از مردمان اگر چه کناری گرفته ای
این گوشه را برای شکاری گرفته ای
بر هر چه جز خدای دل خویش بسته ای
آیینه دام کرده غباری گرفته ای
قانع به رنگ و بو شده ای همچو شاخ گل
دستی دراز کرده نگاری گرفته ای
در زیر برگ سرمکش از تیغ آفتاب
بعد از هزار سال که باری گرفته ای
چون گل ترا به آتش سوزان شود دلیل
از نقد عمر اگر نه شماری گرفته ای
قانع چو سرو و بید به برگ از ثمر مشو
این یک نفس که رنگ بهاری گرفته ای
صبح امید درشکن آستین توست
گر زان که دامن شب تاری گرفته ای
در هر گشودن نظر و بستن نظر
ملکی گشاده ای و حصاری گرفته ای
زین دعوی بلند که با خلق می کنی
از بهر خود تهیه داری گرفته ای
از جهل کرده ای دل خود زنده زیر خاک
بر دل اگر ز کینه غباری گرفته ای
ماهی است پیش راه تو در ظلمت فنا
شمعی اگر به راهگذاری گرفته ای
خواهد فتاد دامن منزل به دست تو
صائب اگر رکاب سواری گرفته ای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نقد زندگی و ارتباط انسانها با خدا میپردازد. شاعر به افرادی اشاره میکند که از مردم کنارهگیری کردهاند و در جستجوی شکاری هستند. او میگوید که اگر کسی به چیزهای غیر از خدا دل ببندد، در حقیقت خود را در دام غباری پنهان کرده است. شاعر از قانع بودن به ظواهر زندگی انتقاد میکند و بر اهمیت توجه به ارزشهای واقعی و درونی تأکید میورزد. او به موانع و دلایل خطرناک زندگی اشاره کرده و بر لزوم آگاهی از زندگی ابدی و حقیقت وجود تأکید میکند. در انتها، شاعر به حرکتی اشاره دارد که میتواند به دگرگونی اوضاع انسانها منجر شود اگر حقیقی عمل کنند.
هوش مصنوعی: هرچند که از مردم دوری کردهای و گوشهای برای خود انتخاب کردهای، اما اینجا را تنها برای شکار کردن آماده کردهای.
هوش مصنوعی: اگر دل خود را به غیر از خدا وابسته کردهای، در واقع خود را در دام انداخته و همچون آینهای شدهای که غباری آن را پوشانده است.
هوش مصنوعی: شما مانند گل شدهاید که تنها به ظاهری زیبا قانعید و دست دراز کردهاید تا توجهی را جلب کنید.
هوش مصنوعی: پس از هزار سال که زیر برگی در سایه خورشید پنهان ماندهای، حالا به آرامی سر خود را از زیر برگ برمیداری.
هوش مصنوعی: زمانی که محبت و زیبایی تو مانند گلی در آتش بسوزد، به چه دلیل زندگیات را با ارزش نمیدانی؟ اگر شمارهای از روزها و لحظات عمرت را ثبت نکردهای، پس زندگیات را چه حساب میکنی؟
هوش مصنوعی: از این که مانند درختان سرو و بید فقط به برگهایت راضی باشی و به ثمر نرسی، خودداری کن. این لحظه که رنگ بهار را به خود گرفتهای، فرصتی است برای رشد و شکوفایی.
هوش مصنوعی: صبح امید در دستان توست، اگرچه شب تاریکی را به دور خود کشیدهای.
هوش مصنوعی: در هر بار نگاه کردن و یا در هر بار چشمپوشی، دنیایی را به روی خود باز میکنی و در عین حال خود را در حریمی محدود قرار میدهی.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که تو در تلاش هستی تا با دیگران صحبت کنی و خود را به نوعی بیفزایی، ولی در واقع هدف اصلی تو چیزی است که به نفع خودت باشد.
هوش مصنوعی: از نادانی، دل خود را مرده کردهای، مثل کسی که زیر خاک است. اگر دلت به خاطر کینهای که داری، غبار شده است، بدان که باید به خودت بیایی.
هوش مصنوعی: در مسیری که به سوی نابودی پیش میرود، ماهی به عنوان نشانهای برای تو وجود دارد. اگر شمعی برای هدایت خود گرفتهای، بدان که این راه نورانی است.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به موفقیت و منزلت بالایی دست یابی، باید تلاش و کوششی مانند سوارکاری داشته باشی تا به مقصد برسی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر پای سرو و دامن یاری گرفته ای
از محنت زمانه کناری گرفته ای
آگه نیی که در چه نفس سود عمر تست
از هر نفس اگر نه عیاری گرفته ای
عمرت همان دم است که با یار بوده ای
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.