غوطه در آتش زدم از آب حیوان سر زدم
سنگ بر آیینه اقبال اسکندر زدم
جز در دولتسرای دل درین عبرت سرا
بانگ نومیدی برآمد هر در دیگر زدم
آن سپند کلفت آلودم در آتشگاه عشق
کز غبار سینه گل بر روزن مجمر زدم
تشنه دیدار بر گردد ز دریا خشک لب
نعل وارون بود هر جایی که بر کوثر زدم
اخگر افسرده من مرده خاکسترست
ورنه من بر آتش خود دامن محشر زدم
در نقاب تاک روی دختر زر شد کبود
بس که بیرحمانه سنگ توبه بر ساغر زدم
قفل وسواس خرد اوقات ضایع می کند
از جنون آتش به کلک و کاغذ و دفتر زدم
رشته پرواز من چون سبزه خوابیده بود
در هوای سرو او چندان که بال و پر زدم
کشت عالم دانه شوخی ندارد همچو من
آسمان جنبید بر خود از زمین تا سر زدم
در عقیق بی نیازی بود دریاهای فیض
ساغر خود را عبث بر چشمه کوثر زدم
هر قدر صائب ز پا انداخت دریا خیمه ام
چون حباب از ساده لوحی خیمه دیگر زدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل بیانگر حالتی از عشق و دلتنگی شاعر است. او در شعری پر از تمثیل و تصویرسازی، از تجربههای دردناک و شورآور خود در عشق سخن میگوید. شاعر از تلاشهای نافرجام خود و موانع بر سر راه عشق یاد میکند و به احساس ناامیدی و سرخوردگی دست مییابد. او از آتش عشق و عذاب آن میگوید و به نوعی در جستجوی آرامش و پیوندی عمیقتر با معشوقش است. در نهایت، شاعر احساس میکند که از هر جهت تحت فشار است و به بیحاصلی خود در این مسیر تأکید میکند، با این حال دلهره و اشتیاق او به عشق همچنان پابرجاست.
هوش مصنوعی: در آتش مشکلات فرو رفتم ولی از زندگی و امید دست نکشیدم. به چالشهایی که بر سر راهم بود مانند سنگی بر آینه، بیتوجهی کردم.
هوش مصنوعی: غیر از خانه دل که جای دولت و شادمانی است، در این مکان عبرت و عبرت آموزی، صدای ناامیدی از هر راه دیگری به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: در آتشگاه عشق، دلی پاک و روشن دارم که با احساسات و عشقهای درونم، غبار دلم را به روشنی روزن آتشگاه میزنم.
هوش مصنوعی: اگر فردی که خواستار دیدار محبوبش است، در مسیرش با دشواریها و ناامیدیها روبهرو شده و گویی در هر جایی که تلاش کرده، به جای آب شیرین، با سختی و کمبود مواجه شده است. این احساس از دوری و تشنگی او به شدت پابرجاست و هر کجا که برود، نمیتواند به آرامش و ارضای نیازش برسد.
هوش مصنوعی: پر من خاموش و افسردگی است، مانند خاکستر مردهای. اما در حقیقت، من بر آتش درون خود که روشنی و شعله دارد، جشن و غوغای بزرگی برقرار کردهام.
هوش مصنوعی: چهره دختر به رنگ آبی درآمد، چون به شدت بر جام شراب توبه زدم و سنگینی اوضاع را احساس کردم.
هوش مصنوعی: وسواس فکری باعث میشود زمانها تلف شوند و من در بیتابی و دیوانگی خود به نوشتن و پرداختن به کاغذ و قلم پرداختهام.
هوش مصنوعی: پرواز من مانند چمنی بود که در سایهی درخت سرو او خوابیده باشد، به اندازهای که بال و پر زدم.
هوش مصنوعی: دنیا بازیچهای نیست و نمیتوان به سادگی با آن شوخی کرد، مانند آسمانی که به خاطر من از زمین حرکت کرد و بر خود لرزید.
هوش مصنوعی: در دل عقیق، بینیازی و کمالی وجود دارد که به مانند دریاهای پر از فیض است. من به طور بیدلیل و بدون توجه به ارزش آن، ساغر خود را بر چشمه کوثر ریختم.
هوش مصنوعی: هر چقدر صائب مرا به خطا انداخت و از پایم انداخت، همچون حبابی که در دریا میخورد، من دوباره از سادگی خود خیمهای دیگر برپا کردم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شب در بتخانه ای را با دو چشم تر زدم
کعبه در لبیک آمد حلقه تا بر در زدم
همچو مرغ تیزپر رفتم به سوی آفتاب
آنقدر کز گرمیش آتش به بال و پر زدم
ظرف من سربسته بود و سیل بخشش تندرو
[...]
ترک سر کردم زجیب آسمان سر برزدم
بی گره چون رشته گشتم غوطه در گوهر زدم
تن پرستی پرده بینایی من گشته بود
شمع عریان بود چون آتش به بال و پر زدم
صبح محشر عاجز از ترتیب اوراق من است
[...]
برنیاوردم سری از کهنه اوراق فلک
پشت دستی همچو ماه نو برین دفتر زدم
پی نمی بردم به مقصد، بی سفر کردن ز خویش
همچو آب از خود گذشتم، غوطه در گوهر زدم
در ره او هر دو عالم را به یکدیگر زدم
نه فلک را درنوردیدم که دامن بر زدم
بر در دولت سرای یأس رفتم شب به عجز
باز میشد تا در فیض سحر من در زدم
زخمهای دل به این بیطاقتی چون به شود!
[...]
بیخودی کردم ز حسن بی حجارش سر زدم
از میان برداشتم خود را نقابی بر زدم
وحشتم اسباب امکان را به خاکستر نشاند
چون گل از پرواز رنگ آتش به بال و پر زدم
سینه لبریز خراش زخم ناخن ساختم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.