گنجور

 
صائب تبریزی

مشرق مهر بود سینه بی کینه ما

صاف چون صبح به آفاق بود سینه ما

خون اگر در جگر نافه آهو شد مشک

مشک خون می شود از خرقه پشمینه ما

ریشه سبزه زنگار رسیده است به آب

چه خیال است که روشن شود آیینه ما؟

آن که بر نعمت الوان جهان دارد دست

می برد رشک به نان جو و کشکینه ما

تا ز مستی جهالت به خمار افتادیم

به کدورت گذرد شنبه و آدینه ما

در پریخانه ما جغد هما می گردد

صبح شنبه خجل است از شب آدینه ما

شسته رو می شود از گرد یتیمی صائب

گوهری را که فتد راه به گنجینه ما

 
 
 
غزل شمارهٔ ۵۶۹ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
نظیری نیشابوری

آن که بر ما رقم کین زده از کینه ما

نقش خود دیده در آیننه ز آیینه ما

عید و نوروز بود مکتب ما را هر روز

به محبت گذرد شنبه و آدینه ما

محضر سلطنت عشق اگر بخوانند

[...]

صائب تبریزی

روشن است از دل بی کینه ما سینه ما

گوهر ماست چراغ دل گنجینه ما

گرچه در نافه ما جز جگر سوخته نیست

جگر نافه بود داغ ز پشمینه ما

(صبح شنبه به نظر جلوه کند مستان را

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
قدسی مشهدی

گشته چون آینه روشن دل بی‌کینه ما

تا فتد عکس جمال تو در آیینه ما

غمزه‌ات ناوک بیداد نیاورده به زه

دل به خون گشته ز مژگان تو در سینه ما

گرمی سلسه عشق ز داغ دل ماست

[...]

واعظ قزوینی

ورق مشق شد از یاد خطت سینه ما

طبق لعل شد از عکس تو آیینه ما

یغمای جندقی

سینه تا سوده ای از مهر تو بر سینه ما

سینه ای نیست که خالی بود از کینه ما

باغ را برگ طرب نو شده رفتم بپذیر

عذر تقصیر من ای توبه دیرینه ما

کهنه شد وز گرو باده نیامد بیرون

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه