ز خط غبار بر آن لعل آتشین ننشست
ز برق حسن، سیاهی بر این نگین ننشست
به گرد راه تو بیباک، چشم بد مرساد!
که همچو گرد یتیمی به هر جبین ننشست
به محفل تو کسی داد بیقراری داد
که تا نسوخت چو پروانه، بر زمین ننشست
ز ترکتاز قیامت نکرد قامت راست
به هیچ سینه غبار غم این چنین ننشست
چه نقش دید ندانم دل رمیده من؟
که یک نفس به نگین خانه، این نگین ننشست
حدیث کوه غم عاشقان نسیم صباست
ترا که قطره شبنم به یاسمین ننشست
نماند بوته خاری جهان امکان را
که بر امید تو صیاد در کمین ننشست
چنین که سنگ ملامت نشست بر سر من
به تاج پادشهان گوهر این چنین ننشست
قدم ز غمکده اختیار بیرون نه
که در بهشت رضا هیچ کس غمین ننشست
به نوشخند قناعت کجا شوی خرسند؟
ترا که حرص به صد خانه انگبین ننشست
چو زلف و خط کس ازان روی کامیاب نشد
به دور حسن تو نقش کسی چنین ننشست
دلم به حلقه زلف تو تا نظر انداخت
دگر به هیچ نگین خانه، این نگین ننشست
همین نه روز من از خط سیاه شد صائب
که نقش یار هم از خط عنبرین ننشست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به زیبایی و سختی عشق میپردازد. او میگوید که زیبایی معشوقش هیچگاه تحت تأثیر غبار و زمان قرار نمیگیرد و حتی درد و غم عاشقانهاش نیز نمیتواند آن را کاهش دهد. او به حالتی از بیقراری اشاره میکند که عاشق در محفل یار به آن دچار است و میگوید هیچ زمانی غم او را ترک نمیکند.
شاعر نگران است که در جستجوی معشوقش، دلش به هیچ چیز دیگری، حتی زیباییهای جهان، تعلق نگیرد. او به عدم رضایت و آرامش در زندگی اشاره میکند و میگوید که به هیچ قیمتی نمیتواند از عشق و محبت خود دست بکشد. در نهایت، او به تأثیر عمیق محبت بر دل اشاره میکند و میگوید که هیچ چیز دیگری نمیتواند جایگزین عشق واقعی شود.
هوش مصنوعی: از خط غبار روی آن لعل آتشین هیچ نشانهای نمانده است و از زیبایی آن، سیاهی بر این نگین اثر نکرده است.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از یک حس سلحشوری و شجاعت در برابر نگاههای ویرانگر صحبت میکند. او میگوید که در مسیر تو، هیچ چیز نمیتواند به تو آسیب برساند و تو به اندازهی گردی که یتیمی را به رسمیت نمیشناسد، در برابر ناملایمات مستحکم و مقاوم خواهی بود. به این ترتیب، شاعر بر عدم تأثیرپذیری و مقاومتی که در وجود فرد است، تأکید میکند.
هوش مصنوعی: در محفل تو کسی به شدت مشتاق و بیقراری کرد که مانند پروانهای که به دور آتش میگردد، تا زمانی که نسوزد بر زمین ننشست.
هوش مصنوعی: به خاطر دلهره و اضطراب قیامت، هیچکس نتوانسته بهدرستی ایستادگی کند و غم در دلها نشسته است بهگونهای که هیچکس نمیتواند آن را از خود دور کند.
هوش مصنوعی: دل بیقرار من نمیداند چه تصویری را میبیند، زیرا حتی یک لحظه هم این گوهر در خانهاش آرام نمیگیرد.
هوش مصنوعی: داستان غم و اندوه عاشقان، بسان نسیمی ملایم و دلانگیز است. برای تو، این احساس مانند شبنمی است که بر گل یاسمن نمینشیند و از زیبایی و لطافت آن بیبهره میماند.
هوش مصنوعی: بوته خاری در دنیای ممکنات باقی نمانده است، چرا که صیاد به امید تو در انتظار نیست.
هوش مصنوعی: زمانی که سنگ ملامت و سرزنش بر سر من فرود آمد، دیگر هیچ تاجی از گوهر و جواهر بر سر پادشاهان نمیتواند چنین شایسته و با ارزش باشد.
هوش مصنوعی: از محل غم و اندوه خود بیرون نرو، زیرا در بهشت رضا هیچکس غمگین نیست.
هوش مصنوعی: آیا با یک لبخند رضایت میکنی؟ تو که طمع به داشتن صد خانه عسل داری!
هوش مصنوعی: هیچ کس در زیبایی و جذابیت تو به اندازه خط و زلف کسی به موفقیت نرسید و هیچ کس نتوانسته در این دایره زیبا اثری چنین بیافریند.
هوش مصنوعی: وقتی که به زلفهای تو نگاه کردم، دلم دیگر هیچ جواهری را نمیخواهد، زیرا جواهر وجود تو برایم از همه چیز با ارزشتر است.
هوش مصنوعی: این روزها در زندگی من، حال و روز خوبی ندارم و همه چیز به صورت تار و سیاه به نظر میرسد. در عین حال، یاد و خاطره محبوبم نیز همچنان در ذهنم نمیرود و نمیتواند از یادم برود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
غریب کوی تو بی ناله ی حزین ننشست
نداشت صحبت و با هیچ همنشین ننشست
نه مرغ بر سر من مور نیز خانه گرفت
کسی به راه بت خویش بیش ازین ننشست
چه غم ز دامن آلوده ی منست ترا
[...]
محبت تو به هر دل نشست کین ننشست
دمی به هر که نشستی دگر غمین ننشست
به محفلی که تو دامن به رنجش افشاندی
مگس ز تلخی عیشم بر انگبین ننشست
همیشه گرمی خویی بر آتشم دارد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.