چه خوش باشد در آغوش آورم سرو روانش را
کنم شیرازه اوراق دل، موی میانش را
کیم من تا وصال گل به گرد خاطرم گردد؟
مرا این بس که گرد سر بگردم باغبانش را
کنار حسرتی از طوق قمری تنگتر دارم
نمی دانم که چون در بر کشم سرو روانش را؟
اگر بر آسمان ناز رفته است آن هلال ابرو
به زور چرب نرمی می کشم آخر کمانش را
که حد دارد نظر بازی کند با چین ابرویش؟
دهانم تلخ شد تا چاشنی کردم کمانش را
در آن وادی که مغزم سرمه چشم غزالان شد
ز دست موج، روغن می چکد ریگ روانش را
اگر خصم قوی بنیاد، کوه بیستون گردد
ز برق تیشه جوی شیر سازم استخوانش را
چسان معلوم گردد رتبه حسن سخن صائب؟
که دارد در میان گرد کسادی کاروانش را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساسات عمیق و عشق خود به معشوقش سخن میگوید. او آرزومند است که معشوقش را در آغوش بگیرد و زیباییاش را در دل خود نگه دارد. شاعر به حسرت و آرزوهای خود اشاره میکند و از دشواریهایی که برای رسیدن به معشوقش پیش رویش است، میگوید. او به زیبایی ابرو و لب معشوقش اشاره میکند و نشان میدهد که هرگونه تلاش برای نزدیک شدن به او، چقدر برایش دشوار و تلخ است. همچنین، شاعر از قدرت و استحکام عشقش میگوید و در نهایت بیان میکند که در عالم تنهایی، جستجوی معشوق و زیباییهایی که با حضور او به دست میآید، چقدر مهم و ارزشمند است.
هوش مصنوعی: چه زیباست که او را در آغوش بگیرم و با عشق و محبت، دل خود را به او پیوند زنم و به زیبایی موهایش توجه کنم.
هوش مصنوعی: من چه کسی هستم که به وصال گل برسم و تنها در خاطرم بماند؟ برای من همین کافی است که دور باغبانش بچرخم.
هوش مصنوعی: من یک حسرت عمیق در قلب دارم که حتی از طوق پرندهای به نام قمری هم تنگتر است. نمیدانم چگونه میتوانم معشوقه زیبایم را از این حسرت دور کنم و در آغوشش بگیرم.
هوش مصنوعی: اگر آن هلال ابرو که مانند ناز آسمانی است، به شدت و به نرمی توجه مرا جلب کرده است، من هم تلاش میکنم تا او را به سمت خود جذب کنم.
هوش مصنوعی: آیا زیبایی او حد و مرزی دارد که بتواند با حالت ابرویش بازی کند؟ وقتی خواستم عشقش را به من بچشاند، تلخی در گلویم حس کردم.
هوش مصنوعی: در آن مکان، مغزم همچون سرمهای برای چشمهای غزالان شده است و از میان امواج، روغن میریزد و ریگ روانش را رنگین میکند.
هوش مصنوعی: اگر دشمنی با قدرت به وجود بیاید، حتی کوه بیستون هم از شدت ضربه تیشه سرنگون میشود و من توانایی دارم که استخوانهای او را به حالت نرمی شیر تبدیل کنم.
هوش مصنوعی: چطور میتوان مقام زیبایی کلام صائب را مشخص کرد؟ در حالی که در میان بیکسی و کسادی است که کاروانش را از دست داده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
مرا توفیق ده یا رب که بوسم آستانش را
کشم در چشم خود خاک کف پای سگانش را
غبار از دل به مژگان روبم و بینم نشانش را
به آب دیده شویم خاک و جویم آستانش را
ز مستیهای شوق آن بلبل شوریدهاحوالم
که نشناسد اگر صدبار بیند آشیانش را
اثر میکرد گاهی نالهام، از بس که نالیدم
[...]
گرفتم آن که شب در خواب کردم پاسبانش را
ادب کی می گذارد تا ببوسم آستانش را
صبا از کوی لیلی گر وزد بر تربت مجنون
کند آتشفشان چون شمع، مغزِ استخوانش را
برآمد جان ز تن ، وان زلف می جوید چنان مرغی
[...]
از آن تیغی که آبش شست جرم کشتگانش را
ربودم دلنشین زخمی که میبوسم دهانش را
جنونم میبرد تنها به سیر آن بیابانی
که نبود ایمنی از رهروان ریگ روانش را
چمن کی گلبنی آرد به آب و رنگ رخسارت
[...]
فسون نالهام شب بسته خواب پاسبانش را
که با هر سر نباشد آشنایی آسمانش را
ز چاک سینهام دل میکند نظاره زلفش
چو مرغی کز قفس بیند به حسرت آشیانش را
نوازد ظاهر و در دل خیال کشتنم دارد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.