گنجور

 
صائب تبریزی

از خط صفای روی تو پادر رکاب شد

حسن ترا مقدمه پیچ و تاب شد

شب نیمه کرد زلف ز گرد سپاه خط

مژگان شوخ زیرو زبر زانقلاب شد

چون لاله در پیاله حسن تو خون گرم

از انقلاب دور قمر مشکناب شد

حسن ترا کشید به پای حساب خط

بگذر ز بیحساب که یوم الحساب شد

آن لعل آبدار که می می چکد ازو

بی آب تر ز رشته موج سراب شد

شدگرد خط عذار ترا بوته گداز

آن سیم خام از نفس گرم آب شد

آن روی آتشین که جهان را کباب داشت

از دود تلخ آن خط ظالم کباب شد

تنگ شکر که داشتی از طوطیان دریغ

آخر سپاه مور ازان کامیاب شد

روی تو همچو غنچه گل خرده ای که داشت

چندان نکرد صرف که خرج گلاب شد

خطی که بود نامه امید عاشقان

چون آیه عذاب ز رحمت حجاب شد

چشم تو از خرابی دلهای عاشقان

چندان نداشت دست که خودهم خراب شد

حسن ترا فکند خط از اوج اعتبار

چندان که در صفا طرف آفتاب شد

چون خط دمید بر خط فرمان نهاد سر

یک چند اگر چه زلف تو مالک رقاب شد

خط در مقام شرح برآمد رخ ترا

هر نقطه ای ز خال تو چندین کتاب شد

رویی که ذخیره می شد ازو چشم آفتاب

صائب سیاه روز چو پر غراب شد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سنایی

در مهر ماه زهدم و دینم خراب شد

ایمان و کفر من همه رود و شراب شد

زهدم منافقی شد و دینم مشعبدی

تحقیقها نمایش و آبم سراب شد

ایمان و کفر چون می و آب زلال بود

[...]

خاقانی

آن مصر مملکت که تو دیدی خراب شد

و آن نیل مکرمت که شنیدی سراب شد

سرو سعادت از تف خذلان زگال گشت

و اکنون بر آن زگال جگرها کباب شد

از سیل اشک بر سر طوفان واقعه

[...]

سید حسن غزنوی

ماه تمام ملک به زیر نقاب شد

آب حیات شرع دریغا سراب شد

سروی ز بوستان معانی فرو شکست

برجی ز آسمان معالی خراب شد

کور و کبود مردمک چشم مردمی

[...]

مولانا

صد مصر مملکت ز تعدی خراب شد

صد بحر سلطنت ز تطاول سراب شد

صد برج حرص و بخل به خندق دراوفتاد

صد بخت نیم خواب به کلی به خواب شد

آن شاهراه غیب بر آن قوم بسته بود

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه