کیست این از روی رعنایی به جولان آمده
کرده بر هرکس نظر بر خویش نازان آمده
در صفا چون صبحدم در تازه رویی چون بهار
صد گلستان سنبل و گل در گریبان آمده
دمبدم می گردد از نظاره عالم محوتر
چشم قربانیست بر دیدار حیران آمده
دوستان را می خراشد دل، خروش گریه ام
من خودم در اشگ گرم خویش پنهان آمده
خلق در نظاره حورند از اوقات خویش
روزگار ما ز سر تا پا پریشان آمده
همچو ابر از گوش ها رعدم ز سر بیرون شده
همچو کوه از چشم ها سیلم به دامان آمده
سوی جور از راه بخشش یار می گرداندم
کین دیرینم به یادش بعد نسیان آمده
کوششم بی مزد و منت صنعتم بی نرخ و قدر
کار خویشم از زبان بر خویش تاوان آمده
شکر لله شد «نظیری » یار در غربت دچار
زین سفر نازم که سودست آنچه نقصان آمده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و جذابیت شخصی خاص است که توجه همه را به خود جلب کرده و به نوعی بر هر کسی تاثیر گذاشته است. شاعر زیبایی این شخص را با طبیعت مقایسه میکند و ابراز میکند که دیدن او برایش مانند روز روشن و بهاری تازه است. احساسات شاعر در مورد این زیبایی متضاد است؛ او از یک سو شگفتزده و مسحور است و از سوی دیگر غمگین و پریشان. او به دوستش میگوید که در غم و اشک خود پنهان شده و دلش به خاطر این زیبایی میتپد. در نهایت، شاعر به قدرت عشق و زیبایی و تاثیر آن بر زندگی انسانها اشاره میکند و از حالتی از ناامیدی به دلیل فاصلهاش با این زیبایی میگوید.
هوش مصنوعی: کیست این شخص با زیبایی خیرهکننده که با طراوت و سرزنده به میدان آمده و به هر کسی که نگاه میکند، با ناز و افه نشان میدهد که چقدر به خود میبالد؟
هوش مصنوعی: در صبحگاهان، چهرهات چون صبح روشن و تازه است و مانند بهار، پر از زیبایی و شوق میدرخشد؛ گویی صدها گل و سنبل در آغوش تو آراستهاند.
هوش مصنوعی: هر لحظه، عالم به دور میچرخد و در این میان، چشم قربانی به دیدار محبوبش حیران و شگفتزده است.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر دوستانم ناراحت است و در زیر اشکهای گرم خود، صدای گریهام را پنهان کردهام.
هوش مصنوعی: مردم در تماشای زیبایی و لطافت حورهای بهشتی هستند، اما در دوران ما، اوضاع و احوال بهطور کامل آشفته و پریشان است.
هوش مصنوعی: مانند ابری که از گوشهایم خارج شده و به سرم نمیرسد، مانند کوهی که به چشمانم سیل آورده و به دامنم رسیده است.
هوش مصنوعی: من به خاطر محبت و بخشش یارم، خود را از یادآوری رنج و کینه دور میکردم، اما حالا آن یاد کهنه دوباره به ذهنم آمده است.
هوش مصنوعی: من بدون هیچ توقعی تلاش میکنم و کارم ارزش و قیمت خاصی ندارد. انجام وظیفهام را به دوش خودم میگذارم و از زبانم هم حساب میبرم.
هوش مصنوعی: بنده شکرگزار خداوند هستم که در این دیار دور از وطن، دوستی دارم. از این سفر خوشحالم و بر این باورم که حتی در کمبودها نیز فایدهای وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از ز دردت خستگان را بوی درمان آمده
یاد تو مر عاشقان را راحت جان آمده
صد هزاران عاشق سر گشته بینم بر امید
در بیابان غمت الله گویان آمده
سینه ها بینم ز سوز هجر تو بریان شده
[...]
صبح خیزان بین به صدر کعبه مهمان آمده
جان عالم دیده و در عالم جان آمده
آستان خاص سلطان سلاطین داده بوس
پس به بار عام پیش صفهٔ مهمان آمده
کعبه برکرده عربوار آتشی کز نور آن
[...]
اهل دل را بین پیام از کوی جانان آمده
جان عالم را نوید از عالم جان آمده
صادقانرا صبح اومید از افق طالع شده
عاشقانرا مدت هجران بپایان آمده
تنگدستان پریشان حال محنت دیده را
[...]
ای جهان را وارث ملک سلیمان آمده
آسمانت چون زمین در تحت فرمان آمده
هرچه مقدور قدر بد قدرتت قادر شده
هرچه دشوار قضا پیش تو آسان آمده
در ز دریا بر در جود تو زنهاری شده
[...]
ای جمال روی تو خورشید تابان آمده
وی دو زلف مشکبویت عنبرافشان آمده
در شعاع روی تو دل واله و حیران شده
جان بسودای سر زلفت پریشان آمده
در خم هر موی تو پیداست زنار و صلیب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.