حسن آن لبهای میگون بیش گردد در عتاب
می دواند ریشه در دل از رگ تلخی شراب
می نماید حسن شوخ از پرده شرم و حیا
برق را از تیغ بازی کی شود مانع سحاب
نشأه آن لعل میگون ز آبداری شد زیاد
گرچه میسازد می پر زور را کم زور، آب
حسن عالمسوز را پروای اشک گرم نیست
شعله ور می گردد اخگر بیش از اشک کباب
زلف را وا کرد از سر، حسن روزافزون او
سایه را کوتاه سازد در بلندی آفتاب
دیدن خورشید تابان گرچه (آب) آرد به چشم
دیده خورشید را روی تو می سازد پر آب
زان سراپا چشم گردیده است آن زلف رسا
تا ازان موی کمر تعلیم گیرد پیچ و تاب
می به چشم مست او شد سرمه شرم و حیا
خون اگر در ناف آهوی ختن شد مشک ناب
ناگوار از صحبت نیکان گوارا می شود
عیب تلخی را ز خلق خوش هنر سازد گلاب
از چه رو صائب ز روی آتشین او نسوخت؟
نیست گر بال سمندر تار و پود آن نقاب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این قطعه به توصیف زیبایی و جذابیت معشوق خود میپردازد. او از لبهای جذاب و میگون معشوق سخن میگوید که بر دلش تأثیر عمیق میگذارد و احساساتش را برمیانگیزد. معشوق با نگاه لطیف و شرمانگیز خود، حسهای عاشقانه را دامن میزند و زیباییاش به گونهای است که حتی نور و آتش را تحت تأثیر قرار میدهد. زلفهای معشوق مانند سایهای بر بلندای آفتاب میافتد و زیبایی او را دوچندان میکند. شاعر همچنین اشاره میکند که اطرافیان و نیکان در کنار این جوانی که به او عشق ورزیده، عیبها را به زیبایی و نیکی تبدیل میکنند. در نهایت، او به عدم آسیبپذیری معشوق در برابر عشق و زیباییاش اشاره میکند.
هوش مصنوعی: زیبایی آن لبهای میگون بیشتر میشود وقتی که در کلمات تند و سرزنشآمیز به صحبت درمیآید و این تنش باعث میشود که سختیهای دل از نوشیدنی تلخ شراب نمایان شود.
هوش مصنوعی: زیبایی و جاذبهی دلفریب خوابآور، از پشت پردهی شرم و حیا خود را نشان میدهد؛ اما همچنان نمیتوان برق تیغ را به عنوان مانعی برای بارش ابرها تصور کرد.
هوش مصنوعی: آن لعل زیبا و خوشرنگ به سبب آبی که دارد، بسیار پررنگ و زنده شده است. هرچند که این رنگ و درخشش از قابلیتهای خود آب و طبیعت گرفته، اما در عین حال، آبی که برای پرورش آن استفاده شده، به اندازه کافی قوی نیست.
هوش مصنوعی: حسن دلانگیز و سوزان به اشکهای گرم بیتوجه است و آتش عشق او، از اشکهای کبابی بیشتر شعلهور میشود.
هوش مصنوعی: موهای خود را از سر باز کرده است؛ زیبایی فزایندهاش موجب میشود سایه در زیر تابش آفتاب کوتاهتر شود.
هوش مصنوعی: دیدن خورشید درخشان هرچند که اشک در چشم میآورد، اما چهره تو را به گونهای میسازد که تشنگی را برطرف کند.
هوش مصنوعی: آن زلف زیبا چنان به دور خود پیچیده و خیرهکننده است که میتوان از پیچ و تاب آن درسی آموخت.
هوش مصنوعی: در چشم مست او، شرمندگی و حیا مانند سرمهای میدرخشد و اگر خون در دل آهوی ختن باشد، همانند مشک خالص و ناب است.
هوش مصنوعی: اگر چه ممکن است صحبت با انسانهای نیکو در ابتدا سخت و ناخوشایند باشد، اما در نهایت میتواند عیوب و تلخیها را به شیرینی تبدیل کند و از آنها چیزی خوشبو و زیبا بسازد.
هوش مصنوعی: چرا صائب از چهره آتشین او آسیب نمیبیند؟ زیرا اگر پرندگان افسانهای مانند سمندر در این نقاب وجود داشته باشند، هیچ چیز نمیسوزد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
شهریار دادگستر خسرو مالک رقاب
آنکه دریا هست پیش دست احسانش سراب
آسمان جود گشت و جود ماه آسمان
آفتاب ملک گشت و ملک چرخ آفتاب
بنگر اکنون با خداوند جهان شاه زمین
[...]
تا ببردی از دل و از چشم من آرام و خواب
گه ز دل در آتش تیزم گه از چشم اندر آب
عشق تو باچار چیزم یار دارد هشت چیز
مرمرا هر ساعتی زین غم جگر گردد کباب
با رخم زر و زریر و با دلم گرم و زحیر
[...]
مهترا ، هر چند شعرم زان هر شاعر بهست
تا توانستم نکردم من ز شعری اکتساب
قصد آن دارم که دامن در چنم زین روز بد
روز خوب خویش جویم بر ستوری چون عقاب
تا همی خوانم کتاب و تا همی جویم شراب
[...]
سر و بالایی که دارد بر سر گل مشک ناب
آفت دلهاست و اندر دیدهام چون آفتاب
روی رنگینش چو ماه تافته بالای سرو
زلف مشکینش چو مشک تافته بر ماهتاب
صبر از آن خواهم همی تا عشق او پوشم به صبر
[...]
ای بیان جود تو بر کاغذ روز سپید
نقش کرده خامه قدرت به زر آفتاب
هر کجا کلک تو شد بر صفحه کاغذ روان
تیغ هندی را نماند با نفاذش هیچ تاب
در هوایت هر که چون کاغذ دوروئی پیشه کرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.