نمی تابد ز آتش روی، خط عنبر آلودش
چه شمع است این که چون پروانه گردد گرد سردودش
تماشای گل و شبنم گوارا باد بربلبل
که بوی گل نمی ارزد به روی گریه آلودش
خدا از وعده دور و دراز او نگه دارد!
که دارد وعده بافردای محشر وعده زودش
جهان پرتیر و شمشیرست و من پیراهنی دارم
که تارش رشته جان است و جسم ناتوان پودش
سپند شوخ چشمی نذر آتش کرده ام صائب
که خواهد چشم مجمرروشنایی یافت ازدودش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر به بیان زیباییها و دشواریهای عشق و زندگی میپردازد. شاعر از زیباییهای ظاهر و درونی میگوید، در حالی که اشاره به درد و غم ناشی از جدایی و وعدههای نادیده نیز دارد. استفاده از تصاویری چون شمع و پروانه، گل و بلبل، حس عمیق و لطیف انسانی را به تصویر میکشد. همچنین، اشاره به روز قیامت و چالشهای زندگی، بیانگر مبارزه انسان با شرایط سخت و امید به روزهای بهتر است. در نهایت، شعری است پر از احساساتی که به عشق، درد و امید تعلق دارد.
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی و جذابیت چهره کسی اشاره شده است که به خاطر آتش عشق، درخشانی و جذابیتش کمتر نمایان میشود. اشاراتی به شمع و پروانه نیز وجود دارد که نشاندهنده تأثیرات عشق و جاذبههاست. در واقع، این تصویر به تلاطم احساسات و زیباییهای درونی اشاره دارد که گاه به سختی قابل مشاهدهاند.
هوش مصنوعی: نگاه کردن به گل و شبنم خوشایند است، اما برای بلبل، بوی گل ارزش کمتری دارد وقتی که چهرهاش غمگین و پرآب است.
هوش مصنوعی: خداوند ما را از وعدههای طولانی و بیعمل دور نگه دارد، چرا که خود او به ما وعدهی روز قیامت و حساب و کتاب را داده است.
هوش مصنوعی: دنیا پر از جنگ و درگیری است و من پیراهنی دارم که تارهای آن از جانم بافته شده و جسم ناتوانم، خود پود آن پیراهن است.
هوش مصنوعی: من به خاطر سپند شوخچشمی نذر آتش کردهام، صائب؛ که چشم من با آن دودی که از آتش برمیخیزد، به نور و روشنی خواهد رسید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رخش شمعی است دود آن کمند عنبر آلودش
عجب شمعی که از بالا به پایان میرود دودش
دمی در بزم و صد ره میکشد از بیم و امیدم
عتاب عشوه آمیز و خطاب خنده آلودش
میان آب و آتش داردم دیوانه وش طفلی
[...]
شوم از مدعی خوشدل، چو بینم از تو خشنودش
به امیدی که وصل آبی بر آتش میزند زودش
چو نتوان پیش مردم، خوارتر شد زین که من هستم
نمیدانم دگر از خواری من چیست مقصودش
ازو رنجیده غیر و میکند اظهار خشنودی
[...]
حیاتی در گذر دارم چه پرسی بود و نابودش
متاع روی در نقصان چه سامان آید از سودش
سرم شوریدگی دارد ندانم چیست سودایش
دلم آوارگی جوید ندانم چیست مقصودش
ز اظهار محبت در زبان خلق افتادم
[...]
نشد روشن چراغم از عذار آتش اندودش
مگر چشمی دهم درموسم خط آب ازدودش
اجابتهاست درطالع دعای دامن شب را
یکی صد شد امید من زخط عنبر آلودش
دل سنگش کجا برتشنه دیدار می سوزد؟
[...]
ز مستی گر رسد دستم به لبهای نمک سودش
شود یاقوت دست افشار لعل خندهآلودش
مروت نیست با طبعم گهی از ناز میگوید
چه میکردم اگر انصاف هم یارب نمیبودش
نگاه گرمی امشب آتشی افروخت در دلها
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.