ز عاشق می شود معشوق را نام و نشان پیدا
ثمر نیکو نیاید تا نگردد باغبان پیدا
خودی ها محو گردد گر تو از رخ پرده برداری
گمان پوشیده گردد هر کجا گردد عیان پیدا
من آن روزی که بر رخ فتنه می شد زلف می گفتم
که روز خوش نخواهد گشت هرگز در جهان پیدا
در آن صحرای بی پرسش که رهزن راهبر باشد
دل مجروح گردد کاروان در کاروان پیدا
تبی گر عارض جسمم شود آن را دوا سازم
چه سازم سوز عشقی را که شد در استخوان پیدا
تمنایش چو گردد گرد خاطر مضطرب گردم
چو محتاجی که گردد در سرایش میهمان پیدا
بغل از نامه احباب پر کرد و نمی خواند
که می ترسد شود مکتوب من هم در میان پیدا
نمی دانم ز من در جان سپاری ها چه نقصان شد
که اکثر می شود از بدگمانی امتحان پیدا
«نظیری » سوی او کم رو که امروزست یا فردا
که از خاکسترت هم نیست در کویش نشان پیدا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و معشوق و چالشهای آن است. شاعر میگوید که عشق بدون شناخت و ظهور معشوق بیفایده است و تا زمانی که باغبان (عاشق) در کار نباشد، ثمرهای نخواهد بود. او به تاثیرات عشق بر دل و وجود انسان اشاره میکند و بیان میکند که در دنیای پر گیر و دار، درد و رنج عشق مشخص میشود. همچنین، شاعر از نگرانیها و تردیدهای خود در ارتباط با معشوق و مکتوباتش سخن میگوید و به احساس تنهایی و عدم پذیرش در عشق اشاره میکند. در نهایت، او از این نگرانی میکند که آیا نشانی از خود در دل معشوق باقی مانده است یا خیر.
هوش مصنوعی: اگر عاشق در دل خود عشق بپاشد، معشوق هم میتواند نشانی از عشق پیدا کند. اما تا زمانی که باغبان (عاشق) خود را نشان ندهد، ثمرهای نیکو به بار نمیآید.
هوش مصنوعی: اگر تو پرده از چهره برداری، کسانی که در حلقه خودت هستند تحت تاثیر قرار میگیرند. هر چیزی که در دل پنهان باشد، در هر کجا به وضوح آشکار میشود.
هوش مصنوعی: در روزی که بر چهره فتنه و آشوب میافکند، موهای وزیدهام به من میگفتند که هیچگاه در این دنیا روز خوشی نخواهیم داشت.
هوش مصنوعی: در آن بیابان خالی از سوالات، جایی که دزد به جای راهنما عمل میکند، دلها زخم میخورد و کاروانها در میان یکدیگر نمایان میشوند.
هوش مصنوعی: اگر بر بدنم تب و بیماری بیفتد، برای آن درمانی پیدا میکنم؛ اما با سوز عشق چگونه باید کنار بیایم که در عمق وجودم رسوخ کرده است؟
هوش مصنوعی: وقتی آرزوی او در ذهنم میچرخد، دلم مضطرب میشود مانند کسی که در میهمانی نیازمند شده است.
هوش مصنوعی: او نامههای دوستان را در آغوش گرفته و نمیخواند، چرا که میترسد نامهام نیز در آنها پیدا شود.
هوش مصنوعی: نمیدانم چه چیزی در علاقهمندیهایم کم بود که به همین دلیل، بیشتر مردم به من بدگمان میشوند و آزمونهایی را از من انجام میدهند.
هوش مصنوعی: به او هیچ نرو، زیرا امروز یا فردا نشانی از تو باقی نمیماند و حتی در خاکسترت هم اثری در کوی او وجود نخواهد داشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عتاب و لطف می گردد ز ابروی بتان پیدا
که باشد قوت بازوی هر کس از کمان پیدا
چو تار از گوهر و جوهر ز تیغ و موجه از ساغر
بود از پیکر سیمین او رگهای جان پیدا
نسازد حسن را چون مضطرب نادیدن عاشق؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.