گنجور

 
صائب تبریزی

غوطه در آتش زدم از آب حیوان سر زدم

سنگ بر آیینه اقبال اسکندر زدم

جز در دولتسرای دل درین عبرت سرا

بانگ نومیدی برآمد هر در دیگر زدم

آن سپند کلفت آلودم در آتشگاه عشق

کز غبار سینه گل بر روزن مجمر زدم

تشنه دیدار بر گردد ز دریا خشک لب

نعل وارون بود هر جایی که بر کوثر زدم

اخگر افسرده من مرده خاکسترست

ورنه من بر آتش خود دامن محشر زدم

در نقاب تاک روی دختر زر شد کبود

بس که بیرحمانه سنگ توبه بر ساغر زدم

قفل وسواس خرد اوقات ضایع می کند

از جنون آتش به کلک و کاغذ و دفتر زدم

رشته پرواز من چون سبزه خوابیده بود

در هوای سرو او چندان که بال و پر زدم

کشت عالم دانه شوخی ندارد همچو من

آسمان جنبید بر خود از زمین تا سر زدم

در عقیق بی نیازی بود دریاهای فیض

ساغر خود را عبث بر چشمه کوثر زدم

هر قدر صائب ز پا انداخت دریا خیمه ام

چون حباب از ساده لوحی خیمه دیگر زدم

 
 
 
نظیری نیشابوری

شب در بتخانه ای را با دو چشم تر زدم

کعبه در لبیک آمد حلقه تا بر در زدم

همچو مرغ تیزپر رفتم به سوی آفتاب

آنقدر کز گرمیش آتش به بال و پر زدم

ظرف من سربسته بود و سیل بخشش تندرو

[...]

صائب تبریزی

ترک سر کردم زجیب آسمان سر برزدم

بی گره چون رشته گشتم غوطه در گوهر زدم

تن پرستی پرده بینایی من گشته بود

شمع عریان بود چون آتش به بال و پر زدم

صبح محشر عاجز از ترتیب اوراق من است

[...]

طغرای مشهدی

برنیاوردم سری از کهنه اوراق فلک

پشت دستی همچو ماه نو برین دفتر زدم

پی نمی بردم به مقصد، بی سفر کردن ز خویش

همچو آب از خود گذشتم، غوطه در گوهر زدم

فیاض لاهیجی

در ره او هر دو عالم را به یکدیگر زدم

نه فلک را درنوردیدم که دامن بر زدم

بر در دولت سرای یأس رفتم شب به عجز

باز می‌شد تا در فیض سحر من در زدم

زخم‌های دل به این بی‌طاقتی چون به شود!

[...]

بیدل دهلوی

بیخودی‌ کردم ز حسن بی حجارش سر زدم

از میان برداشتم خود را نقابی بر زدم

وحشتم اسباب امکان را به خاکستر نشاند

چون‌ گل از پرواز رنگ آتش به بال و پر زدم

سینه لبریز خراش زخم ناخن ساختم

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه