شد گلو سوزتر از خط لب همچون شکرش
قیمتی گشت ازین گردیتیمی گهرش
پسته می گشت نهان در دل شکر دایم
چون نهان شد به خط سبز لب چون شکرش؟
زلف وقت است که به چهره او خال شود
بس که پیچد به خود از غیرت موی کمرش
گر چنین نشو و نما می کند آن تازه نهال
سرو چون سبزه خوابیده شودپی سپرش
حاصلی نیست ازان نخل برومند مرا
تا نصیب لب و دندان که باشد ثمرش
بلبلی راکه به بی برگ و نوایی آموخت
برگ گل ناخن الماس بود بر جگرش
نتوان بست به زنجیر خود آرایان را
نعل طاوس درآتش بود ازبال وپرش
عشق کرده است مرا برسر خوانی مهمان
که زجان سیر شدن هست کمین ما حضرش
گر به گوهر رسد سنگ شکستی سهل است
وای برآن که شکستی رسد از هم گهرش
صائب از بوسه آن لب، دهنی شیرین کن
تانگشته است نهان در پر طوطی شکرش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیباییها و جذابیتهای عشق اشاره میکند. او از لبهایی شکرین و ظریف سخن میگوید که با رنگ سبز خود، دل را میرباید. زلفهای پریشان و زیبایی چهره معشوق نیز حسادت و شگفتی را به وجود میآورد. شاعر از ناکامیهای خود در عشق و آرزوهای بیثمرش یاد میکند و به بلبلهایی اشاره دارد که در بیبرگی و تنهایی آموختهاند. عشق برای او سفری پرمخاطره و شیرین است، اما درد و غم ناشی از شکستن دل را نیز احساس میکند. در نهایت، او از بوسهای که شیرینی و نشانی از عشق دارد، لذت میبرد.
هوش مصنوعی: گلو به تندی خط لب تبدیل شد و مانند شکر به دلیل زیباییاش ارزشمند گشت.
هوش مصنوعی: پسته مدام در دل شکر پنهان بود. وقتی که به روی لبها آمد، خانگی رنگ سبز به خود گرفت. حالا ظاهرش چگونه میشود؟
هوش مصنوعی: زمانی فرارسیده که زیبایی چهره او مثل خال میشود، زیرا زلف او آنقدر به دور خود میپیچد که از حسادت موی کمرش به خود گرفته است.
هوش مصنوعی: اگر این درخت سرو تازه که در حال رشد است به این شکل ادامه دهد، مانند سبزهای که روی زمین خوابیده، زیر سایهاش خواهد افتاد.
هوش مصنوعی: ثمر نخل بلند و بارور من هیچ سودی ندارد، چون فقط میخواهم طعم لبها و دندانهایم را بچشم که میوهاش چیست.
هوش مصنوعی: بلبل را به دورانی یاد دادند که در آن نه برگ و نه نوا وجود داشت. در این وضعیت، تنها چیزی که او را تسلی میداد، زیبایی و ظرافت گل بود که بر زخم دلش سایه میافکند.
هوش مصنوعی: آرایشگران و زیبائی طلبان را نمیتوان به زنجیر کشید. مانند این است که نعل طاووس را در آتش بیندازیم، چرا که زیبایی و جثه او به پر و بالش وابسته است.
هوش مصنوعی: محبت مرا در جایی مثل مهمانی نشسته است که از زندگی سیر شدن به راحتی در دسترس ماست.
هوش مصنوعی: اگر سنگی به جواهر برسد، شکست آن آسان است، اما وای بر کسی که شکستی به جواهرش میرسد.
هوش مصنوعی: به خاطر بوسهای که از آن لب شیرین گرفتهام، دهانم شیرین شده و این لذت در درون من مانند دانهای پنهان است که در منقار طوطی شکر وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پوست هر یک بفکند و ستخوان و جگرش
خونشان کرد به خم اندر و پوشید سرش
پس به صاروج بیندود همه بام و برش
جامهٔ گرم برافکند پلاسین ز برش
ذات عشق ازلی را چون میآمد گهرش
چون شود پیر تو آن روز جوانتر شمرش
هر که را پیرهن عافیتی دوخت به چشم
از پس آن نبود عشق بتی پرده درش
خاصه اندوه چنین بت که همی از سر لطف
[...]
پای بر خاک نهادم چو تو بودی زبرش
چو تو در خاک شدی جای کنم فرق سرش
منّتی نیست ز خلقم به جهان جز کرمش
گر به دیده بتوان رفت دمی خاک درش
گر به جانی بفروشد ز درش مشتی خاک
توتیای بصرش کن تو و از جان بخرش
غیر لطفش نبود هیچکسم در دو جهان
[...]
آن سفر کرده که جان رفت مرا بر اثرش
هست ماهی که نیاورد به من کس خبرش
نازنینی که کنون خاسته از مسند ناز
کی بود طاقت رنج ره و تاب سفرش
گرچه از رفتن او می رودم صبر و شکیب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.