گنجور

 
صائب تبریزی

به حسن نقش از ان نقاش هر کس چشم برگیرد

چو خار رهگذر هر لحظه دامان دگر گیرد

به کوشش نیست روزی، تن به قسمت ده که سرو اینجا

به چندین دست نتوانست دامان ثمر گیرد

براق عالم بالاست همت چون بلند افتد

نماند بر زمین هر کس جهان را مختصر گیرد

به نور دل تواند پنجه خورشید تابیدن

زروی صدق هر کس دامن پاک سحر گیرد

میندیش از غم عالم چو با عشق آشنا گشتی

که آتش خود زراه خود خس و خاشاک بر گیرد

درین دریا پرگوهر سعادت جستن از اختر

به آن ماند که موری دانه از مور دگر گیرد

نباشد در حریم حسن ره جز خاکساران را

که جز گرد یتیمی دامن پاک گهر گیرد؟

مکن از تیره روزی شکوه هنگام تهیدستی

که بی منت چنار تنگدست از خویش در گیرد

به اهل حق نپردازند صائب باطل آرایان

مگر منصور را دار فنا از خاک برگیرد

 
 
 
سید حسن غزنوی

هم اکنون باز نقاش طبیعی خامه بر گیرد

ز نقش عالم آرایش جهان زیب دگر گیرد

گهی بر آب تر از ابر زنگاری زره دوزد

گهی از لاله تیغ کوه شنگرفی سپر گیرد

سحاب پر زنم چشم نبی بی پسر گردد

[...]

امیرخسرو دهلوی

دلم را گاه آن آمد که کام از عیش برگیرد

ز دست ساقی دوران چو گردون جام زر گیرد

ملامت می کند ما را خرد در عشق ورزیدن

دل عاشق کجا قول خود را معتبر گیرد؟

به عیاری کسی آرد شبی معشوق خود در بر

[...]

محتشم کاشانی

اگر لطفت ز پای اشک و آهم شعله برگیرد

فلک زان رشحه‌تر گردد زمین زان شعله درگیرد

نماید در زمان ما و تو بازیچهٔ طفلان

فلک گردد ور عشق لیلی و مجنون ز سر گیرد

به بالینش سحر آن زلف و عارض را چنان دیدم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از محتشم کاشانی
نظیری نیشابوری

محبت با دل غم دیده الفت بیشتر گیرد

چراغی را که دودی هست در سر زود درگیرد

پس از وارستگی ها بیشتر گشتم گرفتارش

چو صیدی جست صیادش ز اول سخت تر گیرد

محبت بیشتر قائم شود چون بشکند پیمان

[...]

صائب تبریزی

زدیدار تو از یوسف زلیخا مهر برگیرد

چراغ دیده یعقوب از روی تو درگیرد

نه زاهد ماند نه میخواره از حسن جهانسوزش

که چون گردید آتش شعله ور در خشک و تر گیرد

در آب زندگانی موی آتش دیده را ماند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه