گنجور

 
صائب تبریزی

عشرت روی زمین در دل ویرانه ماست

خلوت سینه پر آه، پریخانه ماست

کشتی چرخ اگر باد مرادی دارد

ناله بیخودی و نعره مستانه ماست

هر چه جز جذبه عشق است درین دامن دشت

گر همه خضر بود، سبزه بیگانه ماست

در دل سوخته ما به حقارت منگر

که سویدای دل خاک، سیه خانه ماست

سیل وحشت کند از کلبه ما بی برگان

جای رحم است به جغدی که به ویرانه ماست

روز محشر چه کند با دل پر شکوه ما؟

که شب زلف تو کوتاه به افسانه ماست

نقش بال و پر ما، دام ره ما شده است

هر کجا ریخت پروبال، پریخانه ماست

حسن در هیچ زمان این همه شاداب نبود

گریه شادی این شمع ز پروانه ماست

کار چون در گره افتد ز خدا یاد کنیم

عقده مشکل ما سبحه صد دانه ماست

گرچه از سوختگانیم به ظاهر صائب

مزرع سبز فلک در گره دانه ماست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
شاه نعمت‌الله ولی

منزل جان جهان بر در جانانهٔ ماست

مسکن اهل دلان گوشهٔ میخانهٔ ماست

خلوتی بر در میخانه گرفتیم ولی

حرم قدس یکی گوشهٔ میخانهٔ ماست

تا ز شمع رخ او مجلس جان روشن شد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از شاه نعمت‌الله ولی
نسیمی

نقش هستی رقم صورت کاشانه ماست

مستی کون و مکان از می و میخانه ماست

آب حیوان و می کوثری و ماء معین

جرعه صافی بی دردی پیمانه ماست

زرفشان شمع فلک، مجلس پیروزه لگن

[...]

نظیری نیشابوری

شهر ویران شده گریه مستانه ماست

هرکجا هست غمی دربه‌در خانه ماست

از همه سو، ره بیغوله و صحرا بستند

هرکه را می نگری در پی دیوانه ماست

بال و پر سوخته هر یک به کناری رفتند

[...]

نورعلیشاه

اینکه ویران شده از سیل فنا خانه ماست

مخزن گنج بقادر دل ویرانه ماست

مینماید بجهان آنچه ز پیدا و نهان

همه یک پرتو حسن رخ جانانه ماست

گرچه هر دم ز بد و نیک جهان دم نزدیم

[...]

رضاقلی خان هدایت

می‌نماید به جهان آنچه ز پیدا و نهان

همه یک پرتو حسن رخ جانانهٔ ماست

گرچه هرگز ز بد و نیک جهان دم نزنیم

از کران تا به کران قصّهٔ افسانهٔ ماست

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه