از حسن غریب تو جهان صبح وطن شد
این شوره زمین از گل روی تو چمن شد
کامت شکرین باد که هر رخنه ای از دل
شیرین ز شکر خند تو چون کنج دهن شد
بوی خوش آهوی تو بردشت گذرکرد
داغ جگر لاله ستان ناف ختن شد
خاری که کشیدم ز قدم راهروان را
چون شمع درین بادیه خضر ره من شد
برصومعه افتاد ز چشم تو نگاهی
صد زاهد پیمانه شکن توبه شکن شد
ریحان که رخ گلشن ازو تازه وتر بود
از تازگی خط تو تقویم کهن شد
در نشأه سردرگم جان را نبردم
هرچند که در جام من این باده کهن شد
هرقطره که در پرده شب ریخت ز چشمم
چون شبنم گل آینه روی چمن شد
فریاد که یعقوب نظر بسته ما را
پیراهن یوسف دوم بیت حزن شد
عمری است که در بوته فکرست گدازان
صائب عجبی نیست اگر پاک سخن شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و عشق اشاره دارد. شاعر از احساساتی عمیق نسبت به محبوب خود سخن میگوید و زیباییهای طبیعت را با آن پیوند میزند. او از تغییرات مثبتی که حضور محبوب در زندگیاش ایجاد کرده، سخن میگوید و نشانههایی از عشق و دلتنگی را بیان میکند. همچنین به تأثیرات عشق بر روح و جان انسان و چالشهایی که در این مسیر وجود دارد، اشاره شده است. در نهایت، شاعر از غم و درد جدایی و پیچیدگیهای عاطفی یاد میکند و این احساسات را به شکل هنری و عاطفی به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: زیبایی نادری که تو داری، باعث شده دنیا روشن و شاداب شود. این زمین خشک و بیروح اکنون با زیبایی تو مانند باغی پر از گل به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: زبانت شبیه قند است و هر وقتی که صحبت میکنی، دل را شاد میکنی. مانند شکری که از دهان بیرون میآید، حرفهای شیرین تو نیز دلها را خوش کرده و فضای خوشایندی ایجاد میکند.
هوش مصنوعی: بوی خوش آهویی که تو به یاد میآوری، در دشت منتشر شد و به خاطر آن، دل من آتش میگیرد. زیبایی و لطافت تو باعث شد که به یاد ختن و لالهها بیفتم.
هوش مصنوعی: آنچه در راه پیمودن از دیگران برداشتم، مانند خاری است که احساس کردم. مثل شمعی که در این بیابان درخشان شد، باعث روشنی و هدایت من گردید.
هوش مصنوعی: نگاه تو به صومعه افتاد و ناگهان تأثیرش بر زاهدان چنان بود که هرکدام از آنها پیمانشکن و توبهشکن شدند.
هوش مصنوعی: ریحان که با زیبایی گلشن تازگی خود را حفظ کرده است، به خاطر تازگی خط تو، انگار زمان قدیم و تاریخی شده است.
هوش مصنوعی: در دوره گیجی و سردرگمی زندگی، نتوانستم روح خود را نجات دهم، هرچند که در ظرف من این شراب قدیمی موجود است.
هوش مصنوعی: هر قطره اشکی که در تاریکی شب از چشمانم افتاد، مانند شبنمی است که بر روی گلها و چمن نشسته و زیبایی آنها را نمایان میکند.
هوش مصنوعی: آه و فریاد که یعقوب به خاطر ما دلتنگ است و پیراهن یوسف، به نماد غم و اندوه تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: سالهاست که سرگرم تفکر و تأمل هستم. جای تعجب نیست اگر در این مسیر، سخنانم خالص و پاک گردد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زلفین تو پرحلقه و پربند و شکن شد
بند و شکن و حلقهٔ او توبه شکن شد
کارش همه فراشی و نقاشی بینم
فرّاش گل و لاله و نقاش سمن شد
آنکس که خبر یافت که مشک از ختن آرند
[...]
از توبه ی من دیر مغان بیت حزن شد
مستوری من توبه ی صد توبه شکن شد
در دیده بدل گشت سیاهی بسپیدی
نظاره که ریحان ترم برگ سمن شد
از باده ی صافم نگشاید دل روشن
[...]
گلزار به شهر آمد و بازار چمن شد
گوش همه کس محو غزل خوانی من شد
تا جیب گشادم که از آن نام برآرم
دیدم که صبا قاصد صد بیت حزن شد
هر دخل که می خواست کند دشمن حاسد
[...]
روزی که مرا موج نفس دام سخن شد
شدطوطی چرخ آینه وواله من شد
هر مد فغان کز دل پردرد کشیدم
شد شاخ گل وسر خط مرغان چمن شد
در خدمت آیینه دل صرف شدی کاش
[...]
رنجیدن تو باعث نومیدی من شد
پیراهن امید، مرا بی تو کفن شد
شاید که کسی گوش کند ناله ما هم
بایست همآواز به مرغان چمن شد
معموری منزل بود از صاحب منزل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.