مشرق مهر بود سینه بی کینه ما
صاف چون صبح به آفاق بود سینه ما
خون اگر در جگر نافه آهو شد مشک
مشک خون می شود از خرقه پشمینه ما
ریشه سبزه زنگار رسیده است به آب
چه خیال است که روشن شود آیینه ما؟
آن که بر نعمت الوان جهان دارد دست
می برد رشک به نان جو و کشکینه ما
تا ز مستی جهالت به خمار افتادیم
به کدورت گذرد شنبه و آدینه ما
در پریخانه ما جغد هما می گردد
صبح شنبه خجل است از شب آدینه ما
شسته رو می شود از گرد یتیمی صائب
گوهری را که فتد راه به گنجینه ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و لطافت سینهای خالی از کینه و حسد میپردازد. شاعر به طبیعت و دوستی عمیق با آن اشاره میکند و از پاکی دل سخن میگوید. او به تمایل انسان به زیبایی و نعمتهای مختلف جهان اشاره کرده و به بیخبری و جهالت نیز اشاره میکند که موجب کدورت و تیرگی میشود. در نهایت، شاعر نغمهای از امید برای دستیابی به درک و روشنایی را به تصویر میکشد و به گنجینهای از ارزشهای درونی اشاره میکند که در دل انسانها میتواند وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: دل ما مانند صبح روشن و بیکینه است، و چهرهاش همچون سرزمینهای وسیع و صاف است که نور خورشید را در خود جای داده است.
هوش مصنوعی: اگر خون در جگر عطر و بویی خاص به خود بگیرد، همانطور که مشک از پشمینه ما بیرون میآید، نشانهای از عمق احساس و درد ماست.
هوش مصنوعی: ریشههای سبز و زنگ زده به آب رسیدهاند، پس چه امیدی است که آیینهمان روشن و واضح شود؟
هوش مصنوعی: کسی که از نعمتهای گوناگون دنیا بهرهمند است، به ما که تنها نان جو و خوراک سادهای داریم، غبطه میزند.
هوش مصنوعی: ما در اثر نادانی و غفلت که به حالت گیجی و سردرگمی دچار شدهایم، روزهای خوب و خوشایند زندگیمان مثل شنبه و جمعه به زودی به پایان میرسد.
هوش مصنوعی: در خانه ما، جغد به خاطر اینکه صبح روز شنبه فرا رسیده، از شب جمعه شرمنده و نگران است.
هوش مصنوعی: شخصی از روزگار سختی و فقر رهایی مییابد و با این تغییر، به ارزش واقعی و گنجینهای از وجود خود دست پیدا میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
آن که بر ما رقم کین زده از کینه ما
نقش خود دیده در آیننه ز آیینه ما
عید و نوروز بود مکتب ما را هر روز
به محبت گذرد شنبه و آدینه ما
محضر سلطنت عشق اگر بخوانند
[...]
روشن است از دل بی کینه ما سینه ما
گوهر ماست چراغ دل گنجینه ما
گرچه در نافه ما جز جگر سوخته نیست
جگر نافه بود داغ ز پشمینه ما
(صبح شنبه به نظر جلوه کند مستان را
[...]
گشته چون آینه روشن دل بیکینه ما
تا فتد عکس جمال تو در آیینه ما
غمزهات ناوک بیداد نیاورده به زه
دل به خون گشته ز مژگان تو در سینه ما
گرمی سلسه عشق ز داغ دل ماست
[...]
ورق مشق شد از یاد خطت سینه ما
طبق لعل شد از عکس تو آیینه ما
سینه تا سوده ای از مهر تو بر سینه ما
سینه ای نیست که خالی بود از کینه ما
باغ را برگ طرب نو شده رفتم بپذیر
عذر تقصیر من ای توبه دیرینه ما
کهنه شد وز گرو باده نیامد بیرون
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.