصلاً اهمیت ندارد؛ مانند شعلهای که هیچ توجهی به زبانههای خردهاش ندارد.
هوش مصنوعی: چشمها و فکرم به زیبایی ابروی معشوق دوخته شده و در این حالت، هیچ توجهی به دیگر امور ندارم. تمرکزم تنها بر روی عبادت و بندگی اوست.
هوش مصنوعی: در کلام او هیچ دروغ و نادرستی وجود ندارد و بر روی کاغذی که مینویسد، هیچ عیب و نقصی نیست.
هوش مصنوعی: هیچکس بدون کمک و پشتیبانی نمیتواند به جلو پیش برود؛ همانطور که باد باعث میشود گل به سمت چمن حرکت کند.
هوش مصنوعی: او میتواند دلهای مضطرب را آرام کند و با نوازش سیماب، به آنها آرامش ببخشد.
هوش مصنوعی: دل او به خدا متصل است، هر کجا که باشد، معمار این سرزمین را به سوی قبله ساخته است.
هوش مصنوعی: ای کاش که تو از روی محبت و درک مقام سخن، به داستان دلشکستهام گوش دهی.
هوش مصنوعی: شش سال است که از اصفهان تا هند راه پیمودهام و این سفر بر اراده و عزم من تأثیر گذاشته است.
هوش مصنوعی: در زیر سایه حمایت تو، در آرامش و بیزحمت از دردسرهای زندگی فاصله گرفتهام.
هوش مصنوعی: ظفرخان، شخصیت برجستهای است که در دل زمانه خود و در برابر چالشها و سختیها، شجاعت و دلیر بودن را به نمایش میگذارد. او به قدری بیمانند است که به سختی میتوان کسی را پیدا کرد که همچون او در برابر مشکلات استقامت و اراده نشان دهد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد دعای خوب پدر در سرنوشت تو تأثیرگذار بوده است، زیرا خداوند فرزندی موفق و توانمند به تو بخشیده است.
هوش مصنوعی: من هفتاد ساله شدهام و پدرم فردی پیر است. از تربیت او بلایای زیادی را تحمل کردهام که بر من تأثیر گذاشته و شخصیت من را شکل داده است.
هوش مصنوعی: شوق و هیجان من که از اصفهان نشأت میگیرد، به قدری قوی و شورانگیز است که به سرزمینهای دوری مثل لاهور میرسد و همچنین اشک و اندوهی را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: قبل از اینکه از خطر به شهر امان بگریزد، از یاد ببرد، که در زمان بهار، قدرت او بیشتر از سیل است.
هوش مصنوعی: این مسیر طولانی را با میل و اشتیاق طی میکند، هرچند که بدنش ضعیف و قامتش خمیده است.
هوش مصنوعی: به دنبال اجازهای از درگاه تو هستم، ای درگاهی که همواره امید روزگارم به توست.
هوش مصنوعی: چون هدف از ورود او، جذب من است، پس با کلامی نرم و ملایم اجازه بده که من افکارم را بیان کنم.
هوش مصنوعی: نمازت را با دلی پاک و خالص آغاز کن و در هر سحرگاه، وقتی که نور آفتاب سر میزند، دست دعا به سوی آسمان دراز کن و از خداوند بخواه تا راهت را با نور و برکت پر کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خواجه، این همه که تو بر میدهی شمار
بادام ترّ و سیکی و بهمان و باستار
مار است این جهان و جهانجوی مارگیر
از مارگیر مار برآرد همی دمار
نیلوفر کبود نگه کن میان آب
چون تیغ آبداده و یاقوت آبدار
همرنگ آسمان و به کردار آسمان
زردیش بر میانه چو ماه ده و چار
چون راهبی که دو رخ او سال و ماه زرد
[...]
از دیدن و بسودن رخسار و زلف یار
در دست مشک دارم و در دیده لاله زار
بامشک رنگ دارم از آن زلف مشکرنگ
با لاله کار دارم از آن روی لاله کار
ماندست چون دل من در زلف او سیر
[...]
یکروز مانده باز زماه بزرگوار
آیین مهر گان نتوان کرد خواستار
آواز چنگ وبربط و بوی شراب خوش
با ماه روزه کی بود این هر دو سازگار
ورزانکه یاد از و نکنی تنگدل شود
[...]
باران قطره قطره همی بارم ابروار
هر روز خیره خیره ازین چشم سیل بار
ز آن قطره قطره، قطره باران شده خجل
ز آن خیره خیره، خیره دل من ز هجر یار
یاری که ذره ذره نماید همی نظر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.