صد گل به باد رفت و گلابی ندید کس
صد تاک خشک گشت و شرابی ندید کس
باتشنگی بساز که در ساغرسپهر
غیر از دل گداخته ،آبی ندیدکس
آب حیات می طلبد حرص تشنه لب
در وادیی که موج سرابی ندید کس
طی شد جهان واهل دلی از جهان نخاست
دریا به ته رسید و سحابی ندید کس
این ماتم دگر که درین دشت آتشین
دل آب گشت وچشم پرآبی ندید کس
حرفی است این که خضر به آب بقا رسید
زین چرخ دل سیه دم آبی ندید کس
از گردش فلک ،شب کوتاه زندگی
زان سان بسر رسید که خوابی ندید کس
از دانش آنچه داد، کم رزق می نهد
چون آسمان درست حسابی ندید کس
بشکن طلسم هستی خود راکه غیر از ین
بر روی آن نگارنقابی ندیدکس
باد غرور در سرحیران عشق نیست
در بحر آبگینه حبابی ندید کس
صائب به هر که می نگرم مست و بیخودست
هر چند ساقیی و شرابی ندید کس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حالتی از ناکامی و ناامیدی در زندگی میپردازد. شاعر با استفاده از تصاویری از طبیعت، مانند گلها و تاکها، به فقدان زیبایی و شادی اشاره میکند. او میگوید که با وجود تلاشها و آرزوها، هنوز هم کسی نتوانسته به خواستههای خود برسد و در واقع هیچ معنایی جز درد و غم در این دنیا وجود ندارد. احساس تشنگی و نارضایتی در زندگی، عدم دستیابی به حقیقت و زیبایی، و غروب امید از مضامین اصلی این شعر است. شاعر به وجود حقیقتی از آب حیات که میتواند نجاتدهنده باشد، اشاره میکند، اما بیان میکند که در دنیای معاصر، هیچ کس آن را ندهد. در نهایت، شاعر به شکست در برابر دشواریهای زندگی و تلاش برای شکستن طلسم هستی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: صد گل به باد رفت و کسی عطرش را حس نکرد، صد تاک خشک شد و هیچ کس شرابی از آن ندید.
هوش مصنوعی: با تشنگی خود کنار بیا و تحمل کن، چون در دنیای نابود شده به جز دل سوخته، آبی نمیتوانی پیدا کنی.
هوش مصنوعی: شخصی در جستجوی آب حیات است، ولی در جایی قرار دارد که دیگران هیچ نشانهای از آن نمیبینند و تنها سراب مییابند. این جستجو و حرص او برای رسیدن به آب حیات در این وادی بیثمر به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: دنیا گذشت و کسی از اهل دل به کمال نرسید. دریا به انتهای خود رسید، اما هیچ ابر یا نشانی از آن دیده نشد.
هوش مصنوعی: این غم و اندوهی که در این دشت پر از آتش وجود دارد، باعث شده دلها آرامش خود را از دست بدهند و هیچکس اشکی برای نشان دادن این ناراحتی مشاهده نمیکند.
هوش مصنوعی: خضر به آب بقا رسید و این نشان میدهد که در زندگی هیچ کس نتوانسته به حقیقتی دست یابد. این دنیا تنها تیره و تار است و کسی موفق نشده به روشنایی و زندگی جاودان برسد.
هوش مصنوعی: زندگی به سرعت میگذرد و مانند شب کوتاهی است که هیچکس در آن خواب نمیبیند. در واقع، زمان به گونهای میگذرد که احساس میشود فقط یک لحظه بوده و هیچکس نتوانسته از آن بهرهبرداری کند.
هوش مصنوعی: هر کس از دانش و علم اندکی بهرهمند شود، مانند باران در آسمان است که به همه جا میرسد، اما هیچکس درستی و حساب دقیق آسمان را نمیبیند.
هوش مصنوعی: خود را از بندهای محدودکننده آزاد کن، زیرا هیچ زیور و زیبایی بر روی واقعیت وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در این جهان پر از عشق و احساس، کسی نمیتواند با غرور و خودبینی در حقیقت وجود خود را فراموش کند. مانند حبابی در دریای آرام و زیبا، هرگز نمیتوان به عمق و زیبایی آب نگاه کرد.
هوش مصنوعی: هر کسی را که میبینم در حالت مستی و بیخود بودن به نظر میرسد، هرچند که هیچ میگساری یا نوشیدنیای در حضورشان نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
زین بحر نیلگون دم آبی ندید کس
سرها فرود رفت و حبابی ندید کس
پیوسته زهر می چکد از شیشه ی سپهر
هرگز در این قرابه شرابی ندید کس
مردم تمام در پی آبادی خودند
[...]
فصلی چنین گذشت و سحابی ندید کس
بر کشت تشنه یی نم آبی ندید کس
باران گریه ای نفشاند ابر دیده ای
برق میی و رعد ربابی ندید کس
چندان که وحش و طیر فکندیم در کمند
[...]
جز خون به بزم ما می نابی ندید کس
غیر از دل برشته کبابی ندید کس
آیا کدام شیوه، دل آشوب عاشق است؟
روی تو را ز طرف نقابی ندید کس
در دهر گوشه ای که توان زیستن کجاست؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.