از هوای تر بر افروزد چراغ عشرتم
رشته باران بود شیرازه جمعیتم
نیست جز مهر خموشی حلقه ای بر در مرا
می خورد بر یکدیگر از چشم گویاخلوتم
از کمال بی دماغی صحبت ارباب حال
خانه زنبور می آید به چشم وحشتم
تلخ دارد عیش بر کنج دهان گلرخان
از شکر شیرینی بسیار کنج عزلتم
آبروی من چو گوهر سر به مهر عزت است
روزه از حرف طمع دارد زبان حاجتم
مستی و دیوانگی می ریزد از رفتار من
نقش پا رطل گران می گردد از کیفیتم
از تماشای شکار جرگه دارد بی نیاز
شادی جمعیت دل در کمند وحدتم
می گذارم گرچه چون خورشید پهلو بر زمین
آسمان را داغ دارد از بلندی همتم
حرف حق را برزبان می آوردم منصوروار
تیغ می مالد زبان بر خاک پیش جراتم
با همه بی حاصلی دارم دل آزاده ای
برنیاید از بغل چون سرودست حاجتم
همچو عنقا سعی درگمنامی خود می کنم
نیست صائب چون نواسنجان تلاش شهرتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات شاعر نسبت به زندگی و وجود خود اشاره دارد. او در آغاز به زیباییهای زندگی که به واسطه باران و هوای لطیف به وجود میآید، اشاره میکند و از تنهایی و سکوتی که بر او حاکم است، صحبت میکند. شاعر از تنهایی و عدم ارتباط با دیگران رنج میبرد و بیان میکند که این تنهایی باعث تلخی لذتهایش شده است.
او از احساس عزت و افتخار خود سخن میگوید و به نوعی در پی معنای عمیق زندگی است. همچنین به دیوانگی و مستی خود اشاره دارد که ناشی از کیفیت رفتار و احساساتش است. شاعر با وجود مشکلات و بیحاصلیها، دل آزادهای دارد و تلاش میکند که در گمنامی باشد و از شهرت دوری کند. در نهایت، او به جرات در بیان حقایق زندگیاش اشاره میکند و نشان میدهد که علیرغم چالشها، به دنبال حقیقت و آزادی در زندگیاش است.
هوش مصنوعی: از هوای خنک و تر، چراغ زندگیام روشن میشود. باران، همچون رشتهای است که حیات و ارتباطات جامعهام را به هم پیوند میدهد.
هوش مصنوعی: تنها مهر سکوتی است که بر در قلب من میکوبد، و از چشمهای گویای من، احساس تنهاییام به هم گره خورده است.
هوش مصنوعی: به خاطر نقص در عقل و درک، سخنان افراد باهوش و دانشمند به نظر من عجیب و ترسناک میآید.
هوش مصنوعی: چشیدن لذت شیرینی در کنار گلهای زیبا، در سکوت خلوت من حس تلخی دارد.
هوش مصنوعی: شرافت و آبروی من مانند جواهری ارزشمند و با ارزش است، و به همین خاطر زبانم از گفتن حرفهای ناشایست دوری میکند و فقط به زبان نیازمندیام حواسم هست.
هوش مصنوعی: حال و هوای من نشان از شادی و دیوانگی دارد. رفتار من چنان تأثیری دارد که به اندازه سنگینی یک رطل، سنگین و باارزش میشود.
هوش مصنوعی: از تماشای شکار بینیاز شدهام و شادی جمعیت مرا به وحدت درونی خودم متصل کرده است.
هوش مصنوعی: من با وجود اینکه مانند خورشید در حال تابش هستم و زمین را گرم میکنم، بر خودم میافزایم و در عین بلندی ارادهام، چیزی را رها نمیکنم.
هوش مصنوعی: من سخنان واقعی و درست را بیان میکردم، مانند منصور که با شجاعت به حقایق میپرداخت. این جرات و شهامت من باعث میشود که زبانم بر زمین بیفتد، اما من از بیان حقیقت نمیترسم.
هوش مصنوعی: با اینکه همه چیز بی فایده و بی ارزش به نظر میآید، اما من دل آزادهای دارم که از درونم چیزی نمیخواهد و تنها دغدغهام به دست آوردن حاجتم است.
هوش مصنوعی: در این بیت، گوینده بیان میکند که مانند پرندهای افسانهای به نام عنقا، در تلاش است تا ناشناس بماند. او میگوید که برعکس دیگران که برای شهرت و شناخته شدن تلاش میکنند، او دنبال گمنامی و عدم شهرت است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باز از جرم شکایت ناامید از رحمتم
گفته ام کفری و اکنون بدترین امتم
ناز من دارد ملالی سایه ام خصم من است
در دل خود خوارم و در چشم خود بی عزتم
گرچه در ظاهر دلم اظهار طاقت می کند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.