گنجور

 
صائب تبریزی

هر که پیوندد به اهل دل، به جان بینا شود

هر چه رزق طوطی از شکر شود گویا شود

حسن بالادست را مشاطه ای چون عشق نیست

سرو از آغوش تنگ قمریان رعنا شود

حلقه بر در کوفتن چون مار دلرا می گزد

بسته بهتر آن دری کز سخت رویی وا شود

می فشاند آستین بی نیازی بر جهان

دست هر کس آشنا با دامن شبها شود

ازنظر بازی نمی گردند اهل دل ملول

سیر کی چشم حباب از دیدن دریا شود؟

لازم حسن است بیباکی به هر صورت که هست

بیستون بر نقش شیرین بستر خارا شود

چون رگ سنگ از کشاکش بازماند موجه اش

صبر من گر لنگر بیتابی دریا شود

دست خود صائب کسی کز چرک دنیا پاک شست

بر فلک همکاسه خورشید چون عیسی شود

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
منوچهری

هر که را شاه جهان بردارد و بنوازدش

در سخا گر قطره‌ای باشد چو صد دریا شود

آن نمی‌بینی که در باغ و چمن از خارها

در بهاران ز ابر نیسانی چه گل پیدا شود

قطران تبریزی

چون شمال مهرگان اندر هوا پویا شود

زاغ گنگ اندر میان بوستان گویا شود

نار چون بیجاده گردد سیب چون مرجان شود

آب چون پیروزه گردد خاک چون مینا شود

هست هم دینار و هم دیبا گرامی از چه رو

[...]

امیرخسرو دهلوی

از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا شود

جای آن باشد که مردم در میان شیدا شود

من چنین دانم که باشد نسخه ای از روی او

صورتی از آینه خورشید اگر پیدا شود

ماه رویا، کی رسد در آفتاب روی تو

[...]

سلمان ساوجی

گرز خورشید جمالت ذره‌ای پیدا شود

هر دو عالم در هوایش، ذره‌سان دروا شود

شمع دیدارش اگر از نور تجلی پرتوی

افکند بر کوه، چون پروانه نا پروا شود

عاشق صادق چه داند کعبه و بتخانه چیست؟

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سلمان ساوجی
کمال خجندی

گر دلم در زلف پنهان کرده‌ای پیدا شود

مشک غمازست و این دزدی از او رسوا شود

ناحق افتادست زلفت در کف هر مدعی

چون بدست ما بیفتد حق بدست ما شود

ای صبا بر گوی امشب از زبان ما به شمع

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه