عشق است که علم دو جهان مختصر اوست
مجموعه احوال دو عالم خبر اوست
صد راهزنم در صف اندیشه نشسته
حرز دل آگاه نشین از نظر اوست
بیگانگیش بار دهد اشک ندامت
این تخم همانست که طوفان ثمر اوست
یادآوریش راه نماید به وصالش
این خانه همانست که امید در اوست
گر ناخوشت از جا ببرد جای نگهدار
کان دل که ز ناوک نهراسد سپر اوست
گر زمزمه ای ره زندت از پی آن رو
کان دل که ز جا رفت رهش بر گذر اوست
گریان ز گلستان جهان رفت «نظیری »
هر لاله که از خاک دمد چشم تر اوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عمق و پیچیدگی عشق اشاره دارد که علم و معرفت و ارتباط دو جهان را توصیف میکند. عشق، مرکب از تمامی احساسات و حالات انسانی است و به ما یادآوری میکند که در دل هر فرد، یک عشق ناب وجود دارد. شاعر به چالشهای عشق و ندامت ناشی از جدایی اشاره میکند و نیز از اهمیت یادآوری عشق برای رسیدن به وصال صحبت میکند. در نهایت، عشق به عنوان یک نیروی قوی و ناگزیر تعریف میشود که همگان را تحت تأثیر قرار میدهد و برای آنها امید و راهنمایی به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: عشق تنها دانشی است که تمامی دنیای مادی و معنوی را در بر میگیرد و مجموعهای از تمام تجربیات و حالاتی که در این دو جهان وجود دارد را به ما میشناساند.
هوش مصنوعی: صد راهزن در صف اندیشه من نشستهاند و برای یادگیری و آگاهی از دل من، در نظر او هستند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که جدا افتادگی و دوری از دیگران باعث به وجود آمدن احساس پشیمانی و ناامیدی میشود. همچنین، این وضعیت نتیجه عمل و انتخابهای نادرستی است که در گذشته انجام شده و اکنون تأثیرات منفی آن را شاهد هستیم.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که یادآوری یک شخص میتواند راهی برای رسیدن به او باشد و این مکان همان جایی است که در آن امیدی برای دیدار وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر از دست تو ناراحت شوم و جایی را ترک کنم، بهتر است در جایی بمانم که دل من، که از تیرهای دشمن نمیترسد، از آن محافظت کند.
هوش مصنوعی: اگر سر و صدا یا زبانی تو را به دنبال خود بکشاند، بدان که آن دل که از جایش حرکت کرده، مسیرش در پی توست.
هوش مصنوعی: هر لالهای که از خاک رشد میکند، به خاطر حزن و اندوهی است که از دنیای گلستان به دوش میکشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
قد تو نهالیست که آتش ثمر اوست
دیوانه ی آن بادیه ام کاین شجر اوست
آراسته باد این چمن حسن که هر روز
فیض نوام از لاله و ریحان تر اوست
زلفت گرهی بست بهر قطره ی خونم
[...]
شاهی که سر چرخ برین خاک در اوست
در تمشیت کار قضا کارگر اوست
اوراق فلک دفتر فضل و هنر اوست
ایجاد بشر پرتو فیض نظر اوست
بحریست که ارواح ائمه گهر اوست
[...]
ماهم نه نهالی است که خورشید بر اوست
طوبی خس زیبا چمنی که این شجر اوست
مرغی که حرم را شرف از نسبت او بود
جاروب حرمگاه صنم بال و پر اوست
گه زهر فشاند به مگس، گه زند آتش
[...]
مرغی که رمیدن ز جهان بال و پر اوست
از عرش گذشتن سفر مختصر اوست
عشق و محیطی است که دلها گهر اوست
نیلی رخ افلاک ز موج خطر اوست
عشق تو همایی است که دولت اثر اوست
[...]
شوخی که جهان گرد جنون نظر اوست
از آینه تاکنج تغافل سفر اوست
تمکین چقدر منفعل طرز خرام است
نه قلزم امکان، عرق یک گهر اوست
دیوانه و عاقل همه محو است در اینجا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.