سر نمی پیچد ز اشک لاله گون مژگان من
پنجه با دریای آتش می زند مرجان من
سینه ای چون صبح می خواهد قبول داغ عشق
در زمین پاک ریزد تخم را دهقان من
تا شدم قانع ز نعمت ها به درد و داغ عشق
گرم چون خورشید تابان است دایم نان من
می شود هر روز بند غفلت من بیشتر
دانه زنجیر در خاک است در زندان من
گرچه از لب تشنگی یک مشت خاکستر شدم
تازه رو دارد سفال خاک را ریحان من
می دهد از سنبلستان ریاض خلد یاد
از سیه مستان معنی صفحه دیوان من
تازه رو بر می خورم با هر که خونم می خورد
نیشتر را گل به دامان می کند شریان من
اختیار گریه بی اختیارم داده اند
غیر مژگان یک سر مو نیست در فرمان من
حلقه بیرون در کام از نظربازی گرفت
تا به کی محروم باشد دیده حیران من؟
این جواب آن غزل صائب که گوید مولوی
چون بنالم عطر گیرد عالم از ریحان من
بس که ترسیده است چشمم صائب از رخسار او
برنمی آید نگه از سایه مژگان من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عواطف عمیق و عشق پرشور شاعر است. شاعر از طریق تصاویر شاعرانه و نمادین احساساتی چون درد، عشق و زیبایی را به تصویر میکشد. او به ارتباط عمیق خود با جهان طبیعی و معنوی اشاره میکند و به نظر میرسد که زندگیاش تحت تاثیر عشق و دلبستگی قرار دارد. در عین حال، شاعر از غفلت و دردهایی که به دلیل عشق متحمل شده، سخن میگوید. همچنین به زیباییها و شگفتیهای عاطفی که در زندگیاش وجود دارد، اشاره میکند. استخدام عبارات زیبا و تشبیهات هنری القاکننده تأثیر عواطف و احساسات عمیق اوست.
هوش مصنوعی: مژگان من که به رنگ اشک لاله است، از درد و غم در پیچ و تاب نمیافتد و مرجان من، با قدرت و استقامت، با شعلههای آتش درگیر میشود.
هوش مصنوعی: دل پر از محبت و عشق، مانند صبحی تازه و روشن، آماده است تا با کمال آمادگی، درد و رنج عشق را در دنیای پاک و بیخبری بپذیرد و همچون کشاورز، دانههای عشق را در این زمین بکارد.
هوش مصنوعی: وقتی که به نعمتها قانع شدم و از درد و رنج عشق بهرهمند شدم، گرما و روشنی عشق مانند آفتاب همیشه در زندگیام جاری است و نان من همین عشق است.
هوش مصنوعی: هر روز بیشتری از غفلت را احساس میکنم، انگار که زنجیری که مرا در زندان نگه داشته، روز به روز محکمتر و عمیقتر به خاک فرو میرود.
هوش مصنوعی: اگرچه به خاطر تشنگی به حالتی خشک و خالی شدم، اما هنوز امید و تازگی وجود دارد که مانند ریحان در دل خاک سفرهای تازه روشن کردهام.
هوش مصنوعی: در میان باغی پر از گلهای خوشبو، یادهایی از دنیای شاداب و سرمستی به یاد میآید که نماد دیوان اشعار من است.
هوش مصنوعی: هر بار که با کسانی که به من آسیب میزنند روبهرو میشوم، خونریزی من باعث میشود که زخمهایم به مانند گلی در دل خاک خود را نشان دهند.
هوش مصنوعی: به من اجازه دادهاند که بدون اختیار گریه کنم و تنها اشکی که از چشمانم میریزد، زیر کنترل من نیست.
هوش مصنوعی: حلقهای که در بیرون در قرار دارد، از بازی نگاه و زیبایی گرفته شده است. تا کی چشم حیران من باید از این نظر خوب محروم بماند؟
هوش مصنوعی: اگر من دردم را بیان کنم، عطر دلچسبی از ریحان من به جهان خواهد پیچید.
هوش مصنوعی: چشمم به قدری از چهره او ترسیده که نمیتواند به او نگاه کند و فقط به سایه مژگانم خیره شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر شوند این خلق عالم سر بسر خصمان من
من روا دارم نگارا چون تو باشی آن من
گر شوند این خلق عالم سر بسر خصمان من
من روا دارم نگارا چون تو باشی آن من
وای من از دست دل کو نیست در فرمان من
عاقبت هم بر سر دل رفت خواهد جان من
با که گویم محنت هجران بیپایان او
از که جویم چاره این درد بیدرمان من
هر زمان گوید مرا از چیست این افغان تو
[...]
کاشکی از غیر تو آگه نبودی جان من
خود ندانستی به جز تو جان معنی دان من
تا نه ردی کردمی و نی تردد نی قبول
بودمی بیدام و بیخاشاک در عمان من
غیر رویت هر چه بینم نور چشمم کم شود
[...]
الغیاث ای دوستان از درد بی درمان من
خود نمی بخشاید آخر هیچ دل بر جان من
هم عفا الله غم که گر صد مصلحت دارد دمی
نیست غایب هرگز از بیغوله احزان من
عاقلان بر من ملامت می کنند آری ولیک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.