گنجور

 
صائب تبریزی

به دلنشینی صحرای عشق صحرا نیست

سیاه خیمه این دشت جز سویدا نیست

اگرچه زهره شیرست آب وادی عشق

ز ازدحام جگرتشنگان در او جا نیست

گر از تحمل من خصم شد زبون چه عجب

فلک حریف زبردستی مدارا نیست

صدف ز خنده ابر بهار گوهر یافت

گهر نتیجه دهد خنده ای که بیجا نیست

چه حاجت است به دامن چو آتش است بلند؟

جنون کامل ما را هوای صحرا نیست

به چشم هر که در آن روی آتشین محوست

بهشت تفرقه خاطر تماشا نیست

محبت پدری گرچه هست دامنگیر

حریف جذبه مردانه زلیخا نیست

کدام شبنم گستاخ در نظر بازی است؟

که رنگ عصمت گلهای باغ بر جا نیست

به طرف دامن خورشید بسته ام دامن

مرا چو سایه ز پست و بلند پروا نیست

به ناخدای توکل سپرده ام خود را

مرا تردد خاطر ز موج دریا نیست

میی که خشت ز خم برنداشت کم زورست

زبون عقل بود عاشقی که رسوا نیست

کدام صبر و چه طاقت، کدام عقل و چه هوش؟

به عالمی که منم، که پای بر جا نیست

در آشیانه سیمرغ همت صائب

نشان لکه پیسی ز زال دنیا نیست

 
 
 
انوری

ز مردمان مشمر خویش را به هیات و شکل

که مردمی نه همین هیکل هیولا نیست

به حسن ظاهر و باطن مسلمت نکنند

که این دو هم ز صفتهای روح حیوانیست

وگر تو گویی نطقست مر مرا گویم

[...]

کمال‌الدین اسماعیل

بزرگوارا دانی که نه ز تقصیرست

اگر دعا گو بر درگه تو پیدا نیست

ز روی ظاهر و صورت رهی گر آنجا نیست

رواست؛ زانکه بصورت رهی گرانجا نیست

مجد همگر

تو را چو در همه عالم به حسن یکتانیست

ازان به حال منت هیچگونه پروا نیست

تو را به ماه درخشنده نسبتی نکنم

که ماه را رخ گلگون و چشم شهلا نیست

غریب نیست که روی تورشک خورشید است

[...]

سعدی

شهی که پاس رعیت نگاه می‌دارد

حلال باد خراجش که مزد چوپانیست

وگر نه راعی خلق است زهرمارش باد

که هر چه می‌خورد او جزیت مسلمانیست

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
ابن یمین

بحسن روی تو خورشید عالم آرانیست

بلطف رسته دندان تو ثریا نیست

توئی چو سرو ولی سرو ماهرخ نبود

توئی چو ماه ولی ماه سرو بالا نیست

ز جان غلام قد همچو سرو آزادت

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از ابن یمین
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه