صبح روشن شد، بده ساقی می چون آفتاب
تا به روی دولت بیدار برخیزم ز خواب
هر که در میخانه بردارد ز روی صدق دست
از بیاض گردن مینا شود مالک رقاب
ماهیان از بی زبانی بحر بر سر می کشند
گفتگو داروی بیهوشی است در بزم شراب
عذر بیداد رخ او را خط از عشاق خواست
راه خود را پاک سازد خون چو گردد مشک ناب
از خط شبرنگ گفتم شرم او کمتر شود
پرده دیگر ز خط افزود بر شرم و حجاب
در زمان خط، مدار چشم او بر مردمی است
گردن عامل بود باریک در پای حساب
از نگاه گرم، چون مویی که بر آتش نهند
می شود افزون میان نازکش را پیچ و تاب
فیض گردون بلنداختر بود ز اقبال عشق
تاج بخشی می کند از همت دریا حباب
کیمیای دانه احسان، زمین قابل است
گوهر شهوار گردد در صدف اشک سحاب
مردم بی برگ را اسباب عیش آماده است
بستر خار است، در هر جا که سنگین گشت خواب
ایمنی جستم ز ویرانی، ندانستم که چرخ
گنج خواهد خواست جای باج ازین ملک خراب
در بلندی ناله صائب ندارد کوتهی
کوه تمکین تو می سازد صدا را بی جواب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از شاعری نامدار، به توصیف حالتی عارفانه و عاشقانه پرداخته است. شاعر در ابتدا از صبح و روشنایی آن میگوید و تمایلش را برای بیداری و برخاستن از خواب بیان میکند. او به میخانه و شراب اشاره دارد و تمجید میکند از کسانی که با صداقت به شادی و خوشی روی میآورند. در ادامه، شاعر به زیبایی و حجاب معشوق اشاره کرده و از احساس خجلتی که در عشق دارد صحبت میکند.
شاعر همچنین به تقابل عشق و زیبایی، اشاره به قدرت عشق در زندگی، و سرنوشت انسانها پرداخته است. او به نوعی به درسهایی از زندگی و عشق میپردازد که در آن وضعیت انسانها نسبت به مشکلات و بلایا سنجیده میشود. در نهایت، شاعر با تأکید بر صدای ناله و سکوت کوه، به عمیق بودن دردها و ناامیدیهایی که ممکن است در زندگی وجود داشته باشد، اشاره میکند.
هوش مصنوعی: صبح که روشن شد، ای ساقی، از تو میخواهم تا همچنان که آفتاب میتابد، من نیز از خواب بیدار شوم و به سوی روزی خوب و پر برکت برویم.
هوش مصنوعی: هر کسی که با صداقت و نیت پاک، از میخانه نوشیدنی بنوشد، به مقام و موقعیتی میرسد که میتواند بر افکار و احساسات خود تسلط پیدا کند.
هوش مصنوعی: ماهیان به خاطر نداشتن زبان در دریا، برای برقراری ارتباط با یکدیگر به رقص و حرکت میپردازند. در این بزم شراب، گفتگو و تبادل نظر نوعی حالت بیخیالی و مستی را ایجاد میکند.
هوش مصنوعی: عذری که از ظلم و ستم چهره او نشان میدهد، از عاشقان میخواهد که راه خود را صاف و زلال کنند. وقتی خون عشق به وجود میآید، همچون مشک خالص و ناب میشود.
هوش مصنوعی: زمانی که در مورد زیبایی و جذابیت کسی صحبت میکنم، احساس شرم او کمتر میشود، اما با هر کلمهای که دربارهاش میگویم، همچنان حجاب و پوشش او بیشتر و بیشتر میشود.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف افرادی میپردازد که در نگاه و توجه آنها، دقت و نظارت بر اعمال و رفتار دیگران وجود دارد. آنها به گونهای هستند که در هر حرکت و اقدام مردم، دقیق و موشکافانه نظر میکنند و به بررسی جزئیات اهمیت میدهند. به عبارتی، این افراد به حساب و کتاب و تحلیل دقیق امور اهتمام دارند و با دقت به رفتارهای جامعه و افراد اطراف خود توجه میکنند.
هوش مصنوعی: از نگاه دلسوز و پرحرارت، مثل مویی که بر آتش بیفتد، چرخش و پیچ و تاب بیشتری پیدا میکند.
هوش مصنوعی: موهبتهای آسمانی و ستارگان درخشان ناشی از سرنوشت عشق هستند که به مانند تاجی به انسان عطا میشود. این موفقیت و نعمتها از اراده و تلاش شخصی به وجود میآید، مشابه حبابهایی که در آب دریا تشکیل میشوند.
هوش مصنوعی: خیری که به دیگران میرسانید، مانند دانهای است که در زمین حاصلخیز رشد میکند و میتواند به زیبایی و ارزش تبدیل شود، همانطور که باران میتواند مرواریدها را در صدفی به وجود آورد.
هوش مصنوعی: مردم بیبرگ (بیپناه) در جستجوی لذت و شادی هستند، اما محیط اطراف آنها پر از مشکلات و سختیهاست. در هر کجا که به خواب میروند، با درد و رنج مواجه میشوند.
هوش مصنوعی: من از ویرانی و خطر در امان ماندم، اما نمیدانستم که تقدیر بر اساس آنچه از من گرفته، چیزی دیگر طلب خواهد کرد از این سرزمین ویران.
هوش مصنوعی: در بلندی، صدا نمیتواند به راحتی به پایان برسد؛ مانند کوه که به عنوان یک موجود قوی، صدا را در خود جذب کرده و به نوعی آن را بیپاسخ میگذارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
شهریار دادگستر خسرو مالک رقاب
آنکه دریا هست پیش دست احسانش سراب
آسمان جود گشت و جود ماه آسمان
آفتاب ملک گشت و ملک چرخ آفتاب
بنگر اکنون با خداوند جهان شاه زمین
[...]
تا ببردی از دل و از چشم من آرام و خواب
گه ز دل در آتش تیزم گه از چشم اندر آب
عشق تو باچار چیزم یار دارد هشت چیز
مرمرا هر ساعتی زین غم جگر گردد کباب
با رخم زر و زریر و با دلم گرم و زحیر
[...]
مهترا ، هر چند شعرم زان هر شاعر بهست
تا توانستم نکردم من ز شعری اکتساب
قصد آن دارم که دامن در چنم زین روز بد
روز خوب خویش جویم بر ستوری چون عقاب
تا همی خوانم کتاب و تا همی جویم شراب
[...]
سر و بالایی که دارد بر سر گل مشک ناب
آفت دلهاست و اندر دیدهام چون آفتاب
روی رنگینش چو ماه تافته بالای سرو
زلف مشکینش چو مشک تافته بر ماهتاب
صبر از آن خواهم همی تا عشق او پوشم به صبر
[...]
ای بیان جود تو بر کاغذ روز سپید
نقش کرده خامه قدرت به زر آفتاب
هر کجا کلک تو شد بر صفحه کاغذ روان
تیغ هندی را نماند با نفاذش هیچ تاب
در هوایت هر که چون کاغذ دوروئی پیشه کرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.