خلوت آینه را طوطی غمازی هست
هر کجا روی نهادیم سخنسازی هست
نیست مجنون وفادار مرا پای گریز
ورنه چون زور جنون سلسله پردازی هست
چشم نظارگیان تاب ندارد، ورنه
دل تاریک مرا آینه پردازی هست
از نفس های پریشان غبارآلودم
می توان یافت که در سینه سبکتازی هست
فیض سر رشته امید عمومی دارد
در حریمی که نگاه غلط اندازی هست
دامن گل نشود زخمی سر پنجه خار
گلستانی که در او شعله آوازی هست
انتظار جگر سوختگان سنگ ره است
ورنه ما را چو شرر رخصت پروازی هست
تا نبارد به سرش تیغ، دهن نگشاید
چون صدف در دل هر کس گهر رازی هست
روی برتافتن از سیلی غم بیجگری است
ورنه چون رنگ، مرا شهپر پروازی هست
چون شرر آمدن و رفتن ما هر دو یکی است
ما چه دانیم که انجامی و آغازی هست
حیف باشد که درین دشت شکاری نکند
هر که را قوت سرپنجه شهبازی هست
از نواهای جگرسوز تو صائب پیداست
که ترا در دل صد پاره نواسازی هست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات عمیق درونی شاعر و مفاهیم عشق، غم و امید میپردازد. شاعر از وجود طوطی غمازی که در خلوت آینه نشسته سخن میگوید و به بررسی جنون و وفاداری میپردازد. او به تاریکی دل و ناتوانی چشمها اشاره میکند و از غبار نفسها و امیدهایی که از دل برمیخیزد، سخن میگوید. گل و خار و درد و رنجها نیز نمادهایی از زندگی هستند که در آنها زیبایی و زخمها همزمان وجود دارند. شاعر به این نکته اشاره دارد که زندگی، با تمام رنجها و ناکامیها، همچون پرواز در آسمان است. در نهایت، او از جگرسوزی و دردهای عاشقانه میگوید که نشان از عمق احساسات انسانی دارد.
هوش مصنوعی: در خلوت آینه، طوطیای وجود دارد که به حرف زدن و نقل داستانها میپردازد و هر جا که نگاهی بیفکنیم، سخنوری و گفتوگو در آنجا رونق دارد.
هوش مصنوعی: مجنون وفاداری برای من نیست که بخواهد فرار کند، وگرنه مانند دیوانهها میتوانستم خیلی چیزها را با هم بپیچم و به هم وصل کنم.
هوش مصنوعی: چشمهای تماشاگران به تماشای زیبایی تاب و تحمل ندارند، وگرنه دل من که تاریک است، میتواند مانند آینهای درخشان و روشنایی بخش باشد.
هوش مصنوعی: از نفسها و حال نا آرامم میتوان فهمید که در درونم قلبی سبک و آزاد وجود دارد.
هوش مصنوعی: امید به دنیا و زندگی، به طور کلی در جایی وجود دارد که نظرات نادرستی در مورد آن وجود دارد.
هوش مصنوعی: گلستانی که در آن صدای شمعی به گوش میرسد، هرگز دامن گل را از جراحت خار زخم نخواهد زد.
هوش مصنوعی: انتظار افرادی که دلشان داغ است، به سختی و ناامیدی میگذرد. اما ما که مثل شعلهای مشتاق پرواز هستیم، نیازی به محدودیت نداریم.
هوش مصنوعی: انسانها معمولاً تا زمانی که با چالشی جدی مواجه نشوند یا تحت فشار قرار نگیرند، رازها و اسرار درون خود را آشکار نمیکنند. هر فرد مانند صدفی است که در درونش گوهری از رازها نهفتهاست.
هوش مصنوعی: از اینکه از غم و اندوه روی برگردانم، بیدلی و بیحالی است؛ در غیر این صورت، مانند رنگ، من هم پرندهای هستم که به پرواز در میآید.
هوش مصنوعی: وقتی ما به دنیا میآییم و میمیریم، این دو مرحله مانند شعلهای که میآید و میرود، یکسان هستند. ما نمیدانیم که پایان کار ما چه خواهد بود و آیا واقعا شروع یا پایانی وجود دارد.
هوش مصنوعی: بهراستی ناراحتکننده است که کسی با قدرت و تواناییای مانند باز، در این دشت شکار نکند.
هوش مصنوعی: از آهنگهای دردناک تو به خوبی مشخص است که در دل تو احساسات و اندوههای زیادی وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
غیر من در پس این پرده سخن سازی هست
راز در دل نتوان داشت که غمازی هست
زخم کاریست صراحی و قدم برچینید
نیم بسمل شده ای را سر پروازی هست
بلبلان! گل ز گلستان به شبستان آرید
[...]
خبری خواهم از آن کوی که اعزازی هست
ز برون عرض نیازی ، ز درون نازی هست
گاه گاهی به دعا یک دو بساطی در باز
عشق این شیوه ضرور است، دغابازی هست
های هایی ز من بلبل عشرت بشنو
[...]
در پی دلشدگان غمزه ی طنازی هست
با خرابی زدگان، خانه براندازی هست
گرچه ما سبزهٔ خوابیدهٔ این گلزاریم
سر ما در قدم سرو سرافرازی هست
هرگز از خویش نکردیم سخن ساز، چو نی
[...]
گرچه شاهین خرد بر سر پروازی هست
اندرین بادیه پنهان قدر اندازی هست
آنچه ازکار فروبسته گره بگشاید
هست و در حوصلهٔ زمزمه پروازی هست
تاب گفتار اگر هست شناسائی نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.