ای مطرب جان سوخت دلم پرده دگر گیر
یا پرده ازین راز به یک مرتبه برگیر
راهی به نوا زن که غم عشق درآید
گو شورش و مستی و جوانی ره درگیر
راهی که به مطلوب قریب است عزیز است
تا سر برود، پای ازین مرحله برگیر
اسرار خرابات مغان ساده توان یافت
هان ای بط می بلبله پرداخته تر گیر
زین هم نفسان آتش سردت نفروزد
یار دم گرمی شو و چون سوخته درگیر
تو طفلی و این راحت و غم مهد و مقیمت
تا خون جگر شیر شود خون جگر گیر
جام فلک آمیخته شهد و شرنگست
کاری که ازو ساخته تر گشت بتر گیر
تا در طلب کام خودی کام نیابی
بگذر ز مراد خود و مقصود به بر گیر
دل ز اول شب طالب فیض است «نظیری »
لب باز کن و ساغر لبریز سحر گیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کام دل ازان چهره افروخته برگیر
درهرنگهی دیده خودرا به گهر گیر
دیوانه ما سلسله بسیار گسسته است
زنهارزدل در خم آن زلف خبرگیر
از آتش گل سینه من گرم نگردید
[...]
در عشق زپرواز نفس آینه برگیر
هرچند رهت قطع شود باز ز سر گیر
تا کی چو گهر در گره قطره فسردن
توفان شو و آفاق به یک دیدهٔ تر گیر
در ملک شهادت دیت است آنچه بیابند
[...]
ای زلف، پریشان شدگانیم، خبر گیر
ای چاک گریبان، شب ما را به سحر گیر
از کم سخنی های تو زهر است به جامم
بگشای لب و تلخی کامم به شکر گیر
وا سوخته ئی یک شرر از داغ جگر گیر
یک چند بخود پیچ و نیستان همه در گیر
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.