گنجور

 
نظیری نیشابوری

ای مطرب جان سوخت دلم پرده دگر گیر

یا پرده ازین راز به یک مرتبه برگیر

راهی به نوا زن که غم عشق درآید

گو شورش و مستی و جوانی ره درگیر

راهی که به مطلوب قریب است عزیز است

تا سر برود، پای ازین مرحله برگیر

اسرار خرابات مغان ساده توان یافت

هان ای بط می بلبله پرداخته تر گیر

زین هم نفسان آتش سردت نفروزد

یار دم گرمی شو و چون سوخته درگیر

تو طفلی و این راحت و غم مهد و مقیمت

تا خون جگر شیر شود خون جگر گیر

جام فلک آمیخته شهد و شرنگست

کاری که ازو ساخته تر گشت بتر گیر

تا در طلب کام خودی کام نیابی

بگذر ز مراد خود و مقصود به بر گیر

دل ز اول شب طالب فیض است «نظیری »

لب باز کن و ساغر لبریز سحر گیر

 
 
 
صائب تبریزی

کام دل ازان چهره افروخته برگیر

درهرنگهی دیده خودرا به گهر گیر

دیوانه ما سلسله بسیار گسسته است

زنهارزدل در خم آن زلف خبرگیر

از آتش گل سینه من گرم نگردید

[...]

بیدل دهلوی

در عشق زپرواز نفس آینه برگیر

هرچند رهت قطع شود باز ز سر گیر

تا کی چو گهر در گره قطره فسردن

توفان شو و آفاق به یک دیدهٔ تر گیر

در ملک شهادت دیت است آنچه بیابند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
حزین لاهیجی

ای زلف، پریشان شدگانیم، خبر گیر

ای چاک گریبان، شب ما را به سحر گیر

از کم سخنی های تو زهر است به جامم

بگشای لب و تلخی کامم به شکر گیر

اقبال لاهوری

وا سوخته ئی یک شرر از داغ جگر گیر

یک چند بخود پیچ و نیستان همه در گیر

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه