گنجور

 
صائب تبریزی

چون آب در لباس گل و خار بوده ای

ای یار ساده رو تو چه پرکار بوده ای

چون لاابالیان همه جا جلوه کرده ای

گه برگ و گه شکوفه و گه بار بوده ای

موری اگر ز سینه برآورده است آه

با آن غرور حسن خبردار بوده ای

چون آب دایم آینه سازی است کار تو

در پیش خود تو نیز گرفتار بوده ای

از خود به صد نگاه تسلی نمی شوی

از ما زیاده تشنه دیدار بوده ای

ما غافل و تو از دل بیدار روز و شب

بیماردار این دل افگار بوده ای

چون مهر ما به خانه گدایی فتاده ایم

تو شوخ چشم بر سر بازار بوده ای

امروز یوسف تو دکان را نبسته است

دایم نهان ز جوش خریدار بوده ای

این آن غزل که اوحدی خوش کلام گفت

ای کم نموده رخ تو چه بسیار بوده ای

 
 
 
اوحدی

در هر چه دیده‌ام تو پدیدار بوده‌ای

ای کم نموده رخ، که چه بسیار بوده‌ای

ما بارکرده رخت و طلب‌گار روی تو

وانگه نهفته خود تو درین بار بوده‌ای

چون اول از تو خاست که عشاق را نخواست

[...]

رضی‌الدین آرتیمانی

در قتل من بغیر نهان یار بوده‌ای

من غافل از فریب و تو در کار بوده‌ای

امسال بوی سنبلم آشفته میکند

در هر گل زمین که در او خار بوده‌ای

نظیری نیشابوری

از ما نهان ز کثرت اغیار بوده ای

چون گل به زیر پرده صد خار بوده ای

از نور دیده در نظر ما عیان تری

پنهان نموده ای و پدیدار بوده ای

فریاد جان همه ز گرفتاری فراق

[...]

فیض کاشانی

ای آنکه در ازل همه را یار بوده‌ای

از دار اثر نبوده تو دیار بوده‌ای

هر کار هر که کرد تو تقدیر کرده‌ای

پیش از وجود خلق در آن کار بوده‌ای

عالم همه تو بوده و تو خالی از همه

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از فیض کاشانی
طبیب اصفهانی

از ما نهفته با دگران یار بوده‌ای

ما غافل و تو همدم اغیار بوده‌ای

از خواب صبحگاه تو پیدا بود که دوش

در بزم غیر بوده و بیدار بوده‌ای

جایی که گشته‌اند حریفان ز باده مست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه