به فالی از لب تو تا ابد هما قانع
به یک نگاه ز چشم تو پادشا قانع
جهان و آخرت از راندگان راه تواند
دو عالم از تو به یک حرف آشنا قانع
فروغ روز تو بر فرق ما نمی تابد
به نکهت دم صبحیم از صبا قانع
کتاب قول و غزل کرده عشق ما نشویم
به آب و دانه چو مرغان بی نوا قانع
صفای فطرت ما کرده خاک ما اکسیر
نگشته ایم به نیرنگ کیمیا قانع
هوای چشمه آب بقاست در سر ما
کجا شویم به هر آب و هر هوا قانع
غبار دیده ما برد و قدر خود بنمود
نمی شویم ز عیسی به توتیا قانع
تفقدی ننمایی تعرضی فرما
ز شکر تو به تلخی شود گدا قانع
چه رنج ها که «نظیری » ز عهد دوست ندید
پس از هزار بلا شد به یک عطا قانع
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
منم به گوشه چشمی ز آشنا قانع
به خاک پای قناعت ز توتیا قانع
ازان شده است به چشم جهانیان شیرین
که ازلباس، شکر شد به بوریا قانع
زمال خویش به احسان تمتعی بردار
[...]
نمی توان به هم آغوشی ات قناعت کرد
به حیرتم که چه سان می شود قبا قانع
شب وصال، ادب تا نگشت مانع شوق
به پای بوس نگشتیم چون حنا قانع
هزار بادیه سرگشتگی ست در هر گام
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.