گر تشنه اسراری پیش آر شراب اول
گر گنج همی خواهی می گرد خراب اول
ان نقطه خاموشی درحرف نمی گنجد
بر طاق فراموشی بگذار کتاب اول
از ترک هوا آخر با بحر یکی گردند
هر چند هوا جویند مردم چو حباب اول
از لطف بهار آخر دریای گهر گردد
جز دود و بخاری نیست هر چند سحاب اول
تا در پس این پرده است دل صاف نمی گردد
چون زنده دلان بگذر از پرده خواب اول
از خنده عشق ای دل زنهار مشو ایمن
بستر ز نمک سازند از بهرکباب اول
حاشا که طمع گردد دل سایل
گر عرض دهد بردل تلخی جواب اول
آنان که خبر دارند از آخر کار خود
شرط است که بگذارند پارا به حساب اول
افسرده تر از پیری است دولت چو کهن گردد
هر چنددل افروزست چون عهد شباب اول
هر چند چمن پیرا درپاس چمن کوشد
آتش نفسان از گل گیرند گلاب اول
با ما سخنی سرکن کان مهر جهان آرا
ذرات جهان را داد تشریف خطاب اول
هشیار به حرف ما صائب نتوان پی برد
تر طیب دماغی کن ازباده ناب اول
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر کشف حجب خواهی بستان می ناب اول
ور علم ازل جویی بگذر ز کتاب اول
در عشق مکش دفتر کاسرار لدنی را
گویند به وحی آخر آرند به خواب اول
خواهی به یکی آری دل را ز پریشانی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.