کسی تا کی خورد چون شمع رزق از استخوان خود؟
به دندان گیرد از افسوس هر ساعت زبان خود
به هر جانب که رو می آورم خود را نمی یابم
چه ساعت بود، حیرانم، زکف دادم عنان خود
مرا چون مهر اگر دور فلک فرمانروا سازد
به خون شبنمی هرگز نیالایم سنان خود
خریداران به زیر خاک گم کردند چون قارون
بیفشانم اگر گرد کسادی از دکان خود
خرابات است، هر حاجت که می خواهی تمنا کن
نمی دارند جان اینجا دریغ از میهمان خود
زمین از سایه شهباز دارد پرنیان در بر
میا ای مرغ نوپرواز بیرون زآشیان خود
زبیداد خزان ثابت قدم چون خار دیوارم
نمی لرزد دلم چون برگ از بیم خزان خود
اگر در سینه او نیست پنهان گوهر رازی
چرا دریا زگوهر سنگ دارد در دهان خود؟
گل است از آبروی تشنه چشمان عرصه عالم
منه تا می توانی پا برون از آستان خود
قفس را نخل ایمن می کند گلبانگ من صائب
ندارد خلد چون من بلبلی در بوستان خود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات ناامیدی و سردرگمی انسان اشاره دارد. شاعر از حس غم و یأس خود صحبت میکند و اینکه نمیتواند خود را در دنیای پر از مشکلات و ناکامیها بیابد. او به تصویر شمعی میپردازد که با وجود تلاطمهای زندگی، همچنان سعی دارد نور خود را حفظ کند. همچنین، به تبرک و زینتهایی که انسانها در دنیا به دنبالش هستند، انتقادی میکند و به این نکته اشاره میکند که در نهایت همه چیز از دست میرود و انسانها به زیر خاک میروند. شاعر به بیوفایی دنیا و ناپایدار بودن خواستهها اشاره میکند و خواستههای خود را در دنیای فانی میبیند. در نهایت، او به زیبایی و شور زندگی اشاره کرده و از درون قفس احساس آزادی و پرواز میکند.
هوش مصنوعی: آیا کسی میتواند مدت طولانی مانند شمع زندگی کند و از جان خود برای دیگران روشنایی ببخشد؟ او هر لحظه در حسرت و غم، زبان خود را به دندان میگیرد.
هوش مصنوعی: به هر طرفی که نگاه میکنم، خودم را نمیبینم. نمیدانم چه زمانی بود که در این حالت سردرگمی هستم و کنترل خود را از دست دادهام.
هوش مصنوعی: اگرچه گرداننده آسمانها مرا مانند مهر دور کند، هرگز اجازه نمیدهم که خون شبنم بر شمشیرم بیفتد و آن را آلوده کند.
هوش مصنوعی: خریداران، مانند قارونی که ثروت خود را در زمین پنهان کرده، به زیر خاک افتادهاند. اگر دکانم با کسادی روبرو شود، میخواهم ثروت و داراییام را پخش کنم.
هوش مصنوعی: در اینجا، هر چیزی که بخواهی، با کمال میل درخواست کن؛ چرا که این مکان به قدری پر از محبت و دوستی است که حتی جان خود را نیز برای میهمانانش دریغ نمیکند.
هوش مصنوعی: زمین از سایه پرندگان بلندپرواز مزین است؛ ای پرنده تازهپرواز، از لانهات بیرون بیا.
هوش مصنوعی: به خاطر وجود مشکلات و سختیهای زندگی، قلبم مانند برگی که نگران خزان باشد، بیثبات و ترسان است. اما در عین حال مثل خار دیواری، در برابر این مشکلات ایستادگی میکنم و نمیلرزم.
هوش مصنوعی: اگر در دل او هیچ راز و گوهری وجود ندارد، پس چرا دریا در درون خود سنگهای قیمتی و گرانبهایی را نگه میدارد؟
هوش مصنوعی: گل در اثر زیبایی و جذابیت چشمان گرسنه به وجود آمده است. در دنیای اینجا و اکنون، تلاش کن تا جایی که میتوانی از مرز و حریم خودت خارج نشوید.
هوش مصنوعی: وجود خوشآوایی من مانند گلی است که در باغ خود میبالد و احساس آزادی و ایمنی را به دیگران میدهد، در حالی که بهشت واقعی مانند باغی نیست که من تنها بلبل آن باشم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
منم مرغ اسیری مضطرب از بیم جان خود
نه ذوق دانه دارم نی امید آشیان خود
دل از امید وصل و بیم هجران کرده ام فارغ
نشسته گوشهای وارسته از سود و زیان خود
ز قوت خویش یابم طعم زهر و شکرها گویم
[...]
بیان روشنی چون شمع دارم خصم جان خود
من آتش نفس در زیر تیغم از زبان خود
شراب غم ندارد جلوه ای در تنگنای دل
خمارآلودم از کم ظرفی رطل گران خود
جنون تر دماغم ناز گلشن بر نمی تابد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.