گنجور

 
صائب تبریزی

عارف متابعت نکند قال و قیل را

بانگ درا به کار نیاید دلیل را

با دوستان حق چه کند خصم شعله خوی؟

باغ و بهارهاست در آتش خلیل را

پاس نفس بدار که آن خوی آتشین

در زیر لب گداخت نفس جبرئیل را

چشمی که راه برد به آن لعل آبدار

موج سراب می شمرد سلسبیل را

از همت بزرگ به دولت توان رسید

آری به فیل صید نمایند فیل را

در مرگ، غفلت تو سرایت نمی کند

پروای سرمه نیست صدای رحیل را

باشد بهشت نقد، شهیدان اگر کنند

گلگونه عذار تو خون سبیل را

آخر سیاه بختی مجنون عزیز کرد

بر چهره زنان عرب، خال نیل را

ای آن که شد ترا به نکویی بلند نام

مشمار سهل، نعمت ذکر جمیل را

کی نیل چشم زخم شود یوسف مرا؟

مشاطه گر به کار برد رود نیل را

آزاده ای که تلخی احسان کشیده است

صائب به از کریم شمارد بخیل را

 
 
 
غزل شمارهٔ ۷۱۶ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
نظیری نیشابوری

ای از کرم نریخته خون سبیل را

وز لطف عید کرده عزای خلیل را

در ملک مصر یوسف کنعان به یاد تو

دریای نیل ساخته چشم کحیل را

گویی به غیر واسطه در گوش خاکیی

[...]

صائب تبریزی

در کوی عشق ره نبود جبرئیل را

پی کرده است تیزی این ره دلیل را

بخت سیه گلیم ندارد غم گزند

حاجت به نیل نیست رخ رود نیل را

خورشید و مه مرا نتواند ز راه برد

[...]

فیاض لاهیجی

کم گیر بهر حادثه عقل کفیل را

بستن به مشت خس نتوان رود نیل را

چشم امید داشتن از اهل روزگار

باشد طبیب درد نمودن علیل را

بال مگس ندارم و بر خویش بسته‌ام

[...]

سیدای نسفی

خال لبت نشانده در آتش خلیل را

زلف تو بسته بال و پر جبرئیل را

ارباب حرص اهل طعم را خورد به چشم

باشد حلال خون گدایان بخیل را

سیلاب گریه کوه گنه را برد ز جا

[...]

حزین لاهیجی

بنگر به رشحهٔ قلمم سلسبیل را

مدّ کرم مگو رگ ابر بخیل را

در سینه ای که عشق تو آتش فروز اوست

دارم شکفته، باغ و بهار خلیل را

تیغت زبان نمی کشد ارسرخ رو نیم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه